بخش ۱
به گفتار و کردار اگر راستی
به یک دل دو عالم بیاراستی
بجز بوده باز از گذشته مگوی
و گر می توانی در آن ره مپوی
مگو نیز در حال جز آنک هست
چنان گو که بر حرف ننهند دست
به آینده هرگز زبانت گرو
مکن ور بگردی وفا کن برو
به کردار در، لاابالی مباش
بلی نه مقصر نه غالی مباش
تو مابین این دو ره پیش گیر
برو پای درکش سر خویش گیر
گر از حد و اندازه در نگذری
چو صادق روی ره به مقصد بری
ازین جد و جهدت نباشد گریز
اگر پند خواهی ز من یاد گیر
برو یا اخی پیشه کن راستی
اگر خدمت پادشا خواستی
نصیحت به هنگام کردن نکوست
طریق امانت سپردن نکوست
بخشنودی از هر زبانی نیوش
به جد باش در حق گزاری بکوش
چنان حشمت ملک واجب شناس
که واجب کند بر تو هر دم سپاس
ز باران خود جز نکویی مگوی
ز چرک حسد دامن جان بشوی
اگر این شرایط بجای آوری
سر حاسدان زیر پای آوری
خردمند را راستی پیشواست
خصوصا که در خدمت پادشاست
ز خائن که شد پیش شه متهم
وجودی نماید در اندر عدم
فرو افتد از روزن چشم شاه
و گر چند مسکین بود بی گناه
چه سود ار کند در امانت جهاد
چو بروی نماند دگر اعتماد
چو مذکور شد در خیانت کسی
سوی شاه وقعش نماند بسی
برد رنج بی فایده سال و ماه
چو نبود قبولش به نزدیک شاه
بهین پبشه ای در جهان راستی است
که بی راستی عین کم کاستی است
چو در باطنش راستی جای کرد
نباشد به جز راستی جای مرد
اگر راست کرداری و راست گوی
ربودی به چوگان اخلاص، گوی
کسی را که شد قول و فعلش یکی
برو نیست در راستکاری شکی
به هر حال با پادشا راست گوی
و گر هزل باشد ره راست جوی
که هزل ار بود راستی در سخن
بهست ار دروغی که باشد حسن
چو در هزل گفتی دروغ از نخست
نگیرند اگر راست گویی درست
مگو ای برادر سخن بر گزاف
که گر راست گویی محال است لاف
اگرچه ممالیک و مالک رقاب
برابر نباشند در هیچ باب
خداوندگار است فرمان روان
ممالیک مامور و بر سر دوان
ولیک از ره آفرینش بشر
برابر نمایند در خیر و شر
به خود و به خلق و به طبع و سرشت
کسی را در ابداع ضایع نهشت
اگر پادشاه جهان و گداست
مکافات هر یک به واجب رواست
چو تو داشتی حق خدمت نگاه
قضا حق خدمت کند پادشاه
به ناحق مکش دست در هر کسی
که من حق پیشینه دارم بسی
تو خدمت نکردی و از حق شناس
مکافات دیدی نکو دار پاس
پس از نیکویی ها اگر بد کنی
به کردار بد چاه خود می کنی
به نیکی چو دیدی مکافات خویش
به بد هم بد آید مکافات پیش
حقوق ترا چون مکافات کرد
به نیکی بساط بدی در نورد
ز تو شاه اگر چه بود حق شناس
همه عمر بر خود نگیرد سپاس
تو بر جاده خدمت خویش رو
که او خود عنایت کند پیش رو
دل خویش با شاه پاکیزه دار
چو پاکیزه خواهی دل شهریار
اگر اعتقاد تو پاک است و راست
قدم در نه و هر چه خواهی تراست
و گر خوار گیری ره خدمتش
به خود بر، ببندی در نعمتش
چو تو راه خدمت ز تقصیر خویش
نگیری به اخلاق و اشفاق پیش
به برق تغیر مبادا که شاه
تر و خشک جاهت بسوزد چو کاه
برو ای برادر چو من راست باش
چنانت که شاه آن چنان خواست باش
به از نیک نامی درختی نخاست
وزین شاخ نیکوترین بر، وفاست
سه نوع است در باغ دانش وفا
که آن هر سه باشد در اهل صفا
یکی آنکه در وعده و در ضمان
نیابد خلاف از تو در هر زمان
دویم چون ملک شد به تو نیک بین
بکوشی که آن ظن بباشد یقین
سدیگر حق نعمت پادشاه
به هر وقت و هر حال داری نگاه
بدین هر سه خصلت شوی نیکنام
ملک از تو خشنود باشد مدام
تواضع پسند و تذلل رواست
خصوصا که در محضر پادشاست
به عزت گرفتن ره بندگی
به بیچارگی و سرافکندگی
ولیکن چو زین جایگه بگذری
نشاید تواضع که از حد بری
چنان کن تواضع که اهل فسوس
تصور نبندند بر چاپلوس
فریب و تملق مبر پیش شاه
که نفرت کند در دلش جایگاه
نگهدار اندازه بندگی
زبان آوری و سرافکندگی
به اندازه باید که خدمت کنی
نه چندان که مردم به تهمت کنی
خیانت که با پادشا کرده اند
از انواع در دفتر آورده اند
ولیکن خیانت بتر زان مخواه
از آن کو کشد دست در ملک شاه
که کمتر خیانت بر خرده بین
بزرگ است در معرض ملک و دین
خیانت روا نیست با پادشاه
که خورشید ملک است و ظل اله
زبد پاک کن باطن و ظاهرت
چو کردی نخوانند جز طاهرت
میندیش کاندیشه نیک و بد
که من می کنم کس بر آن نگذرد
پدید است نیکی ز پیشانی ات
بدی از همه عضو انسانی ات
کسی کو به اصل و به گوهر نکوست
ره پادشا را سزاوار اوست
که اصل است سرمایه هر هنر
بود بی خطر آهن بی گهر
ستور آخر از تخم نیکو خرند
که از آدمی هم فراوان خرند
چو از اسب و خر می گزینی اصیل
زمردم گزین کن شریف و جمیل
اصیل از خیانت مبرا بود
شکیبا به سرا و ضرا بود
نه بدنفسی و بی وفایی کند
نه بی شرمی و ژاژخایی کند
بداند حدود ره و جای خویش
برون ننهد از راستی پای خویش
زکفران نعمت کند اجتناب
گرش کرد باید غذا از تراب
ز ناخوب باز آردش اصل پاک
چو در اصل خوب آمدش آب و خاک
بدین هر سه خصلت شوی نیکنام
ملک از تو خشنود باشد مدام
تواضع پسند و تذلّل رواست
خصوصاً که در محضر پادشاست
به عزّت گرفتن رهِ بندگی
به بیچارگی و سرافکندگی
ولیکن چو زین جایگه بگذری
نشاید تواضع که از حدّ بری
چنان کن تواضع که اهل فسوس
تصوّر نبندند بر چاپلوس
فریب و تملّق مَبَر پیش شاه
که نفرت کند در دلش جایگاه
نگهدار اندازهء بندگی
زبانآوری و سرافکندگی
به اندازه باید که خدمت کنی
نه چندان که مردم به تهمت کنی
خیانت که با پادشا کردهاند
ز انواع در دفتر آوردهاند
ولیکن خیانت بَتَر زان مخواه
از آن کو کَشَد دست در مُلک شاه
که کمتر خیانت برِ خرده بین
بزرگ است در معرض ملک و دین
خیانت روا نیست با پادشاه
که خورشید مُلک است و ظلّ اله
زِ بد پاک کن باطن و ظاهرت
چوکردی نخوانند جز طاهرت
میندیش کاندیشه نیک و بد
که من میکنم کس بر آن نگذرد
پدید است نیکی ز پیشانیات
بَدی از همه عضو انسانیات
کسی کو به اصل و به گوهر نکوست
ره پادشا را سزاوار اوست
که اصل است سرمایه هر هنر
بود بیخطر آهن بیگوهر
ستور آخر از تخم نیکو خرند
که از آدمی هم فراوان خرند
چو از اسب و خر میگزینی اصیل
ز مردم گزین کن شریف و جمیل
اصیل از خیانت مُبرّا بُوَد
شکیبا به سَرّا وَ ضرّا بُوَد
نه بد نفسی و بیوفایی کند
نه بیشرمی و ژاژخایی کند
بداند حدود رَه و جای خویش
برون ننهد از راستی پای خویش
ز کفران نعمت کند اجتناب
گرش کرد باید غذا از تُراب
ز ناخوب باز آردش اصل پاک
چو در اصل خوب آمدش آب و خاک
نکو نیّتی مایه مردمی است
پسندیدهتر خلقت آدمی است
خنک نَفْس خدمتگر پادشاه
که باشد نکو نیّت و نیکخواه
چو بر حکم نیّت عزیمت کنی
سپاه عَدو را هزیمت کنی
بد و نیک هرچ آدمیزاد خواست
هم از نیّت خیر گشتست راست
به غفلت نرفتست هر کار پیش
مجاهد مصمّم کند عزم خویش
چو بی دل کنی در مصالح شروع
از آن کرد باید به خصلت رجوع
کسانی که خدمت کنند اختیار
به پیکار بر خود نگیرند کار
چو مردان به کاری کنند ابتدا
به تصدیق نیّت کنند اقتدا
بِجِد باش در راه خدمتگری
تکاسُل ز یکسو نهی بگذری
طمع بگسل از وایه خویشتن
همین ساز سرمایه خویشتن
به تقدیر ایزد شود کارها
تو خود آزمون کردهای بارها
بکوش، ار شود کار مشکور باش
و گرنه به تقدیر معذور باش
به هر چیز همّت چنان بر گمار
که برنارد از روزگارت دمار
نه چیزی طلب کز طلب کردنت
بلایی کند پای در گردنت
چو در بستن همّت از حد گذشت
دو دیوانگی لازم حال گشت
اگر یافت مقصود عینِ بلاست
وگرنه به حسرت شدن مبتلاست
مزن جز به نیکویی یار فال
که از نیک و از بد برون نیست حال
چو نیکو زدی فال بر گشت بد
و گر بَد زدی از که نالی ز خود
سخن های اصحاب دولتسرای
ز اخبار و آثار ایشان درآی
ز نصرت سخن گوی و فتح و ظفر
ز تخت و سریر و کلاه و کمر
ز عدل و ز انصاف و داد و دهش
ز ناز و نعیم و ز راه و روش
ز ازداد اینها مگو پیش شاه
که بر خاطرش یابد اکراه راه
نزاری به خدمت بسی دم زدی
بد و نیک هرگونه در هم زدی
نگشتی ز آسایش و رنج سیر
گهی بَد دلت یافتم گه دلیر
سر بندگی پیش و دست رضا
زده در گریبان حکم قضا
کمر بر میان بسته در بند عشق
بریده دل از غیر پیوند عشق
به بوی محبّت جگر سوخته
تر و خشک بر همدگر سوخته
ز خویش وز بیگانه در عشق دوست
بریدن دل و برشکستن نکوست
ز خود نیست بی خویشتن بی خبر
گرانبار و همچون شتر ره سپر
گهی مست بودی گهی هوشیار
گهی سرخ روی و گهی شرمسار
نه موقوف جاه و نه مشغول مال
بر آوازه عشق آورده حال
چو دیدند کز خلق بیگانه ای
بر آن بود هر کس که دیوانه ای
زبان در کشیدند و فتوی نوشت
که با خاکْ خونش بباید سرشت
نبودند آگه ز اسرار تو
به خون سعی کردند در کار تو
ولیکن ز تو بی خبر بوده اند
همه بی عزا نوحه گر بوده اند
مرا نیست مقصود جز دوست، دوست
به مَردش مدان کش نه مقصود اوست
به ایزد که جز حق نبودم غرض
دل خسته از عشق و تن بی مرض
بدین دَردها بسته مردی بود
که هر ساعتش تازه دَردی بود
تَوانی نشستن به صبر و وقار
گرت نیست دردی چو من بی قرار
اگر چند همسایه باشد نژند
ز فریاد همسایه دردمند
ولیکن ز افسرده تا تافته
تفاوت نهد تجربت یافته
ندارد خبر خوشدل از غم زده
نباشد مُعاهِر چو ماتم زده
کسی را بُوَد سوز برق مَنَش
که در جانش افتد نه در دامنش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گفتار و کردار اگر راستی
به یک دل دو عالم بیاراستی
هوش مصنوعی: اگر در گفتار و عمل خود راستگویی و صداقت داشته باشی، میتوانی دو جهان را به بهترین شکل زیبا و آراسته کنی.
بجز بوده باز از گذشته مگوی
و گر می توانی در آن ره مپوی
هوش مصنوعی: تنها درباره گذشته صحبت نکن و اگر میتوانی، در مسیر آن حرکت نکن.
مگو نیز در حال جز آنک هست
چنان گو که بر حرف ننهند دست
هوش مصنوعی: نگو که در حالتی جز آنچه هستی، بلکه به گونهای حرف بزن که کسی نتواند به سخنانت خرده بگیرد.
به آینده هرگز زبانت گرو
مکن ور بگردی وفا کن برو
هوش مصنوعی: هرگز برای آینده وعده نده و خود را درگیر نکن، اگر هم رفتی، اهل وفا باش و به وعدههایت عمل کن.
به کردار در، لاابالی مباش
بلی نه مقصر نه غالی مباش
هوش مصنوعی: در زندگی بیپروا و careless نباش، نه به حدی سهلانگاری کن که مقصر شوی و نه آنقدر افراطی که از واقعیت دور شوی.
تو مابین این دو ره پیش گیر
برو پای درکش سر خویش گیر
هوش مصنوعی: در میان این دو راه، یکی را انتخاب کن و با قدمهای محکم به جلو برو و بر خودت تسلط داشته باش.
گر از حد و اندازه در نگذری
چو صادق روی ره به مقصد بری
هوش مصنوعی: اگر از حد و مرز خود فراتر نروی و صادق باشی، به راحتی میتوانی به هدف خود برسی.
ازین جد و جهدت نباشد گریز
اگر پند خواهی ز من یاد گیر
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از من پندی بگیری، باید بدانی که از تلاش و کوشش تو فرار نیست.
برو یا اخی پیشه کن راستی
اگر خدمت پادشا خواستی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به پادشاه خدمت کنی، باید راستگویی را پیشهات کنی و در کارهایت صداقت داشته باشی.
نصیحت به هنگام کردن نکوست
طریق امانت سپردن نکوست
هوش مصنوعی: بهتر است وقتی کسی را نصیحت میکنیم که در موقعیت مناسبی باشد و این کار را با صداقت و امانتداری انجام دهیم.
بخشنودی از هر زبانی نیوش
به جد باش در حق گزاری بکوش
هوش مصنوعی: برای جلب رضایت دیگران، به سخن آنها گوش کن و در عمل به حقوق و خواستههای آنها توجه کن.
چنان حشمت ملک واجب شناس
که واجب کند بر تو هر دم سپاس
هوش مصنوعی: شبیه به عظمت و جلال ملک، که هر لحظه بر تو واجب میکند که شکر و سپاسگزاری کنی.
ز باران خود جز نکویی مگوی
ز چرک حسد دامن جان بشوی
هوش مصنوعی: از باران خود فقط خوبیها را بگو و از کینه و حسد دوری کن تا روح خود را پاکسازی کنی.
اگر این شرایط بجای آوری
سر حاسدان زیر پای آوری
هوش مصنوعی: اگر این شرایط را فراهم کنی، میتوانی بر حاسدان و بدخواهان خود غلبه کنی و آنها را خفیف کنی.
خردمند را راستی پیشواست
خصوصا که در خدمت پادشاست
هوش مصنوعی: آدم باهوش و عاقل، همیشه راستگویی را راهنمای خود میداند، به ویژه زمانی که در کنار پادشاه باشد.
ز خائن که شد پیش شه متهم
وجودی نماید در اندر عدم
هوش مصنوعی: از خیانتکاری که در پیش شاه متهم شده، وجودی در عالم غیب پیدا میشود.
فرو افتد از روزن چشم شاه
و گر چند مسکین بود بی گناه
هوش مصنوعی: چشم شاه میبیند که حتی اگر مسکینی بیگناه باشد، او را هم نادیده نمیگیرد و به او توجه میکند.
چه سود ار کند در امانت جهاد
چو بروی نماند دگر اعتماد
هوش مصنوعی: چرا باید برای امانتداری تلاش کنی اگر دیگر کسی به تو اعتماد نکند؟
چو مذکور شد در خیانت کسی
سوی شاه وقعش نماند بسی
هوش مصنوعی: وقتی نام خیانت کسی به میان بیفتد، دیگر شان و اعتبار او در نزد شاه از بین میرود.
برد رنج بی فایده سال و ماه
چو نبود قبولش به نزدیک شاه
هوش مصنوعی: سختیها و زحمتهای بیثمر در طول سالها و ماهها، ارزشی ندارد اگر مورد توجه و پذیرش قدرتمندی قرار نگیرد.
بهین پبشه ای در جهان راستی است
که بی راستی عین کم کاستی است
هوش مصنوعی: بهترین ویژگی در دنیا صداقت است، چرا که بدون صداقت هر چیزی ناقص و ناپایدار خواهد بود.
چو در باطنش راستی جای کرد
نباشد به جز راستی جای مرد
هوش مصنوعی: زمانی که راستی در درون کسی قرار بگیرد، دیگر جایی برای چیزهای نادرست در وجود او باقی نخواهد ماند.
اگر راست کرداری و راست گوی
ربودی به چوگان اخلاص، گوی
هوش مصنوعی: اگر با صداقت رفتار کنی و حقیقت را با صدق بیان کنی، میتوانی به موفقیت و برتری دست یابی.
کسی را که شد قول و فعلش یکی
برو نیست در راستکاری شکی
هوش مصنوعی: هر کس که گفتارش و عملش یکی باشد، در راستگویی او تردیدی وجود ندارد.
به هر حال با پادشا راست گوی
و گر هزل باشد ره راست جوی
هوش مصنوعی: به هر حال با پادشاه صداقت داشته باش و حتی اگر صحبتهایت شوخی باشد، همواره به دنبال حقیقت باش.
که هزل ار بود راستی در سخن
بهست ار دروغی که باشد حسن
هوش مصنوعی: اگر در سخن هزل و شوخی باشد، اما راست باشد، بهتر از دروغی است که زیبایی و حسن داشته باشد.
چو در هزل گفتی دروغ از نخست
نگیرند اگر راست گویی درست
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا در سخن خود شوخی و دروغ بگویی، دیگر کسی به تو اعتماد نمیکند. اما اگر راست بگویی، حرفت پذیرفته خواهد شد.
مگو ای برادر سخن بر گزاف
که گر راست گویی محال است لاف
هوش مصنوعی: ای برادر، بیهوده صحبت نکن، چون اگر راست بگویی، احتمال دروغ گفتن وجود ندارد.
اگرچه ممالیک و مالک رقاب
برابر نباشند در هیچ باب
هوش مصنوعی: به رغم اینکه ممالیک و مالکها در هیچ زمینهای با هم برابر نیستند، اما این تفاوتها به معنای نقص یا پایینتر بودن یکی از آنها نیست.
خداوندگار است فرمان روان
ممالیک مامور و بر سر دوان
هوش مصنوعی: خداوند حکمرانی است که بر سرزمینها سلطه دارد و برای هر یک از مناطق، نمایندگانی را تعیین کرده است.
ولیک از ره آفرینش بشر
برابر نمایند در خیر و شر
هوش مصنوعی: اما در مسیر آفرینش انسانها، خداوند آنها را در نیکی و بدی برابر قرار داده است.
به خود و به خلق و به طبع و سرشت
کسی را در ابداع ضایع نهشت
هوش مصنوعی: شخصی که به خود، به دیگران و به ویژگیها و سرشت طبیعی افراد توجه دارد، در ابداع و نوآوری دچار نقص و افت نمیشود.
اگر پادشاه جهان و گداست
مکافات هر یک به واجب رواست
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگی خود نتیجه اعمالش را دریافت میکند، خواه در مقام و منزلت بالا باشد یا پایین. در نهایت، آنچه که شایسته هر فرد است، به او داده میشود.
چو تو داشتی حق خدمت نگاه
قضا حق خدمت کند پادشاه
هوش مصنوعی: وقتی تو حق خدمت را داشتنی، تقدیر هم حق خدمت را به پادشاه خواهد داد.
به ناحق مکش دست در هر کسی
که من حق پیشینه دارم بسی
هوش مصنوعی: به بیدلیل به کسی آسیب نزن، زیرا من تجربه و حقایق زیادی در این زمینه دارم.
تو خدمت نکردی و از حق شناس
مکافات دیدی نکو دار پاس
هوش مصنوعی: تو به کسی خدمت نکردی و اکنون هم پاداش خوبی را دریافت کردهای. پس باید قدر آن را بدانی و ارزشش را حفظ کنی.
پس از نیکویی ها اگر بد کنی
به کردار بد چاه خود می کنی
هوش مصنوعی: اگر پس از انجام کارهای خوب، کار بدی انجام دهی، به این معناست که خود را به دردسر میاندازی و نتیجهی بدی برای خود به بار میآوری.
به نیکی چو دیدی مکافات خویش
به بد هم بد آید مکافات پیش
هوش مصنوعی: اگر نیکی را در زندگی تجربه کنی، پیامد آن هم خوب خواهد بود. اما اگر بدی بکنی، نتیجهاش هم بدی خواهد بود.
حقوق ترا چون مکافات کرد
به نیکی بساط بدی در نورد
هوش مصنوعی: وقتی حق تو به درستی ادا شود، پیامد آن این خواهد بود که تمام بدیها و زشتیها از میان میروند.
ز تو شاه اگر چه بود حق شناس
همه عمر بر خود نگیرد سپاس
هوش مصنوعی: هرچند که شاه حقشناس است و از تو قدردانی میکند، اما در طول عمرش هرگز از خود قدردانی نخواهد کرد.
تو بر جاده خدمت خویش رو
که او خود عنایت کند پیش رو
هوش مصنوعی: به راه خدمت خود ادامه بده، که او خود به تو لطف خواهد کرد و راه را برایت هموار میسازد.
دل خویش با شاه پاکیزه دار
چو پاکیزه خواهی دل شهریار
هوش مصنوعی: دل خود را مانند شاهان پاک و بیآلایش نگهدار تا اگر به دل پاکی نیاز بود، دلی باارزش و شایسته داشته باشی.
اگر اعتقاد تو پاک است و راست
قدم در نه و هر چه خواهی تراست
هوش مصنوعی: اگر باور تو خالص و درست باشد و در مسیر صحیح قدم برداری، هر چه که بخواهی به دست میآوری.
و گر خوار گیری ره خدمتش
به خود بر، ببندی در نعمتش
هوش مصنوعی: اگر در خدمت او تو را تحقیر کنند، با این حال به خودت متکی باش و در نعمتهای او را ببند.
چو تو راه خدمت ز تقصیر خویش
نگیری به اخلاق و اشفاق پیش
هوش مصنوعی: اگر تو برای خدمترسانی به دیگران بر نقصها و اشتباهات خود غلبه نکنی، نمیتوانی با رفتار و نیکیهای خود در این مسیر قدم برداری.
به برق تغیر مبادا که شاه
تر و خشک جاهت بسوزد چو کاه
هوش مصنوعی: مراقب باش که تغییر ناگهانی تو را دچار آسیب نکند؛ زیرا مقام و جایگاهت میتواند به سرعت به خطر بیفتد و مانند کاه بسوزد.
برو ای برادر چو من راست باش
چنانت که شاه آن چنان خواست باش
هوش مصنوعی: ای برادر، همانطور که من درست و راست رفتار میکنم، تو هم باید به همان گونه که پادشاه میخواهد، باشی.
به از نیک نامی درختی نخاست
وزین شاخ نیکوترین بر، وفاست
هوش مصنوعی: بهتر از داشتن نام نیک، درختی نمیروید و از این شاخه، بهترین ثمره وفاست.
سه نوع است در باغ دانش وفا
که آن هر سه باشد در اهل صفا
هوش مصنوعی: در باغ دانش وفا، سه نوع وجود دارد که هر سه در افراد پاکنیت و باصفا یافته میشوند.
یکی آنکه در وعده و در ضمان
نیابد خلاف از تو در هر زمان
هوش مصنوعی: کسی که در زمانهای مختلف، در وعده و تعهد خود به تو، هیچ نوع خلافی نمیبیند.
دویم چون ملک شد به تو نیک بین
بکوشی که آن ظن بباشد یقین
هوش مصنوعی: وقتی که مقام و منزلتی به دست آوردی، باید با نیکنگری تلاش کنی تا آن چیزی که ظن و گمان است، به یقین بدل شود.
سدیگر حق نعمت پادشاه
به هر وقت و هر حال داری نگاه
هوش مصنوعی: هر زمان و در هر شرایطی، حق نعمت پادشاه را همیشه مراقبت کن.
بدین هر سه خصلت شوی نیکنام
ملک از تو خشنود باشد مدام
هوش مصنوعی: اگر این سه ویژگی را داشته باشی، همیشه در نزد ملک محبوب و خوشنام خواهی بود و او هرگز از تو ناراحت نخواهد شد.
تواضع پسند و تذلل رواست
خصوصا که در محضر پادشاست
هوش مصنوعی: افتادگی و تواضع خوب است و مخصوصاً در نزد پادشاه، از جایز بودن تذلل نباید غافل شد.
به عزت گرفتن ره بندگی
به بیچارگی و سرافکندگی
هوش مصنوعی: به احترام و ارزش قائل شدن برای مسیر بندگی، به معنای پذیرش و تحمل سختیها و ذلتهاست.
ولیکن چو زین جایگه بگذری
نشاید تواضع که از حد بری
هوش مصنوعی: اما وقتی از این مقام عبور کنی، شایسته نیست که تواضع کنی، زیرا این کار از حد و مرز خود فراتر میرود.
چنان کن تواضع که اهل فسوس
تصور نبندند بر چاپلوس
هوش مصنوعی: به گونهای فروتنی و ادب داشته باش که دیگران فکر نکنند تو آدمی چاپلوس و تظاهر کننده هستی.
فریب و تملق مبر پیش شاه
که نفرت کند در دلش جایگاه
هوش مصنوعی: هرگز با فریب یا چاپلوسی نزد پادشاه نروید، زیرا چنین رفتاری ممکن است در دل او جای نفرت و کینه فراهم کند.
نگهدار اندازه بندگی
زبان آوری و سرافکندگی
هوش مصنوعی: با احتیاط صحبت کن و به اندازهی جایگاه و مقام خودت از واژهها استفاده کن، تا دچار سرافکندگی نشوی.
به اندازه باید که خدمت کنی
نه چندان که مردم به تهمت کنی
هوش مصنوعی: باید به اندازه و به طور معقول خدمت انجام دهی، نه به گونهای که دیگران به تو با اتهام نگاه کنند.
خیانت که با پادشا کرده اند
از انواع در دفتر آورده اند
هوش مصنوعی: خیانتی که به پادشاه شده است، در انواع مختلفی در تاریخ ثبت شده و به تصویر کشیده شده است.
ولیکن خیانت بتر زان مخواه
از آن کو کشد دست در ملک شاه
هوش مصنوعی: ولی خیانت بدتر از آن چیزی است که بخواهی، از کسی که دستش را در ملک پادشاه میبرد.
که کمتر خیانت بر خرده بین
بزرگ است در معرض ملک و دین
هوش مصنوعی: کسی که نگاه کوچکی به دنیا دارد، خیانتهایش کمتر به چشم میآید و تحت تاثیر قدرت و مذهب قرار نمیگیرد.
خیانت روا نیست با پادشاه
که خورشید ملک است و ظل اله
هوش مصنوعی: خیانت به پادشاه جایز نیست، زیرا او نماد قدرت و سلطنت است و مانند خورشید، نور و روشنی را برای سرزمینش به ارمغان میآورد.
زبد پاک کن باطن و ظاهرت
چو کردی نخوانند جز طاهرت
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن خود را از هر آلودگی پاک کن، تا زمانی که دیگران تنها تو را به خوبی بشناسند و صفات نیک تو را ببینند.
میندیش کاندیشه نیک و بد
که من می کنم کس بر آن نگذرد
هوش مصنوعی: به این موضوع فکر نکن که اندیشههای خوب و بد چه هستند؛ چون من بر اساس آنها عمل میکنم و هیچکس بر آن تأثیر نمیگذارد.
پدید است نیکی ز پیشانی ات
بدی از همه عضو انسانی ات
هوش مصنوعی: نیکی تو از پیشانیات پیداست و بدیات از تمام اعضای بدنت نمایان است.
کسی کو به اصل و به گوهر نکوست
ره پادشا را سزاوار اوست
هوش مصنوعی: کسی که به اصل و ذات خوب و ارزشمند خود پایبند است، شایستهی مسیر پادشاهی و رهبری است.
که اصل است سرمایه هر هنر
بود بی خطر آهن بی گهر
هوش مصنوعی: سرمایه واقعی هر هنری، اصل و ماهیت آن است که بدون خطر و آسیبپذیری به مانند آهنی است که از گوهری خالص ساخته شده باشد.
ستور آخر از تخم نیکو خرند
که از آدمی هم فراوان خرند
هوش مصنوعی: خرها در آخر از تخمهای خوب و با کیفیت بیرون میآیند، همانطور که انسانها هم به وفور از این نوع تخمها میآیند.
چو از اسب و خر می گزینی اصیل
زمردم گزین کن شریف و جمیل
هوش مصنوعی: وقتی از بین سوارکار و الاغ انتخاب میکنی، بهتر است گزینهای را انتخاب کنی که نجیب و زیبا باشد.
اصیل از خیانت مبرا بود
شکیبا به سرا و ضرا بود
هوش مصنوعی: انسان اصیل و با شرافت از خیانت و دسیسهها دور است و در برابر مشکلات و چالشها صبور و استوار میماند.
نه بدنفسی و بی وفایی کند
نه بی شرمی و ژاژخایی کند
هوش مصنوعی: او نه به خودخواهی و بی وفایی رفتار میکند و نه بیشرمی و حرافی میکند.
بداند حدود ره و جای خویش
برون ننهد از راستی پای خویش
هوش مصنوعی: انسان باید آگاه باشد که چقدر راه و مکان خود چیست و هرگز از حقیقت و راه راست منحرف نشود.
زکفران نعمت کند اجتناب
گرش کرد باید غذا از تراب
هوش مصنوعی: اگر کسی از نعمتها و خوبیها به شکلی ناکارآمد استفاده کند و از آنها غافل شود، باید به یاد داشته باشد که ممکن است روزی از آن نعمتها بینصیب بماند و به سراغ چیزهای ابتدایی و عادی برود.
ز ناخوب باز آردش اصل پاک
چو در اصل خوب آمدش آب و خاک
هوش مصنوعی: از چیزهای ناپسند نمیتوان چیز خوب و پاکی به دست آورد، مثل اینکه اگر در وجود کسی خوبی و صفای اصلی باشد، مواد اولیهاش هم خوب خواهد بود.
بدین هر سه خصلت شوی نیکنام
ملک از تو خشنود باشد مدام
هوش مصنوعی: با داشتن این سه ویژگی، نیکنام خواهی شد و همیشه موجب رضایت پادشاه خواهی بود.
تواضع پسند و تذلّل رواست
خصوصاً که در محضر پادشاست
هوش مصنوعی: تواضع و فروتنی خوب است و بیاحترامی جایز است، بهویژه در حضور پادشاه.
به عزّت گرفتن رهِ بندگی
به بیچارگی و سرافکندگی
هوش مصنوعی: احترام گذاشتن به راه بندگی، حتی اگر به خاطر آن دچار ضعف و خجالت شویم.
ولیکن چو زین جایگه بگذری
نشاید تواضع که از حدّ بری
هوش مصنوعی: اما زمانی که از این مکان عبور کنی، نباید به تواضع بپردازی، چرا که فراتر از حد و اندازهای.
چنان کن تواضع که اهل فسوس
تصوّر نبندند بر چاپلوس
هوش مصنوعی: به گونهای تواضع داشته باش که افرادی که در فریب و تملق هستند، نتوانند تو را به خیال خود، تملقگو و چاپلوس تصور کنند.
فریب و تملّق مَبَر پیش شاه
که نفرت کند در دلش جایگاه
هوش مصنوعی: به دربار پادشاه نرو و به او نچسب، زیرا این کار باعث میشود که در دلش از تو نفرت پیدا کند.
نگهدار اندازهء بندگی
زبانآوری و سرافکندگی
هوش مصنوعی: مواظب باش که بندگی را درست انجام دهی و در سخن گفتن و ابراز خود، با خضوع و humildity برخورد کنی.
به اندازه باید که خدمت کنی
نه چندان که مردم به تهمت کنی
هوش مصنوعی: باید به اندازه و به خاطر قابلیت و تواناییهای خود خدمت کنی، نه آنقدر که مورد اتهام و سرزنش قرار بگیری.
خیانت که با پادشا کردهاند
ز انواع در دفتر آوردهاند
هوش مصنوعی: در دفتر ثبت وقایع، انواع خیانتهایی که نسبت به پادشاه انجام شده، نوشته شده است.
ولیکن خیانت بَتَر زان مخواه
از آن کو کَشَد دست در مُلک شاه
هوش مصنوعی: اما از کسی که دستش را به ملک شاه دراز کرده، خیانت نکنید، زیرا این عمل بدتر از خیانت است.
که کمتر خیانت برِ خرده بین
بزرگ است در معرض ملک و دین
هوش مصنوعی: آنچه در این بیت بیان شده، به این معناست که کسی که دقت و وسواس زیادی در قضاوت دارد، کمتر دچار خیانت میشود و در عین حال، در مسائل مهمی همچون حکومت و مذهب نیز قرار نمیگیرد. در واقع، دقت و احتیاط در رفتار و قضاوت موجب میشود که فرد از اشتباهات و ضعفهای اخلاقی دور بماند.
خیانت روا نیست با پادشاه
که خورشید مُلک است و ظلّ اله
هوش مصنوعی: خیانت به پادشاه جایز نیست، زیرا او مانند خورشید، نور و هدایتگری است که کشور را روشن میکند و نماینده اراده خداوند است.
زِ بد پاک کن باطن و ظاهرت
چوکردی نخوانند جز طاهرت
هوش مصنوعی: اگر باطن و ظاهر خود را از بدی پاک کنی، هر کس تو را جز پاک و خوب نخواهد خواند.
میندیش کاندیشه نیک و بد
که من میکنم کس بر آن نگذرد
هوش مصنوعی: به آنچه فکر میکنی، چه خوب و چه بد، فکر نکن؛ زیرا هیچکس جز من بر آن پایی نخواهد گذاشت.
پدید است نیکی ز پیشانیات
بَدی از همه عضو انسانیات
هوش مصنوعی: نیکویی در چهرهات نمایان است، اما بدی از تمام اعضای بدنت دیده میشود.
کسی کو به اصل و به گوهر نکوست
ره پادشا را سزاوار اوست
هوش مصنوعی: کسی که به اصالت و ارزشهای خوب و پسندیده پایبند است، شایستهی رسیدن به مقام پادشاهی و رهبری است.
که اصل است سرمایه هر هنر
بود بیخطر آهن بیگوهر
هوش مصنوعی: سرمایه هر هنری به اصل آن بستگی دارد و اگر این اصل بیخطر و با ارزش نباشد، هنری هم ارزش ندارد.
ستور آخر از تخم نیکو خرند
که از آدمی هم فراوان خرند
هوش مصنوعی: بهترین نتیجه و محصول را از کارهای خوب به دست میآورند، همانطور که از انسانها نیز نتایج مختلف و گوناگونی به دست میآید.
چو از اسب و خر میگزینی اصیل
ز مردم گزین کن شریف و جمیل
هوش مصنوعی: وقتی از میان اسب و الاغ یکی را انتخاب میکنی، از میان انسانها نیز باید فردی از تبار خوب و باصفاترین را برگزینی.
اصیل از خیانت مُبرّا بُوَد
شکیبا به سَرّا وَ ضرّا بُوَد
هوش مصنوعی: انسان شایسته و با اصالت هرگز به خیانت متوسل نمیشود و در برابر سختیها و مشکلات، صبر و استقامت دارد.
نه بد نفسی و بیوفایی کند
نه بیشرمی و ژاژخایی کند
هوش مصنوعی: او نه دلتنگی و بیوفایی میکند و نه بیشرمی و حرفهای بیمحو میزند.
بداند حدود رَه و جای خویش
برون ننهد از راستی پای خویش
هوش مصنوعی: کسی که مرزها و جایگاه خود را بشناسد، هرگز از مسیر راست قدم عقب نمیکشد.
ز کفران نعمت کند اجتناب
گرش کرد باید غذا از تُراب
هوش مصنوعی: اگر کسی از نعمتها و خوبیها بیتوجهی کند و نعمتها را نادیده بگیرد، باید انتظار سختی و مشکلات را داشته باشد و در این صورت حتی نیاز به غذا هم ممکن است از خاک و بیپناهی تأمین شود.
ز ناخوب باز آردش اصل پاک
چو در اصل خوب آمدش آب و خاک
هوش مصنوعی: از ناپاکی نمیتواند اصل پاکی را به دست آورد؛ همانطور که وقتی اصل نیک وجود دارد، آب و خاک هم به آن معنا میدهد.
نکو نیّتی مایه مردمی است
پسندیدهتر خلقت آدمی است
هوش مصنوعی: نیّت خوب، اساس انسانیت و زیبایی خلقت انسان محسوب میشود.
خنک نَفْس خدمتگر پادشاه
که باشد نکو نیّت و نیکخواه
هوش مصنوعی: شخصی که به پادشاه خدمت میکند و نیت نیکی دارد و خیرخواه است، روحش شاد و خوشحال است.
چو بر حکم نیّت عزیمت کنی
سپاه عَدو را هزیمت کنی
هوش مصنوعی: وقتی تصمیم واقعی خود را با عزم و اراده بگیری، دشمنان را هم شکست خواهی داد.
بد و نیک هرچ آدمیزاد خواست
هم از نیّت خیر گشتست راست
هوش مصنوعی: هر کار خوب و بدی که انسان انجام میدهد، بر اساس نیت او شکل میگیرد و اگر نیتش خیر باشد، عمل او هم به درستی خواهد بود.
به غفلت نرفتست هر کار پیش
مجاهد مصمّم کند عزم خویش
هوش مصنوعی: هر کاری که بدون توجه و برنامهریزی انجام شود، به یقین نتیجهای نخواهد داشت؛ تنها کسی که با اراده و عزم قوی عمل میکند، میتواند به اهدافش برسد.
چو بی دل کنی در مصالح شروع
از آن کرد باید به خصلت رجوع
هوش مصنوعی: وقتی که بدون دل و احساس وارد کارهای مهم میشوی، باید از ابتدا به ویژگیهای اخلاقی و شخصیت خود توجه کنی.
کسانی که خدمت کنند اختیار
به پیکار بر خود نگیرند کار
هوش مصنوعی: کسانی که به دیگران خدمت میکنند، خود را به جنگ و درگیری نمیکشند و با آن درگیر نمیشوند.
چو مردان به کاری کنند ابتدا
به تصدیق نیّت کنند اقتدا
هوش مصنوعی: وقتی مردان به انجام کاری مشغول میشوند، نخستین قدم آنها تأیید نیتشان است که باید از آن پیروی کنند.
بِجِد باش در راه خدمتگری
تکاسُل ز یکسو نهی بگذری
هوش مصنوعی: در خدمت به دیگران واقعاً جدی باش و از سستی و تنبلی دوری کن.
طمع بگسل از وایه خویشتن
همین ساز سرمایه خویشتن
هوش مصنوعی: حس طمع و حرص را از خود دور کن و به جای آن، بر روی تواناییها و سرمایههای واقعی خود تمرکز کن.
به تقدیر ایزد شود کارها
تو خود آزمون کردهای بارها
هوش مصنوعی: کارها به خواست خدا پیش میروند و تو خود بارها این را آزمودهای.
بکوش، ار شود کار مشکور باش
و گرنه به تقدیر معذور باش
هوش مصنوعی: تلاش کن و اگر موفق شدی، شکرگزار باش؛ و اگر نتوانستی به آنچه تقدیر مقدر شده راضی و معذور باش.
به هر چیز همّت چنان بر گمار
که برنارد از روزگارت دمار
هوش مصنوعی: برای هر کاری، آنقدر تلاش کن که از روزگار و حوادث زندگی به ستوه نیایی و دلسرد نشوی.
نه چیزی طلب کز طلب کردنت
بلایی کند پای در گردنت
هوش مصنوعی: اگر چیزی را بخواهی که خودت به دنبال آن هستی، ممکن است آن خواسته به معضل و مشکلی برایت تبدیل شود.
چو در بستن همّت از حد گذشت
دو دیوانگی لازم حال گشت
هوش مصنوعی: وقتی تصمیم قوی و ارادهای راسخ بگیری، دیوانگی و شجاعت لازمهی آن کار میشود.
اگر یافت مقصود عینِ بلاست
وگرنه به حسرت شدن مبتلاست
هوش مصنوعی: اگر به هدف خود برسیم، آن هدف خودش درد و زحمت است و اگر نتوانیم به آن برسیم، دچار حسرت و غمخواهی خواهیم شد.
مزن جز به نیکویی یار فال
که از نیک و از بد برون نیست حال
هوش مصنوعی: هرگز برای یار خود سرنوشت را به بدی تعبیر نکن، زیرا حالتی که از نیک و بد میرسد، همیشه در دست تقدیر است.
چو نیکو زدی فال بر گشت بد
و گر بَد زدی از که نالی ز خود
هوش مصنوعی: اگر به نیکی سرنوشت خود را بررسی کنی، نتیجهاش مثبت میشود، و اگر بدی ببینی، از خودت و عملهایت باید شکایت کنی.
سخن های اصحاب دولتسرای
ز اخبار و آثار ایشان درآی
هوش مصنوعی: بیا تا درباره داستانها و نشانههای افرادی که در دستگاه حکومت هستند، صحبت کنیم.
ز نصرت سخن گوی و فتح و ظفر
ز تخت و سریر و کلاه و کمر
هوش مصنوعی: از پیروزی صحبت کن و از موفقیت، از تخت و مقام و نشان و افتخارات.
ز عدل و ز انصاف و داد و دهش
ز ناز و نعیم و ز راه و روش
هوش مصنوعی: از انصاف و عدل و مهربانی و بخشش، تا ناز و لذت و طرز رفتار.
ز ازداد اینها مگو پیش شاه
که بر خاطرش یابد اکراه راه
هوش مصنوعی: از این مشکلات هیچ چیز نگوید پیش پادشاه، زیرا ممکن است بر دلش ناراحتی بیفتد.
نزاری به خدمت بسی دم زدی
بد و نیک هرگونه در هم زدی
هوش مصنوعی: نزاری، تو در خدمت ما بارها سخن گفتی و هم درباره خوبیها و هم درباره بدیها صحبت کردی و همه چیز را در هم آمیختی.
نگشتی ز آسایش و رنج سیر
گهی بَد دلت یافتم گه دلیر
هوش مصنوعی: تو همیشه در ناز و نعمت و راحت نیستی و گاهی از دلشکستگی و رنج هم رنج میبری؛ گاهی نیز شجاعت و دلیری را در خود مییابی.
سر بندگی پیش و دست رضا
زده در گریبان حکم قضا
هوش مصنوعی: سر به زیر بردم و از روی رضایت، تسلیم سرنوشت شدم.
کمر بر میان بسته در بند عشق
بریده دل از غیر پیوند عشق
هوش مصنوعی: کمر را به عشق محکم بستهام و دل را از هر چیزی جز عشق جدا کردهام.
به بوی محبّت جگر سوخته
تر و خشک بر همدگر سوخته
هوش مصنوعی: به خاطر عطر عشق، افرادی که آسیب دیدهاند، چه به لحاظ روحی و چه به لحاظ جسمی، به یکدیگر نزدیکتر شده و حالتی از همدردی و همگامی را تجربه میکنند.
ز خویش وز بیگانه در عشق دوست
بریدن دل و برشکستن نکوست
هوش مصنوعی: در عشق به دوست، دل را از خودی و بیگانه جدا کردن و آن را شکستن، عملی نیکوست.
ز خود نیست بی خویشتن بی خبر
گرانبار و همچون شتر ره سپر
هوش مصنوعی: انسانی که از خود آگاهی ندارد و در جستجوی چیزهایی است که خارج از وجود خود دارد، مانند شتری است که یقهاش را به بار سنگینی از بار مرتبط کردهاند و در راه میرود. او به دور از خود و خودآگاهی، تنها بار را بر دوش میکشد.
گهی مست بودی گهی هوشیار
گهی سرخ روی و گهی شرمسار
هوش مصنوعی: گاهی در حال نشئه و مستی به سر میبردی، گاهی با هوشیاری و آگاهی، گاهی با چهرهای سرخ و شاداب، و گاهی هم شرمگین و خجالتی.
نه موقوف جاه و نه مشغول مال
بر آوازه عشق آورده حال
هوش مصنوعی: نه مقام و موقعیت اجتماعی بر عشق تأثیری دارد و نه مشغولیت در مال و ثروت، بلکه این عشق است که حال فرد را متحول میکند و او را به اوج میرساند.
چو دیدند کز خلق بیگانه ای
بر آن بود هر کس که دیوانه ای
هوش مصنوعی: وقتی مردم متوجه شدند که یک غریبه در میان آنها حضور دارد، هر کسی که دیوانه و غیرعادی بود، به آن شخص نزدیک شد.
زبان در کشیدند و فتوی نوشت
که با خاکْ خونش بباید سرشت
هوش مصنوعی: زبان را به کار گرفتند و نظریهای نوشتند که باید خون او را با خاک مخلوط کرد.
نبودند آگه ز اسرار تو
به خون سعی کردند در کار تو
هوش مصنوعی: آگاه نبودند از رازهای تو، اما با تلاش و کوشش در پی امور تو بودند.
ولیکن ز تو بی خبر بوده اند
همه بی عزا نوحه گر بوده اند
هوش مصنوعی: اما همه بیخبر از تو بودهاند و در غم تو تنها نوحهخوان بودهاند.
مرا نیست مقصود جز دوست، دوست
به مَردش مدان کش نه مقصود اوست
هوش مصنوعی: من هیچ هدفی جز دوست ندارم، و به مردان نمیگویم که او را هدف بپندارند، چون او هم هدفی ندارد.
به ایزد که جز حق نبودم غرض
دل خسته از عشق و تن بی مرض
هوش مصنوعی: به خداوندی که تنها در جستجوی حق بودم، درخواستم از او این است که دل خستهام از عشق و بدن بیدرد و مرض را درمان کند.
بدین دَردها بسته مردی بود
که هر ساعتش تازه دَردی بود
هوش مصنوعی: مردی در زندگی خود همیشه با مشکلات و دردها مواجه بود و هر لحظه، نوعی جدید از درد را تجربه میکرد.
تَوانی نشستن به صبر و وقار
گرت نیست دردی چو من بی قرار
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی با صبر و آرامش بنشینی، پس نمیتوانی دردی مانند درد من را تحمل کنی.
اگر چند همسایه باشد نژند
ز فریاد همسایه دردمند
هوش مصنوعی: اگر همسایهها زیادی باشند، صدای ناله و فریاد همسایهای که در عذاب است، شنیده نخواهد شد.
ولیکن ز افسرده تا تافته
تفاوت نهد تجربت یافته
هوش مصنوعی: اما بین کسی که دلسرد است و کسی که خوشحال است، تفاوتی وجود دارد که ناشی از تجربهای است که هر یک از آنها داشتهاند.
ندارد خبر خوشدل از غم زده
نباشد مُعاهِر چو ماتم زده
هوش مصنوعی: کسی که دلش غمگین است، نمیتواند از خوبیها آگاهی داشته باشد. مانند شخصی که در عزای یک عزیزش به سر میبرد و از شادیها دور است.
کسی را بُوَد سوز برق مَنَش
که در جانش افتد نه در دامنش
هوش مصنوعی: برخی افراد هستند که عشق و شور و شوقی در درونشان وجود دارد که تمام وجودشان را در بر میگیرد و فقط به ظواهر بیرونی خلاصه نمیشود.