بخش ۲ - حکایت
غلام هنرمند زیرک ایاز
که بودی بدو چشم محمود باز
درآمد به حضرت بر استاد پیش
نگهداشت چون بندگان راه خویش
به رویش نظر کرد محمود و گفت
بیا تا بگویم حدیث نهفت
چو نزدیکتر شد به رسم و به راه
بدو راز می گفت هر گونه شاه
یکی کژدم از موزه تیز موش
همی زد برو نیش و می کرد نوش
نجنبید یک ذرّه از جای خویش
سخن گوش می کرد و می خورد نیش
چو شد آخرالامر پاسخ تمام
نگه کرد محمود سوی غلام
به چشم فراست بدو بنگرید
در آثار رنگش تغیّر بدید
بپرسید ازو شاه گردن فراز
در آورد سر بی توقّف ایاز
ز حضرت درآمد به صحن سرای
کشیدش یکی موزه بیرون ز پای
چنان بود ساقش ز آسیب نیش
که گفتی به یک بار گشتست ریش
ز جرّاره ای چند نشتر بخورد
ادب بین که بر خویش ظاهر نکرد
الا ای به گوهر حسیب و نسیب
غلامی ز اصل و نسب بی نصیب
چنین داشت پاس خداوندگار
ترا نیزاگرنام باید بدار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غلام هنرمند زیرک ایاز
که بودی بدو چشم محمود باز
هوش مصنوعی: کمپانی ایاز که هنرمند و با ذکاوت بود، چشمان محمود بر او گشوده بود.
درآمد به حضرت بر استاد پیش
نگهداشت چون بندگان راه خویش
هوش مصنوعی: او به محضر استاد خود وارد شد و مانند دیگران با احترام و ادب مسیر خود را ادامه داد.
به رویش نظر کرد محمود و گفت
بیا تا بگویم حدیث نهفت
هوش مصنوعی: محمود به چهره او نگاه کرد و گفت: بیا تا داستان پنهانی را برایت بگویم.
چو نزدیکتر شد به رسم و به راه
بدو راز می گفت هر گونه شاه
هوش مصنوعی: هرچه به او نزدیکتر میشد، به شیوه و سبک خود به او اسراری را میگفت که مناسب مقام شاه باشد.
یکی کژدم از موزه تیز موش
همی زد برو نیش و می کرد نوش
هوش مصنوعی: یک عقرب از لانهاش به موش حملهور شد و او را نیش زد و به این ترتیب برای خود از او بهرهای برد.
نجنبید یک ذرّه از جای خویش
سخن گوش می کرد و می خورد نیش
هوش مصنوعی: بیحرکت بمان، حتی به اندازهی یک ذره، و به صحبتهای دیگران گوش بده و از تلخیها بپذیر.
چو شد آخرالامر پاسخ تمام
نگه کرد محمود سوی غلام
هوش مصنوعی: زمانی که کارها به انتها رسید، محمود به طور کامل پاسخ را دریافت کرد و سپس به غلام خود نگاهی کرد.
به چشم فراست بدو بنگرید
در آثار رنگش تغیّر بدید
هوش مصنوعی: با دقت به او نگاه کنید و در نشانههای وجودش تغییر رنگ او را مشاهده کنید.
بپرسید ازو شاه گردن فراز
در آورد سر بی توقّف ایاز
هوش مصنوعی: از او پرسید شاه بلندمرتبه و ایاز بدون هیچ گونه توقف سرش را بالا آورد.
ز حضرت درآمد به صحن سرای
کشیدش یکی موزه بیرون ز پای
هوش مصنوعی: از محضر آن بزرگوار به حیاط خانه آمد و یکی از کفشها را از پایش بیرون کشید.
چنان بود ساقش ز آسیب نیش
که گفتی به یک بار گشتست ریش
هوش مصنوعی: ساق پایش به قدری آسیب دیده بود که انگار یک بار دراز شده و به شکل ریش در آمده است.
ز جرّاره ای چند نشتر بخورد
ادب بین که بر خویش ظاهر نکرد
هوش مصنوعی: به خاطر چند رنج و سختی، به آرامی و با احترام رفتار کن، بدون آنکه در ظاهر نشان دهی.
الا ای به گوهر حسیب و نسیب
غلامی ز اصل و نسب بی نصیب
هوش مصنوعی: ای کسی که دارای فضیلت و جواز هستی، تو غلامی از خانوادهای هستی که از اصل و نسب بینصیب است.
چنین داشت پاس خداوندگار
ترا نیزاگرنام باید بدار
هوش مصنوعی: بدان که اگر تو نیز شخصیتی شایسته داشته باشی، باید نام و مقام تو را نیز بزرگ بشمارند.