گنجور

بخش ۱

خدایا خطاهای ما در گذار
زتو یک نظر وز چو ما صدهزار
جهانی گنه رحمتت در دمی
بیندازد از گردن عالمی
به بیچارگی کرده ام دست پیش
خجل وامگردانم از فضل خویش
همین است کز من نیامد صواب
جزای خطا چشم دارم ثواب
از آن پبش عفوت کنم پوزشی
که امّیدوارم به آمرزشی
خدایا معاد و مآبم به تست
تویی آنک بعث و ثوابم به تست
بریدم طمع جز تو از هر که هست
که من مست جام تو ام از الست
پناهم تویی در که خواهم گریخت
تو کش تا توان گفت خونم که ریخت
اگر رد کنندم عقول و جهول
چه غم چون تو ام کرده باشی قبول
ز من باز گردند پیوند و خویش
تو محروم مگذارم از عفو خویش
خدایا عنان عنایت مپیچ
که من هیچم و هیچ ناید ز هیچ
بر امّید فضل تو کردم گناه
به نومیدیم رد مکن یا اله
ز اول چو بی علّت ما و من
به هم دادی آمیزش جان و تن
به وقت جدا کردن از یکدگر
تو دانی نیارم زدن دم دگر
کسی را تو باشی که در یابدش؟
وگر درببندی که بگشایدش؟
خدایا از آنجا که احسان تست
عفو کن که مجرم هراسان تست
چو مخلوق را هست بخشایشی
دلی می رساند به آسایشی
اگر در پشیمانی آهی کنند
عفو می کند چون گناهی کنند
تو غفّاری و ما گنه کرده ایم
به فضل تو زنهار آورده ایم
ز تقصیرها درگذر یا اله
ببخشای بر ما ببخش از گناه
چو از هر دو عالم ترا خواستست
نزاری ترا هم ز تو خواستست
که بگذاردم گر تو بنوازیم؟
که برداردم گر تو بندازیم؟
قبول تو پس رد مکن دعوتم
چراغی برافروز در خلوتم
طمع منقطع کردم از کاینات
به فضل تو دارم امید نجات
بر امّید مرهم جگر خسته ام
به روی از همه خلق دربسته ام
در بسته نگشاید الّا تو کس
مرا چون تو هستی ز تو هم تو بس
به دست تضرّع به بوی نوید
درت می زنم تا برآید امید
به روی ضریری دری بسته بود
در آن بسته امّید پیوسته بود
بر آن در یکی روز تا شب بماند
ز بیرون کسی در درونش نخواند
یکی گفت در خانه دیّار نیست
برو بر در بسته چندین مایست
شنیدم که می گفت با خود به راز
که این در شود آخرالامر باز
خداوند اگر زنده بازآردش
سرا را در بسته بگشایدش
خداوند ما دایما حاضر است
به اسباب و احوال ما ناظر است
نباشد درش بسته بر مستحق
تو هم معترف باش و هم متّفق
بلی گر گشادست و گر بسته در
ندارد جز او کس از آن سرّ خبر
ببندد چو خواهد که آزاردت
گشاید چو خواهد که بازآردت
تو گر خواستی و او ندادت مرنج
گلی داد و خاری نهادت مرنج

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایا خطاهای ما در گذار
زتو یک نظر وز چو ما صدهزار
هوش مصنوعی: ای خدا، خطاها و اشتباهات ما را ببخش و از کنارشان به سادگی عبور کن، چرا که اگر تو بخواهی، میلیون‌ها خطا از ما وجود دارد.
جهانی گنه رحمتت در دمی
بیندازد از گردن عالمی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر فردی به لطف و رحمت خداوند گناهی انجام دهد، می‌تواند به سادگی و در یک لحظه، بار سنگینی از گناه را از دوش تمام انسان‌ها بردارد. به عبارت دیگر، رحمت خداوند می‌تواند به حدی بزرگ باشد که در یک آن، همه مشکلات و گناهان را حل کند.
به بیچارگی کرده ام دست پیش
خجل وامگردانم از فضل خویش
هوش مصنوعی: به خاطر بیچارگی‌ام از تو کمک می‌خواهم و امیدوارم که از رحمت و بخشش خودم را محروم نکنی.
همین است کز من نیامد صواب
جزای خطا چشم دارم ثواب
هوش مصنوعی: من تنها چیزی که از من سر نمی‌زند درست نیست، و به جز آن، به اشتباهاتم چشم‌پوشی می‌کنم و امید به پاداش دارم.
از آن پبش عفوت کنم پوزشی
که امّیدوارم به آمرزشی
هوش مصنوعی: من از قبل عذرخواهی می‌کنم، زیرا امید دارم که مورد بخشش قرار بگیرم.
خدایا معاد و مآبم به تست
تویی آنک بعث و ثوابم به تست
هوش مصنوعی: خدایا، بازگشت و سرنوشت من به تو وابسته است. تو هستی که برانگیختن و پاداش من در دست توست.
بریدم طمع جز تو از هر که هست
که من مست جام تو ام از الست
هوش مصنوعی: من از هر چیزی جز تو قطع امید کرده‌ام، چون من در مستی و شوق جام تو غرق شده‌ام.
پناهم تویی در که خواهم گریخت
تو کش تا توان گفت خونم که ریخت
هوش مصنوعی: تو پناه من هستی؛ هرگاه که نیاز به فرار داشته باشم، تو را می‌طلبم. تا وقتی که بتوانم بگویم که چه بر سر خونم آمده است، تو صدای مرا بشنو.
اگر رد کنندم عقول و جهول
چه غم چون تو ام کرده باشی قبول
هوش مصنوعی: اگر عقل‌ها و جاهلان مرا نپذیرند، چه غم؟ چون تو به من قبول کرده‌ای.
ز من باز گردند پیوند و خویش
تو محروم مگذارم از عفو خویش
هوش مصنوعی: من از پیوند و ارتباط خود با تو دست برمی‌دارم، اما تو را از بخشش و عفو خود بی‌نصیب نمی‌گذارم.
خدایا عنان عنایت مپیچ
که من هیچم و هیچ ناید ز هیچ
هوش مصنوعی: خدایا، لطف و رحمتت را از من دور نکن، زیرا من هیچ و پوچ هستم و هیچ چیز از هیچ چیز به دست نمی‌آید.
بر امّید فضل تو کردم گناه
به نومیدیم رد مکن یا اله
هوش مصنوعی: به امید رحمت و بخشش تو، خطا و اشتباه کردم. ای خدا، ناامیدی مرا نپذیر و رهایت نکن.
ز اول چو بی علّت ما و من
به هم دادی آمیزش جان و تن
هوش مصنوعی: از آغاز، بدون هیچ دلیل مشخصی، تو آمیختن روح و بدن را به من هدیه دادی.
به وقت جدا کردن از یکدگر
تو دانی نیارم زدن دم دگر
هوش مصنوعی: وقتی که از هم جدا می‌شویم، می‌دانی که نمی‌توانم صدای دیگری را به زبان بیاورم.
کسی را تو باشی که در یابدش؟
وگر درببندی که بگشایدش؟
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که تو را درک کند؟ و اگر در قلبت را ببندی، چه کسی می‌تواند آن را باز کند؟
خدایا از آنجا که احسان تست
عفو کن که مجرم هراسان تست
هوش مصنوعی: خدایا، چون تو مهربانی و نیکی می‌کنی، پس مرا ببخش که من خطاکار و ترسان از عذاب تو هستم.
چو مخلوق را هست بخشایشی
دلی می رساند به آسایشی
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند رحمت و بخشش به مخلوقات خود می‌دهد، این محبت و بخشش باعث آرامش دل آن‌ها می‌شود.
اگر در پشیمانی آهی کنند
عفو می کند چون گناهی کنند
هوش مصنوعی: اگر کسی از کرده خود پشیمان شود و با دل‌سوزی اعتراف کند، بخشیده می‌شود مانند زمانی که خطایی مرتکب شده باشد.
تو غفّاری و ما گنه کرده ایم
به فضل تو زنهار آورده ایم
هوش مصنوعی: تو بخشنده‌ای و ما گناهکار هستیم، به لطف تو از خطرها در امان مانده‌ایم.
ز تقصیرها درگذر یا اله
ببخشای بر ما ببخش از گناه
هوش مصنوعی: ای پروردگار، از خطاهای ما بگذر و ما را ببخش، ما را از گناهانمان عفو کن.
چو از هر دو عالم ترا خواستست
نزاری ترا هم ز تو خواستست
هوش مصنوعی: هر دو جهان به تو نیاز دارند و از تو خواهانند، پس تو نیز باید به آن‌ها پاسخ دهی و خواستشان را در نظر بگیری.
که بگذاردم گر تو بنوازیم؟
که برداردم گر تو بندازیم؟
هوش مصنوعی: اگر تو مرا نوازش کنی، من چه دردی دارم که نگذارم؟ و اگر تو مرا به زمین بیندازی، من چه را دارم که بردارم؟
قبول تو پس رد مکن دعوتم
چراغی برافروز در خلوتم
هوش مصنوعی: اگر دعوت من را بپذیری، لطفاً آن را رد نکن و در خلوت من نوری روشن کن.
طمع منقطع کردم از کاینات
به فضل تو دارم امید نجات
هوش مصنوعی: من از دنیا و وابستگی‌ها دست شسته‌ام و فقط به لطف تو امید دارم که نجات یابم.
بر امّید مرهم جگر خسته ام
به روی از همه خلق دربسته ام
هوش مصنوعی: بر امید کسی که می‌تواند دردهایم را کم کند، بر خودم و احساساتم تمرکز کرده‌ام و از همه‌ی دیگران دور شده‌ام.
در بسته نگشاید الّا تو کس
مرا چون تو هستی ز تو هم تو بس
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند در دل مرا باز کند، مگر تو. چون هیچ‌کس به اندازه تو در قلب من جا ندارد.
به دست تضرّع به بوی نوید
درت می زنم تا برآید امید
هوش مصنوعی: به طور دلخواه و با دعا، به سمت درگاهت می‌آوردی می‌زنم تا امید به آینده‌ای روشن برایم پدیدار شود.
به روی ضریری دری بسته بود
در آن بسته امّید پیوسته بود
هوش مصنوعی: در یک جا، دربی بر روی حریر بسته بود و پشت آن، امید همواره وجود داشت.
بر آن در یکی روز تا شب بماند
ز بیرون کسی در درونش نخواند
هوش مصنوعی: در آنجا، یک روز تا شب منتظر بماند، بدون اینکه کسی از بیرون داخل شود و در دل او چیزی را بخواند.
یکی گفت در خانه دیّار نیست
برو بر در بسته چندین مایست
هوش مصنوعی: کسی گفت که در خانه کسی وجود ندارد، پس چرا در را به این اندازه محکم بسته‌ای؟
شنیدم که می گفت با خود به راز
که این در شود آخرالامر باز
هوش مصنوعی: شنیدم که کسی به تنهایی صحبت می‌کرد و می‌گفت که در نهایت این در یک روز دوباره باز خواهد شد.
خداوند اگر زنده بازآردش
سرا را در بسته بگشایدش
هوش مصنوعی: اگر خداوند دوباره او را زنده کند، درِ بسته را برایش باز خواهد کرد.
خداوند ما دایما حاضر است
به اسباب و احوال ما ناظر است
هوش مصنوعی: خدا همیشه در کنار ماست و به وضعیت و شرایط ما توجه دارد.
نباشد درش بسته بر مستحق
تو هم معترف باش و هم متّفق
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که درهای زندگی و فرصت‌ها باید برای کسانی که شایسته هستند، باز باشد و همچنین باید بر این موضوع تاکید شود که همگان به این موضوع باور داشته و توافق کنند.
بلی گر گشادست و گر بسته در
ندارد جز او کس از آن سرّ خبر
هوش مصنوعی: بله، اگر در دل انسان دفتری باز باشد یا بسته، هیچ کس جز او از آن راز آگاه نیست.
ببندد چو خواهد که آزاردت
گشاید چو خواهد که بازآردت
هوش مصنوعی: وقتی بخواهد، تو را آزار می‌دهد و وقتی بخواهد، تو را به حال خود برمی‌گرداند.
تو گر خواستی و او ندادت مرنج
گلی داد و خاری نهادت مرنج
هوش مصنوعی: اگر تو خواسته‌ای چیزی را به دست بیاوری و آن را نتوانستی، غمگین نشو؛ زیرا در کنار آن خواسته، یک گل به تو داده شده و خاری نیز وجود دارد. پس نگران نباش.