بخش ۱
ز هر نوع در مملکت کارهاست
که شه را در آن هر یک اسرارهاست
تو گردانی و گر ندانی خموش
چو فرمان دهد هر چه گوید بکوش
وگر چند پیش تو کاری است خرد
معظّم ترین شغل باید شمرد
که فرمان او راست قدر و محل
به جدّ تو را، خر مران در وحل
وگر ننگ داری ز فرمان شاه
بسیج عقوبت کن و بند و چاه
خدم را ملوک آزمایش کنند
گهی سرزنش گه ستایش کنند
کنند امتحان بندگان را بسی
ببینند نقدینه هر کسی
طمع بگسلند ار تکبّر کنند
کنند اعتماد ار تفاخر کنند
بود چار خصلت که صاحب امور
ز مأمور باشد به تعظیم دور
بدان بی نیازی جز از بی نیاز
به عزّی که بر خلق دارد ز ناز
بدان کامرانی و آن ایمنی
که واجب شناسد ز کبر و منی
به محکوم و مأمور در کاینات
به چشم حقارت کنند التفات
به فضل خود از غایت اقتدار
کند بر عموم و خصوص افتخار
مراد ملک حق بود بر خدم
وگر حکم موجود کرد از عدم
سلامت طلب می کنی ای عزیز
به ضدّان مبدّل کن آن چار چیز
نیاز و تذّلل بر و ضعف و بیم
چو خواهی خلاص از بلای عظیم
تغیّر چو ره یافت در پادشاه
ندارد کس آنجا دل کس نگاه
برادر شود از برادر نفور
شوند از تو خویشان نزدیک دور
رضای دل شاه گیرند پیش
ببرند پیوند خویشان ز خویش
توهم ای برادر ز پیوند و دوست
ببر دل که پیوند و دلبندت اوست
ترا نعمت پادشا پرورد
کس دیگر از تو چرا برخورد
ملوک از برای مرادات خویش
نگیرند باز از مراعات خویش
برانند کام و ندارند باک
نباشند از هیچ کس بیمناک
وگر مانع آید ز اقران کسی
بیازارد و کینه گیرد بسی
چو قدرت حریف است و نخوت ندیم
حذر زین دو آتش که خوف است و بیم
اگر شاه محروم ماند ز کام
رسد شعله غیرتش بر غمام
خدم را ندارند استاده پیش
جز از بهر آسایش نفس خویش
چو شد بر مراد دلش سخت پای
به ملک و به مال و به جاه و به جای
وگر نیز بینی ز جایی خلل
مزن با ملک در نصیحت جدل
به دفع مرادی که دارد بکوش
وگر می توانی خلل باز پوش
وگر آن خلال برنشاید گرفت
به ترک مرادش نباید گرفت
بکوشی که آن آرزو را مگر
توان کرد حاصل بدیلی دگر
مگر در پذیرد شود کار سهل
وگرنه تو مأخوذ گردی به جهل
گر از شاه کاری رود ناپسند
تو باری زبان از ملامت ببند
که از سرزنش وحشت آید پدید
مزن قفل بر در که گم شد کلید
خجل گردد از کرده خویش شاه
نخواهد که بیند ترا هر پگاه
نیاری به تأویل اصلاح داد
نه تمهید عذری توانی نهاد
خردمند را از ثناهای راست
که در روی گویند شرم و حیاست
کجا بر توان بست بر وی فسوس
خردمند نفریبد از چاپلوس
معایب مبین زانک بی نقص و عیب
کسی نیست الا خداوند غیب
وگر نیز داری زبان را نگاه
ز عیبی که در دل گرفتی ز شاه
دل او گواهی دهد بر دلت
ببیند به نور دل اندر دلت
منه در میان با خواص و عوام
ز نیک و بد پادشا والسّلام
چو زانجا که حدّ و ره پادشاست
بناخوب همداستانی خطاست
نشاید که هم در معایب نفس
به همداستانی زنی پیش کس
بلی کرده باشی خیانت درست
خموشی و بس مخلص کار تست
بدان فعل ناخوب تحسین مکن
رضا دادن خویش تعیین مکن
که خاموشی از ناپسندیدن است
ثنا بر خطا از خطا دیدن است
ره پادشاهان سراسر ثناست
درین موضع امّا ستایش خطاست
چو راہ ثنا بسته بیند درست
بداند چه سرّ در خموشی تست
ملک چون به عین فراست بدید
ز گفتن خجالت نباید کشید
به حیلت بسی کارها دست داد
که قوّت بناچار گردن نهاد
ولیکن طریقی که حیلت سپرد
به صبر و مدارا توان پیش برد
اگر در ملک عیب پنهان بود
نخواهد که کس واقف آن بود
تو دعوی کنی زیرکی پیش او
که من واقفم بر کم و بیش او
چنین دان که دشمن ترین کس تویی
چو با شاه دعوی کنی پس تویی
نه تنها چنین است نزدیک شاه
همه کس بر این ذکر باشد گواه
که دشمن شمارند او را نه دوست
که عیب کسان ظاهر از فعل اوست
نبودست اضداد را اجتماع
توهم گر چنینی فخیرالوداع
طباع ملوک از ره اعتبار
نباشند با یکدگر سازگار
بود مختلف خو و خلق و سرشت
چنان کایزد اول بسر برنبشت
یکی دوست دارد دعای خدم
دگر یک ثنا با ستایش بهم
یکی را حریف خوش دلفریب
یکی را دوال عنان و رکیب
یکی مطرب و باده و بیهشی
یکی خویشتن داری و خامشی
و زینها همین جزو بگزیده اند
که هیبت درین مرتبت دیده اند
الا ای برآورده پادشاه
ازو جز که وی خواهد از وی مخواه
سخن چون کنی ابتدا از نخست
بباید رضای دل شاه جست
به میزان طبعش بسنجی سخن
نه سر باز یابی سخن رانه بن
که هر چیز را قدر چندان بود
که میل دلش جانب آن بود
بود خاطر پادشا بد گمان
به تلبیس و نیرنگ اهل زمان
بحدّی که دارد گمان را یقین
که گوید چنان تا نگویی چنین
ز شاهان بدین عادت آن پیشتر
که لهو و تنعّم کند بیشتر
چو مهمل گذارد مهمّات را
به غفلت کند فوت اوقات را
نهد جرم بر گردن چاکران
نیارند لیکن نطق زد در آن
چو شه بر خدم عیب جوید به قهر
بود عیش خدمتگران همچو زهر
نباشند در کار خدمت ستوه
پراکنده گردند از هر گروه
چو بی جرم باشد عقوبت جزا
دلیری نمایند بر ناسزا
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز هر نوع در مملکت کارهاست
که شه را در آن هر یک اسرارهاست
هوش مصنوعی: در هر نوع و دستهای از کارها در کشور وجود دارد که در آنها رازهای خاصی برای پادشاه نهفته است.
تو گردانی و گر ندانی خموش
چو فرمان دهد هر چه گوید بکوش
هوش مصنوعی: اگر تو کاری را انجام میدهی، حتی اگر از آن آگاه نباشی، باید ساکت بمانی و هرچه دستور داده شد، تلاش کنی که انجامش دهی.
وگر چند پیش تو کاری است خرد
معظّم ترین شغل باید شمرد
هوش مصنوعی: اگرچه کاری که پیش توست کوچک به نظر میرسد، اما باید آن را بزرگترین و مهمترین کار به حساب آورد.
که فرمان او راست قدر و محل
به جدّ تو را، خر مران در وحل
هوش مصنوعی: فرمان او تعیینکننده مقام و جایگاه تو است، پس با جدیت به دنبال هدف خود برو و از رویکردهای نادرست دوری کن.
وگر ننگ داری ز فرمان شاه
بسیج عقوبت کن و بند و چاه
هوش مصنوعی: اگر از فرمان شاه شرمنده هستی، بسیار درگیر عذاب و مجازات و سختیها خواهی شد.
خدم را ملوک آزمایش کنند
گهی سرزنش گه ستایش کنند
هوش مصنوعی: خدمتگزاران را در دربار شاهان میسنجند؛ گاه آنها را سرزنش میکنند و گاه به خاطر کارهایشان ستایش مینمایند.
کنند امتحان بندگان را بسی
ببینند نقدینه هر کسی
هوش مصنوعی: آزمونهای زیادی از بندگان در دنیا گرفته میشود تا ارزش هر یک از آنها مشخص شود.
طمع بگسلند ار تکبّر کنند
کنند اعتماد ار تفاخر کنند
هوش مصنوعی: اگر آنها در تکبر خود ذرهای طمع را کنار بگذارند، اعتماد و اطمینان را نیز با نمایش تفاخر و برتریجویی از دست میدهند.
بود چار خصلت که صاحب امور
ز مأمور باشد به تعظیم دور
هوش مصنوعی: چهار ویژگی وجود دارد که کسی که به مدیریت امور مشغول است، باید با احترام و ادب به انجام وظایف خود بپردازد.
بدان بی نیازی جز از بی نیاز
به عزّی که بر خلق دارد ز ناز
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تنها بینیازی واقعی از کسی است که خود بینیاز است و عزت و شرف او به خاطر ناز و کرامتش میان مردم شناخته شده است. به عبارت دیگر، تنها کسی که به خود کفایی و استقلال رسیده، میتواند احساس بینیازی کند.
بدان کامرانی و آن ایمنی
که واجب شناسد ز کبر و منی
هوش مصنوعی: بدان خوشبختی و آرامشی که از خودخواهی و غرور دور باشد.
به محکوم و مأمور در کاینات
به چشم حقارت کنند التفات
هوش مصنوعی: در جهان، افرادی مانند محکومین و مأمورین را با نگاهی بیاحترام و حقارت مینگرند.
به فضل خود از غایت اقتدار
کند بر عموم و خصوص افتخار
هوش مصنوعی: با اراده و توانایی فراوان، به برکت خودش بر همگان و خاصان افتخار میافزاید.
مراد ملک حق بود بر خدم
وگر حکم موجود کرد از عدم
هوش مصنوعی: منظور از این بیت این است که هدف اصلی خداوند این است که بر بندگانش حکمرانی کند و اگر حکمی از عدم ایجاد کند، باز هم به اراده اوست. به عبارت دیگر، خداوند بر همه چیز تسلط دارد و هر چیزی که محقق میشود، ناشی از اراده اوست.
سلامت طلب می کنی ای عزیز
به ضدّان مبدّل کن آن چار چیز
هوش مصنوعی: ای عزیز، وقتی به دنبال سلامتی میگردی، بهتر است آن چهار چیز را که به بقا و آسایش مرتبط است، به عوامل متضاد تبدیل کنی.
نیاز و تذّلل بر و ضعف و بیم
چو خواهی خلاص از بلای عظیم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از مشکلات بزرگ رهایی یابی، باید از نیاز و خواری و ترس دست برداری.
تغیّر چو ره یافت در پادشاه
ندارد کس آنجا دل کس نگاه
هوش مصنوعی: هرگاه تغییر و تحول در عشق یا رابطهای به وجود آید، مانند یک پادشاه که سلطنتش را از دست میدهد، در آنجا دیگر دل کسی نمیتواند پایدار بماند.
برادر شود از برادر نفور
شوند از تو خویشان نزدیک دور
هوش مصنوعی: اگر برادری به برادرش ناپسند شود، نزدیکان از او دور خواهند شد.
رضای دل شاه گیرند پیش
ببرند پیوند خویشان ز خویش
هوش مصنوعی: دلخواه شاه را بدست آورده و آن را پیش میبرند تا ارتباط نزدیکان را از یکدیگر جدا کنند.
توهم ای برادر ز پیوند و دوست
ببر دل که پیوند و دلبندت اوست
هوش مصنوعی: ای برادر! تو نیز به یاد داشته باش که وابستگی و محبتت به دیگران، به خود آنها مربوط میشود. پس دلت را به آنها بسپار.
ترا نعمت پادشا پرورد
کس دیگر از تو چرا برخورد
هوش مصنوعی: تو نعمت پادشاهی را بهرهمند شدهای، پس دیگران از تو چه بهرهای دارند؟
ملوک از برای مرادات خویش
نگیرند باز از مراعات خویش
هوش مصنوعی: پادشاهان برای رسیدن به خواستههای خود، هرگز از رعایت و مراقبت از مردم غافل نمیشوند.
برانند کام و ندارند باک
نباشند از هیچ کس بیمناک
هوش مصنوعی: آنها برای به دست آوردن خواستههای خود میروند و از هیچ چیز ترسی ندارند، بیپروا و شجاع هستند.
وگر مانع آید ز اقران کسی
بیازارد و کینه گیرد بسی
هوش مصنوعی: اگر کسی مانع کار دیگران شود، به او آسیب میزنند و از او کینه به دل میگیرند.
چو قدرت حریف است و نخوت ندیم
حذر زین دو آتش که خوف است و بیم
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت رقیب و تکبر دوست وجود دارد، از این دو آتش بترس که هم ترس و هم نگرانی را به همراه دارند.
اگر شاه محروم ماند ز کام
رسد شعله غیرتش بر غمام
هوش مصنوعی: اگر پادشاه از خواستههای خود ناامید باشد، احساس غیرت و خشمش مانند شعلهای بر دلش میزند.
خدم را ندارند استاده پیش
جز از بهر آسایش نفس خویش
هوش مصنوعی: خدم و خدمتکاران برای خودشان هستند و فقط برای آرامش و راحتی خودشان کار میکنند، نه برای دیگران.
چو شد بر مراد دلش سخت پای
به ملک و به مال و به جاه و به جای
هوش مصنوعی: وقتی که دلش به خواستهاش رسید، به قدرت و ثروت و مقام و منزلت دست یافت.
وگر نیز بینی ز جایی خلل
مزن با ملک در نصیحت جدل
هوش مصنوعی: اگر از جایی کمبودی مشاهده کردی، با مقام و جایگاه خود در نصیحت و اندرز دادن جدل نکن.
به دفع مرادی که دارد بکوش
وگر می توانی خلل باز پوش
هوش مصنوعی: تلاش کن تا آرزویت را محقق کنی و اگر میتوانی، کاستیها را پنهان کن.
وگر آن خلال برنشاید گرفت
به ترک مرادش نباید گرفت
هوش مصنوعی: اگر آن خلال (پاره چوب کوچک) را نتوانی به دندان بگیری، پس نباید به ترک خواستهات ادامه دهی.
بکوشی که آن آرزو را مگر
توان کرد حاصل بدیلی دگر
هوش مصنوعی: اگر تلاش کنی، شاید بتوانی آن آرزو را به دست بیاوری، وگرنه به دنبال گزینه دیگری باش.
مگر در پذیرد شود کار سهل
وگرنه تو مأخوذ گردی به جهل
هوش مصنوعی: اگر در کار کسی به راحتی پذیرفته شود، همه چیز آسان است، و گرنه تو در جهل و نادانی گرفتار خواهی شد.
گر از شاه کاری رود ناپسند
تو باری زبان از ملامت ببند
هوش مصنوعی: اگر کار ناپسندی از شاه انجام شود، بهتر است که زبانت را از انتقاد ببندی و چیزی نگوئی.
که از سرزنش وحشت آید پدید
مزن قفل بر در که گم شد کلید
هوش مصنوعی: اگر از سرزنش و انتقاد بترسی، به تنگنا و محدودیت خواهید افتاد. نباید در برقراری ارتباط و ابراز خودت تردید کنی، چون ممکن است فرصتهای ارزشمندی را از دست بدهی.
خجل گردد از کرده خویش شاه
نخواهد که بیند ترا هر پگاه
هوش مصنوعی: شاه از کارهایی که کرده شرمنده میشود و دوست ندارد هر صبح تو را ببیند.
نیاری به تأویل اصلاح داد
نه تمهید عذری توانی نهاد
هوش مصنوعی: اگرکسی به دنبال توجیه یا عذرخواهی باشد، نمیتواند واقعیت را تغییر دهد و اصلاحاتی که ایجاد میکند نه تنها مفید نیست، بلکه ممکن است به نتیجهای بهتر نیز نرسد.
خردمند را از ثناهای راست
که در روی گویند شرم و حیاست
هوش مصنوعی: مرد خردمند از ستایشهای صادقانهای که به صورت مستقیم در برابر او بیان میشود، احساس شرم و خجالت میکند.
کجا بر توان بست بر وی فسوس
خردمند نفریبد از چاپلوس
هوش مصنوعی: کجا میتوان به فردی که مورد تکریم و محبت دیگران قرار میگیرد، اعتماد کرد؟ زیرا انسانهای زیرک به راحتی فریب لافزنان را نمیخورند.
معایب مبین زانک بی نقص و عیب
کسی نیست الا خداوند غیب
هوش مصنوعی: عیوب و نقصهای دیگران را نشان نده، زیرا هیچ کسی جز خداوند، بدون نقص و عیب نیست.
وگر نیز داری زبان را نگاه
ز عیبی که در دل گرفتی ز شاه
هوش مصنوعی: اگر تو هم زبان داری، باید از عیبی که در دلت نگه داشتهای نسبت به شاه مراقب باشی.
دل او گواهی دهد بر دلت
ببیند به نور دل اندر دلت
هوش مصنوعی: دل او نشان میدهد که دل تو را با نور درونت میبیند.
منه در میان با خواص و عوام
ز نیک و بد پادشا والسّلام
هوش مصنوعی: در معاشرت با مردم، چه افراد خاص و چه عموم، خود را درگیر مسائلی چون خوبی و بدی نکن.
چو زانجا که حدّ و ره پادشاست
بناخوب همداستانی خطاست
هوش مصنوعی: از جایی که مرز و مسیر حاکمیت مشخص است، همدلی با کسی که در آن حدود نیست، اشتباه است.
نشاید که هم در معایب نفس
به همداستانی زنی پیش کس
هوش مصنوعی: نباید در عیبهای خود با دیگران همداستان شوی و در حضور دیگران در مورد آنها صحبت کنی.
بلی کرده باشی خیانت درست
خموشی و بس مخلص کار تست
هوش مصنوعی: بله، اگر خیانت کرده باشی، بهترین راه این است که سکوت کنی و به کار خود ادامه دهی.
بدان فعل ناخوب تحسین مکن
رضا دادن خویش تعیین مکن
هوش مصنوعی: به معناى این است که از ستایش اعمال ناپسند پرهیز کن و اجازه نده که خودت در برابر آنها تسلیم شوی.
که خاموشی از ناپسندیدن است
ثنا بر خطا از خطا دیدن است
هوش مصنوعی: اگر کسی از چیزی خوشش نیاید، سکوت میکند و این سکوت به دلیل ناپسندیدن آن چیز است. اما اگر کسی از خطا یا اشتباهی ستایش کند، نشاندهندهی این است که به آن خطا چشمپوشی کرده و آن را نادیده گرفته است.
ره پادشاهان سراسر ثناست
درین موضع امّا ستایش خطاست
هوش مصنوعی: راهی که برای پادشاهان وجود دارد، پر از ستایش و تعریف است، اما در این مورد خاص، این نوع ستایش درست نیست.
چو راہ ثنا بسته بیند درست
بداند چه سرّ در خموشی تست
هوش مصنوعی: هرگاه کسی راه ستایش و تمجید را بهطور صحیح ببیند، متوجه میشود که در سکوت چه رازهایی نهفته است.
ملک چون به عین فراست بدید
ز گفتن خجالت نباید کشید
هوش مصنوعی: وقتی یک پادشاه با چشمان دقیق و تیزبین خود حقیقت را میبیند، دیگر نیازی به بیان آن نیست و نباید از بیان حقیقت خجالت کشید.
به حیلت بسی کارها دست داد
که قوّت بناچار گردن نهاد
هوش مصنوعی: با تدبیر و فریب، کارهای زیادی انجام شد که قدرت، ناچارا تسلیم شد.
ولیکن طریقی که حیلت سپرد
به صبر و مدارا توان پیش برد
هوش مصنوعی: اما راهی که با حوصله و بردباری پیش برود، به تدبیر و فکری که به کار رفته است، متکی است.
اگر در ملک عیب پنهان بود
نخواهد که کس واقف آن بود
هوش مصنوعی: اگر در کشوری عیبی پنهان وجود داشته باشد، هیچکس نمیخواهد از آن مطلع شود.
تو دعوی کنی زیرکی پیش او
که من واقفم بر کم و بیش او
هوش مصنوعی: تو ادعا میکنی که از زیرکی و هوش بیشتری نسبت به او برخورداری، در حالی که من از همه جزئیات و مسائل آگاه هستم.
چنین دان که دشمن ترین کس تویی
چو با شاه دعوی کنی پس تویی
هوش مصنوعی: بدان که دشمنتترین فرد برای تو خودت هستی، وقتی که با شاه، یعنی قدرت یا حاکمیت، به مخالفت بپردازی، پس خودت باید در نظر بگیری که دشمن خودت هستی.
نه تنها چنین است نزدیک شاه
همه کس بر این ذکر باشد گواه
هوش مصنوعی: نه تنها این وضعیت تنها به خاطر پادشاه است، بلکه همه کسانی که نزدیک او هستند، به این موضوع شهادت میدهند و بر آن تأکید دارند.
که دشمن شمارند او را نه دوست
که عیب کسان ظاهر از فعل اوست
هوش مصنوعی: کسی که رفتار او باعث برملا شدن عیبهای دیگران میشود، دشمن به حساب میآید نه دوست.
نبودست اضداد را اجتماع
توهم گر چنینی فخیرالوداع
هوش مصنوعی: وجود تضادها نمیتواند در یک جا جمع شود. اگر چنین چیزی ممکن بود، به معنای خداحافظی با زیباییها و نعمتها بود.
طباع ملوک از ره اعتبار
نباشند با یکدگر سازگار
هوش مصنوعی: ذات و خوی ملأکین به خاطر مقام و اعتبارشان همیشه با یکدیگر همساز و همسخن نیستند.
بود مختلف خو و خلق و سرشت
چنان کایزد اول بسر برنبشت
هوش مصنوعی: انسانها دارای ویژگیها و رفتارهای متفاوتی هستند، به طوری که این تفاوتها به شکلگیری شخصیت و سرشت آنها از ابتدا وابسته است.
یکی دوست دارد دعای خدم
دگر یک ثنا با ستایش بهم
هوش مصنوعی: یک نفر دوست دارد که از او درخواست کمک شود، در حالی که فرد دیگر تمایل دارد از او با کلمات خوب یاد شود.
یکی را حریف خوش دلفریب
یکی را دوال عنان و رکیب
هوش مصنوعی: یک نفر جذاب و دلربا دارد که او را همراهی میکند و نفر دیگر کسی است که با کمکی و روشهای متفاوت به او میرسد.
یکی مطرب و باده و بیهشی
یکی خویشتن داری و خامشی
هوش مصنوعی: یک نفر در حال نوازندگی و نوشیدن شراب است و به حالت مستی به سر میبرد، در حالی که فرد دیگری در حال کنترل خود و سکوت است.
و زینها همین جزو بگزیده اند
که هیبت درین مرتبت دیده اند
هوش مصنوعی: برخی از افراد تنها به خاطر هیبت و قدرت مقام، آن جایگاه را انتخاب کردهاند و به نوعی از شکوه و جلال آن جذب شدهاند.
الا ای برآورده پادشاه
ازو جز که وی خواهد از وی مخواه
هوش مصنوعی: اگر تو پادشاه را برآوردهای، بدان که جز آنچه او بخواهد، چیزی از او نخواه.
سخن چون کنی ابتدا از نخست
بباید رضای دل شاه جست
هوش مصنوعی: وقتی چیزی را آغاز میکنی، باید ابتدا به رضایت و خواستههای دل پادشاه توجه داشته باشی.
به میزان طبعش بسنجی سخن
نه سر باز یابی سخن رانه بن
هوش مصنوعی: سخنان را بر اساس ظرفیت و ویژگیهای شخصیت افراد بسنج و توقع نداشته باش که همیشه به حقیقت و عمق موضوعات بپردازند.
که هر چیز را قدر چندان بود
که میل دلش جانب آن بود
هوش مصنوعی: هر چیزی به اندازهای ارزش دارد که دل انسان به آن تمایل داشته باشد.
بود خاطر پادشا بد گمان
به تلبیس و نیرنگ اهل زمان
هوش مصنوعی: پادشاه به یاد داشت که باید به ترفندها و فریبکاریهای مردم زمان خود مشکوک باشد.
بحدّی که دارد گمان را یقین
که گوید چنان تا نگویی چنین
هوش مصنوعی: به حدی که شخص به باور خود اطمینان دارد، میگوید آنگونه که او فکر میکند و این موضوع را بهقدری محکم بیان میکند که شما نتوانید نظری متفاوت مطرح کنید.
ز شاهان بدین عادت آن پیشتر
که لهو و تنعّم کند بیشتر
هوش مصنوعی: در زمانهای قدیم، شاهان به جای اینکه فقط به خوشگذرانی و لذتهای مادی بپردازند، در ابتدا زمینههای دیگری را مورد توجه قرار میدادند.
چو مهمل گذارد مهمّات را
به غفلت کند فوت اوقات را
هوش مصنوعی: کسی که کارهای مهم را نادیده بگیرد، وقتش را به راحتی از دست میدهد.
نهد جرم بر گردن چاکران
نیارند لیکن نطق زد در آن
هوش مصنوعی: چاکران نمیتوانند بار گناه را بر دوش خود بگذارند، ولی با این حال سخنی در این باره گویندهای وجود دارد.
چو شه بر خدم عیب جوید به قهر
بود عیش خدمتگران همچو زهر
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه با خشم به عیوب خدمتگزاران اشاره کند، روزگار آنها مانند زهر تلخ و آزاردهنده خواهد بود.
نباشند در کار خدمت ستوه
پراکنده گردند از هر گروه
هوش مصنوعی: افرادی که در خدمت صادقانه مشغولند، از کار خسته و ناامید نمیشوند و از هر دستهای پراکنده نمیگردند.
چو بی جرم باشد عقوبت جزا
دلیری نمایند بر ناسزا
هوش مصنوعی: وقتی که عذاب و مجازاتی بدون دلیل و جرم باشد، مردم به راحتی بر بیادبی و دشنامگویی جرات پیدا میکنند.