گنجور

بخش ۱

ز خود طیره هرگز دل پادشاه
مکن تا نیابد شدن عذر خواه
که در عذر بسیار آفت بُوَد
که در هر یکی صد مخالف بود
بُهش باش تا نبود از عذر پاک
که مردان خود از عذر باشند پاک
اگر پادشاه را به تو ظن نکوست
وفا کن مرادی که در ظنّ اوست
وگر خدمتی کرده ای نا صواب
بر آن رشته دیگر مینداز تاب
به عذر گناه گذشته بکوش
به دامان خدمت گنه را بپوش
نه انکار کن نه ستیهندگی
بیفزای در خدمت و بندگی
که بر حق ستیهندگی نیست راه
چو بر باطل افتد دو شد یک گناه
وگر ظنِّ شه بر خطایی فتاد
ز رُوی فراست به جایی فتاد
حَذَر زان طرف گرد تهمت مگرد
که تا ظن نیفتاد تهمت نکرد
چو از راه تهمت کنی احتزاز
درِ اَمن راحت شود بر تو باز
چو برخاست از خاطر شه گمان
دهد باز در ظلّ عفوت امان
گناهی که کرد از تو رَد پادشاه
تو و سجده شکر بی گاه و گاه
ملک را بِنه سر به شکر و سپاس
حقایق شناسی،چنین حق شناس
به واجب منه عفو بر خویشتن
به خود بر مَتَن چون قز فیله تن
که خود را نباید به انصاف و داد
به حق مستحق عقوبت نهاد
زعفو ملک گوی و احسان او
دعا کن شب و روز بر جان او
وگر زانک ناشاکری ای عزیز
دلیل است تقصیر تو بر سه چیز
مگر کز گناهت هراسان نه ای
ز بد کرده خود پشیمان نه ای
دگر کز عقوبت نه ای بیمناک
نمیداری از هیبت شاه باک
دگر آنک عفو سرافراز شاه
محلّی ندارد به جَنب گناه
چو گوید که بَد رفت و بد کرده ام
زکردار خود خون خود خورده ام
به بخشایش و عفو گردد سزا
وَرا جز تجاوز نباشد جزا
خصوصا که با پادشاه کریم
بنالد گنهکار با ترس و بیم
کند عفو بر عجز و بیچارگیش
نه محروم دارد به یکبارگیش
تن ملک را هیچ تدبیر و رای
چو عفو از تجاوز ندارد به پای
ره توبه بگشاید از عفو شاه
کَرَم سیر گرداند از آن گناه
گنه پیش بَر،عفو خواه از نخست
نه آنگه که کردند بر تو درست
چو از پرده پوشید پیدا شود
به هر انجمن فاش و رسوا شود
بشر گر بکوشد به جهل و حیَل
نباشد بری از خطا و زَلَل
صواب از فزونی خطا از کمی
سرشته سست در طینت آدمی
اگر پادشاه هم به هر علّتی
که از بنده صادر شود زلَّتی
به عفو و به حلم و مدارا برفت
به واجب طریق خدا را برفت
چو نه عفو باشد نه حلم و وقار
ز آزادگان چشم خدمت مدار
ترا گر خطایی فتد گاه گاه
به جان دست بر دل نِه و عذرخواه
چو تقصیر کردی تضرّع نمای
ز سر گیر خدمت،بزن دست و پای
اگر عفو جویی وعجز آوری
دلش با تو پنهان کند داوری
پشیمانی بندگان بر گناه
به بخشایش آرَد دل پادشاه
شود از تو خشنود و رحم آورد
به نیکودلی از بدی بگذرد
به دو چیز گردد خطا از تو محو
گنه هم دو نوع است قصد است و سهو
یکی عذر ظاهر که افتد قبول
شود شاه را دل رحیم و حمول
دویم کرده بر جُرم خود اعتراف
نکرده نهان مار زیر لحاف
چو بر کرده خویش اقرار کرد
به عفوش بباید سزاوار کرد
وگر عجز و بیچارگی ننگرد
به بی رحمی و سِفلگی رَه برد
وگر پادشا از گنه در گذشت
دگرباره پیرامن بد نگشت
بداند که بو دَست سهو وخطا
به خشنودی از شاه باید عطا
ملک خوش کند بر عفو کرده دل
نگردد گنهکار دیکر خجل
وگرباز گردد به کردار خویش
شود با سر جهل و اصرار خویش
نداند به جز قصد زَرق و فریب
نباید خلاص از قصاص و عتیب
کسی کز عقوبت ندارد نهیب
دلیری کند در گنه بی حسیب
و گر خُرد بیند گناه بزرگ
ملَک اهرمن بیند ومیش گرگ
چو بیند گنه را گران کوه وش
عقوبت کند بر دل خویش خوش
پس اَر آید از تو گناهی پدید
سر از ترس در جَیب باید کشید
چو دانست و راه عقوبت گرفت
جزع کن که هیبت نشاید نهفت
نشاید گناه قوی داشت خُرد
نه خشم مَلَک را توان کم شمرده
وگر بیگناهی جفایی کند
از آنان که افتد خطایی کند
نباید جَزَع کرد و اندوه خورد
تو البته از راستی برمگرد
که او پادشاه است و قادر به اَمر
نه یکسان رود جمله با زید و عمرو
چو در نیکویی شکرش آری به جای
به روز بدی هم تحمل نمای
نه هروقت او را به خیر و به شر
بُود طبع بر یک قرار ای پسر
به اقرار نقصان پذیرد گناه
ببخشد چو بردی تضّرع به شاه
چو اصرار کردی گنه برفزود
که جیحون شود قطره بر قطره زود
وگر با تطاول بر آمیختی
به معلاق خذلان بر آویختی
نشاید که مُنکر شوی بر گناه
وگر خود به باطل رود با تو شاه
ندارد روا حجّت آوردنت
مکن سر فرازی بِنه گردنت
ستیهندگی در نگیرد مکوش
گناه از خداوندِ فرمان مپوش
پشیمانی و عاجزی بیش کن
به قولِ نصیحت گر خویش کن
که بر بندگان توبه وعذر خواست
چو بخشایش و عفو بر پادشاست
نزاری ز تکلیف خود سر متاب
مپوشان به کف چهره آفتاب
گرت چشم بخشایش است ای سلیم
برآی از مقامات اُمید و بیم
ز اوج حقایق سخن گوی و بس
مینداز خود در حضیض هوس
مقامات ترتیب دنیا بهل
دَمی کار دل کن ز بیگار گل
چو چشمت به بخشایش است از اله
به خدمت مرو بَر درِمیر و شاه
چو مردان ز دنیا و دین برشکن
زدل بیخ شاخ رعوت بکَن
نه بوی و نه رنگ نه نام و ننگ
نه مهرو ونه کین و نه صلح و نه جنگ
نه جهل و نه عقل و نه کفر و نه دین
نه چند و نه چون و نه‌ آن و نه این
چو آن پیر فرخنده پاک رای
رَ خود گر برون آمدی خوش درآی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز خود طیره هرگز دل پادشاه
مکن تا نیابد شدن عذر خواه
هوش مصنوعی: هرگز دل پادشاه را از خود آزرده نکن، تا اینکه مجبور نشوی برای عذری پیش او بیایی.
که در عذر بسیار آفت بُوَد
که در هر یکی صد مخالف بود
هوش مصنوعی: در بسیاری از عذرها و بهانه‌ها مشکل وجود دارد، زیرا هر یک از آنها می‌تواند با صدها مخالفت و اشکال مواجه باشد.
بُهش باش تا نبود از عذر پاک
که مردان خود از عذر باشند پاک
هوش مصنوعی: اگر به پاکی و صداقت خود اهمیت دهی، دیگر نیازی به عذرخواهی نخواهی داشت؛ چرا که مردان واقعی همیشه با نیت خالص و بی‌عیب هستند.
اگر پادشاه را به تو ظن نکوست
وفا کن مرادی که در ظنّ اوست
هوش مصنوعی: اگر پادشاه به تو حسن ظن دارد، باید به خواسته‌اش عمل کنی و به او وفا کنی.
وگر خدمتی کرده ای نا صواب
بر آن رشته دیگر مینداز تاب
هوش مصنوعی: اگر در گذشته کار نادرستی انجام داده‌ای، سعی نکن آن را دوباره تکرار کنی یا به آن ادامه بدهی.
به عذر گناه گذشته بکوش
به دامان خدمت گنه را بپوش
هوش مصنوعی: برای جبران اشتباهات گذشته، تلاش کن و در خدمت دیگران باش و گناهانت را پنهان کن.
نه انکار کن نه ستیهندگی
بیفزای در خدمت و بندگی
هوش مصنوعی: نه انکار کن و نه در مخالفت پافشاری کن، بلکه در خدمت و بندگی بیشتر تلاش کن.
که بر حق ستیهندگی نیست راه
چو بر باطل افتد دو شد یک گناه
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان بر حق مقاومت کرد، چرا که وقتی راه بر باطل بیفتد، یک اشتباه بزرگ خواهد بود.
وگر ظنِّ شه بر خطایی فتاد
ز رُوی فراست به جایی فتاد
هوش مصنوعی: اگر پادشاه به اشتباهی فکر کند، به دنبال عقل و تدبیر می‌تواند به نتیجه‌ای برسد.
حَذَر زان طرف گرد تهمت مگرد
که تا ظن نیفتاد تهمت نکرد
هوش مصنوعی: احتیاط کن تا به طرف اتهام و گناه نروی، زیرا وقتی که شک و تردید وجود نداشته باشد، اتهامی هم وجود نخواهد داشت.
چو از راه تهمت کنی احتزاز
درِ اَمن راحت شود بر تو باز
هوش مصنوعی: اگر از طریق تهمت زدن کنار بروی، دروازه‌ی امنیت و راحتی دوباره به روی تو باز خواهد شد.
چو برخاست از خاطر شه گمان
دهد باز در ظلّ عفوت امان
هوش مصنوعی: زمانی که از دل پادشاهی بیرون می‌آید، تصور می‌کند که دوباره در سایه لطف تو پناه پیدا خواهد کرد.
گناهی که کرد از تو رَد پادشاه
تو و سجده شکر بی گاه و گاه
هوش مصنوعی: پادشاهی که از تو گناهی مرتکب شد، در حالی که هر از گاهی شکرگزاری می‌کند.
ملک را بِنه سر به شکر و سپاس
حقایق شناسی،چنین حق شناس
هوش مصنوعی: به پادشاه بگو که سر خود را به نشانه‌ی شکر و سپاس برای شناخت واقعیات پایین بیاورد، زیرا او اهل حق‌شناسی است.
به واجب منه عفو بر خویشتن
به خود بر مَتَن چون قز فیله تن
هوش مصنوعی: او از خود می‌خواهد که بر خود رحمت و عفو کند، همان‌طور که فیل بر تن خود غمی ندارد. این به معنای نگاه مهربانانه به خود و عدم سختگیری است.
که خود را نباید به انصاف و داد
به حق مستحق عقوبت نهاد
هوش مصنوعی: انسان نباید به خود اجازه دهد که به خاطر نادرستی‌ها و خطاهایش مستحق تنبیه و مجازات شود.
زعفو ملک گوی و احسان او
دعا کن شب و روز بر جان او
هوش مصنوعی: بهتر است در مورد ملک زعفو صحبت کنیم و همیشه برای او دعا کنیم، چه در طول روز و چه در شب.
وگر زانک ناشاکری ای عزیز
دلیل است تقصیر تو بر سه چیز
هوش مصنوعی: اگر به ناشکری ادامه دهی، ای عزیز، باید دانست که تقصیر تو به سه چیز برمی‌گردد.
مگر کز گناهت هراسان نه ای
ز بد کرده خود پشیمان نه ای
هوش مصنوعی: آیا از اشتباهاتت نگران نیستی و از کارهای نادرست خود پشیمان نشده‌ای؟
دگر کز عقوبت نه ای بیمناک
نمیداری از هیبت شاه باک
هوش مصنوعی: دیگر از مجازات نمی‌ترسی و از قدرت و ترس شاه نیز بی‌اعتنایی می‌کنی.
دگر آنک عفو سرافراز شاه
محلّی ندارد به جَنب گناه
هوش مصنوعی: دیگر بخشش و بزرگواری شاه، جایی در کنار گناه نخواهد داشت.
چو گوید که بَد رفت و بد کرده ام
زکردار خود خون خود خورده ام
هوش مصنوعی: وقتی می‌گوید که رفتار بدی داشته‌ام و کارهای ناخوشایندی انجام داده‌ام، در واقع از اعمال خودم رنج می‌برم و باید عواقب آن را بپذیرم.
به بخشایش و عفو گردد سزا
وَرا جز تجاوز نباشد جزا
هوش مصنوعی: بخشایش و عفو، سزا و کیفر واقعی است؛ چرا که جز تجاوز و تخلف، پاداشی برای کسی نیست.
خصوصا که با پادشاه کریم
بنالد گنهکار با ترس و بیم
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه فرد گنهکار با ترس و اضطراب به درگاه پادشاه مهربان شکایت می‌کند.
کند عفو بر عجز و بیچارگیش
نه محروم دارد به یکبارگیش
هوش مصنوعی: عفو و بخشش بر ناشی و ناتوانی او تأثیر دارد و کسی که با یک بار خطا شده، از نعمت بخشش محروم نمی‌شود.
تن ملک را هیچ تدبیر و رای
چو عفو از تجاوز ندارد به پای
هوش مصنوعی: تن و بدن انسانی هیچگاه نمی‌تواند از تجاوز و ظلمکننده‌ای در امان بماند، مگر اینکه با بخشش و عفو از خطاها و تجاوزات دیگران مواجه شود.
ره توبه بگشاید از عفو شاه
کَرَم سیر گرداند از آن گناه
هوش مصنوعی: راه توبه به روی آدمی باز می‌شود چون که بخشش پادشاه کَرَم، او را از گناه دور می‌کند.
گنه پیش بَر،عفو خواه از نخست
نه آنگه که کردند بر تو درست
هوش مصنوعی: اگر خطایی از تو سر زده است، در ابتدا از آن پوزش بخواه و از دیگران طلب بخشش کن، نه اینکه هنگامی که بر تو نیکی کردند، چنین بخواهی.
چو از پرده پوشید پیدا شود
به هر انجمن فاش و رسوا شود
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی از پنهان بیرون بیاید، در هر جمعی آشکار و مشخص خواهد شد و دیگر نمی‌تواند مخفی بماند.
بشر گر بکوشد به جهل و حیَل
نباشد بری از خطا و زَلَل
هوش مصنوعی: اگر انسان در تلاش باشد و به نادانی و فریبکاری روی آورد، هیچگاه نمی‌تواند از اشتباهات و لغزش‌ها دور باشد.
صواب از فزونی خطا از کمی
سرشته سست در طینت آدمی
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسان‌ها به دلیل ذات طبیعی‌شان، بیشتر احتمال دارد که مرتکب اشتباه شوند تا اینکه کار درست و درستکاری انجام دهند. به عبارت دیگر، ناپایداری و ضعف در سرشت آدمی باعث می‌شود که خطاها بیش از کارهای صحیح باشند.
اگر پادشاه هم به هر علّتی
که از بنده صادر شود زلَّتی
هوش مصنوعی: هرگاه که از بندۀ خود، اشتباهی سر بزند، حتی اگر آن بنده پادشاه باشد، به او نیز لطمه و ننگی وارد می‌شود.
به عفو و به حلم و مدارا برفت
به واجب طریق خدا را برفت
هوش مصنوعی: به رحمت و شکیبایی و نرمخوئی، او به راه ضروری الهی گام گذاشت.
چو نه عفو باشد نه حلم و وقار
ز آزادگان چشم خدمت مدار
هوش مصنوعی: اگر عذرخواهی، بردباری و وقار وجود نداشته باشد، از آزادگان انتظار خدمت نداشته باش.
ترا گر خطایی فتد گاه گاه
به جان دست بر دل نِه و عذرخواه
هوش مصنوعی: اگر از تو خطایی سر بزند، هر از گاهی به دل خود نگاه کن و از خودت عذرخواهی کن.
چو تقصیر کردی تضرّع نمای
ز سر گیر خدمت،بزن دست و پای
هوش مصنوعی: زمانی که خطایی از تو سر زد، با ناله و زاری از آن عبور کن و خود را آماده خدمت کن، تا بتوانی دوباره به تلاش و کوشش بپردازی.
اگر عفو جویی وعجز آوری
دلش با تو پنهان کند داوری
هوش مصنوعی: اگر از کسی طلب بخشش کنی و در توانت نباشد که به او برسی، دل او این را از تو پنهان خواهد کرد.
پشیمانی بندگان بر گناه
به بخشایش آرَد دل پادشاه
هوش مصنوعی: پشیمانی و ندامت بندگان از گناهانشان می‌تواند باعث شود که دل پادشاه به آن‌ها رحم کند و آن‌ها را ببخشد.
شود از تو خشنود و رحم آورد
به نیکودلی از بدی بگذرد
هوش مصنوعی: اگر از تو خوشنود شود و به دل خوشی به نیکی رفتار کند، از بدی‌ها خواهد گذشت.
به دو چیز گردد خطا از تو محو
گنه هم دو نوع است قصد است و سهو
هوش مصنوعی: انسان ممکن است به دو دلیل دچار اشتباه شود: یکی به دلیل عمد و نیت بد و دیگری به علت سهو و بی‌توجهی.
یکی عذر ظاهر که افتد قبول
شود شاه را دل رحیم و حمول
هوش مصنوعی: اگر کسی عذری بیاورد، ظاهراً آن عذر مورد قبول قرار می‌گیرد، زیرا دل شاه مهربان و بخشنده است.
دویم کرده بر جُرم خود اعتراف
نکرده نهان مار زیر لحاف
هوش مصنوعی: من به خاطر جرم خود اعتراف نکرده‌ام، مانند ماری که زیر لحاف پنهان شده است.
چو بر کرده خویش اقرار کرد
به عفوش بباید سزاوار کرد
هوش مصنوعی: هنگامی که کسی به اشتباهات و نواقص خود اعتراف کند، باید به او فرصتی بدهیم تا اصلاح کند و بتواند بر خطاهایش فائق آید.
وگر عجز و بیچارگی ننگرد
به بی رحمی و سِفلگی رَه برد
هوش مصنوعی: اگر به ناتوانی و بیچارگی توجه نکنیم، می‌توانیم از بی‌رحمی و پست‌فطرتی دوری گزینیم.
وگر پادشا از گنه در گذشت
دگرباره پیرامن بد نگشت
هوش مصنوعی: اگر پادشاه از گناه کسی گذشت، دیگر بار آن شخص به بدی بازنگردد.
بداند که بو دَست سهو وخطا
به خشنودی از شاه باید عطا
هوش مصنوعی: بداند که باید از اشتباهات و خطاها آگاه باشد و از روی رضایت و خشنودی پادشاه، هدیه‌ای دریافت کند.
ملک خوش کند بر عفو کرده دل
نگردد گنهکار دیکر خجل
هوش مصنوعی: حاکم با مهربانی و بخشش خود، دل گناهکاران را آرام می‌کند و دیگر آن‌ها احساس شرمندگی نخواهند کرد.
وگرباز گردد به کردار خویش
شود با سر جهل و اصرار خویش
هوش مصنوعی: اگر کسی به رفتار و صفات خود بازگردد، با نادانی و اصرار خود به مشکل خواهد خورد.
نداند به جز قصد زَرق و فریب
نباید خلاص از قصاص و عتیب
هوش مصنوعی: فقط به فکر فریب و نیرنگ نباش، زیرا نمی‌توانی از عواقب و مجازات آن خلاص شوی.
کسی کز عقوبت ندارد نهیب
دلیری کند در گنه بی حسیب
هوش مصنوعی: کسی که از عذاب و مجازات نمی‌ترسد، در انجام گناه جسارت می‌کند و هیچ ترسی از عواقب آن ندارد.
و گر خُرد بیند گناه بزرگ
ملَک اهرمن بیند ومیش گرگ
هوش مصنوعی: اگر کسی کوچک‌ترین خطایی را ببیند، فرشته بدی آن را به عنوان یک گناه بزرگ در نظر می‌گیرد، درست مانند اینکه وقتی میش در برابر گرگ قرار می‌گیرد، تنها ضعف و آسیب‌پذیری‌اش را نشان می‌دهد.
چو بیند گنه را گران کوه وش
عقوبت کند بر دل خویش خوش
هوش مصنوعی: زمانی که انسان گناه را سنگین و بزرگ ببیند، عذاب و نتیجه آن را با تمام وجود حس کرده و بر دل خود سنگینی آن را تحمل می‌کند، اما این احساس او را وادار می‌کند که به سوی بهبود و نیکوکاری گام بردارد.
پس اَر آید از تو گناهی پدید
سر از ترس در جَیب باید کشید
هوش مصنوعی: اگر از تو خطایی سر بزند، باید به خاطر ترس از آن، در جیب خود پنهان شوی و خود را مخفی کنی.
چو دانست و راه عقوبت گرفت
جزع کن که هیبت نشاید نهفت
هوش مصنوعی: وقتی که فهمیدی و به فکر عواقب افتادی، نباید از ترس به خودت بلرزانی، زیرا ترسیدن در برابر عظمت و قدرتمندی بی‌فایده است.
نشاید گناه قوی داشت خُرد
نه خشم مَلَک را توان کم شمرده
هوش مصنوعی: نباید گناه کار کوچک را به خاطر قدرت شخص بزرگ نادیده گرفت، چرا که نمی‌توان نیروی الهی را کم و بی‌اهمیت دانست.
وگر بیگناهی جفایی کند
از آنان که افتد خطایی کند
هوش مصنوعی: اگر بی‌گناهی به کسی ظلم کند، از کسانی است که خودشان خطا کرده‌اند.
نباید جَزَع کرد و اندوه خورد
تو البته از راستی برمگرد
هوش مصنوعی: نباید ناامید و ناراحت شد؛ تو باید از حقیقت دور نشوی.
که او پادشاه است و قادر به اَمر
نه یکسان رود جمله با زید و عمرو
هوش مصنوعی: او پادشاهی است که می‌تواند دستوراتی را صادر کند و همه به یک اندازه نسبت به آن فرمان‌ها عمل می‌کنند، چه زید باشد و چه عمرو.
چو در نیکویی شکرش آری به جای
به روز بدی هم تحمل نمای
هوش مصنوعی: وقتی که خوبی‌ها و نعمت‌ها را شکرگزاری کنی، در روزهای بد هم باید صبر و شکیبایی داشته باشی.
نه هروقت او را به خیر و به شر
بُود طبع بر یک قرار ای پسر
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان انتظار داشت که او همیشه در حالت خوب یا بدی باشد، پسرم. طبع انسان همیشه ثابت نیست و تغییر می‌کند.
به اقرار نقصان پذیرد گناه
ببخشد چو بردی تضّرع به شاه
هوش مصنوعی: اگر کسی به اشتباهات خود اعتراف کند و در پیشگاه خداوند با دل‌سوزی و ندامت از او تقاضای بخشش کند، خداوند او را می‌بخشد.
چو اصرار کردی گنه برفزود
که جیحون شود قطره بر قطره زود
هوش مصنوعی: زمانی که بر گناهان خود اصرار ورزیدی، این کار مانند این است که قطره بر قطره جمع می‌شود و به سیلابی بزرگ تبدیل می‌گردد.
وگر با تطاول بر آمیختی
به معلاق خذلان بر آویختی
هوش مصنوعی: اگر با افراط و تندخویی برخورد کنی، به حالت شکست و ناامیدی دچار خواهی شد.
نشاید که مُنکر شوی بر گناه
وگر خود به باطل رود با تو شاه
هوش مصنوعی: باید بر گناهانی که انجام می‌دهی انکار نکنی، چرا که اگر به باطل روی بیاوری، در این مسیر تو هم به سرنوشت بدی دچار خواهی شد.
ندارد روا حجّت آوردنت
مکن سر فرازی بِنه گردنت
هوش مصنوعی: بهتر است در مقام خود باقی بمانی و تلاش نکنید که به جایگاه‌های بالاتر از خود دست یابید.
ستیهندگی در نگیرد مکوش
گناه از خداوندِ فرمان مپوش
هوش مصنوعی: خود را به اشتباه نینداز و تلاش نکن که از خداوند گناهی را پنهان کنی.
پشیمانی و عاجزی بیش کن
به قولِ نصیحت گر خویش کن
هوش مصنوعی: به خاطر اشتباهاتت بیشتر از قبل احساس پشیمانی و ناتوانی کن و به گفته‌های کسی که صحبت‌هایش برای تو مفید است گوش بده.
که بر بندگان توبه وعذر خواست
چو بخشایش و عفو بر پادشاست
هوش مصنوعی: خداوند برای بندگانش توبه و عذرخواهی را می‌پذیرد، همان‌طور که او پادشاهی است که بخشش و عفو دارد.
نزاری ز تکلیف خود سر متاب
مپوشان به کف چهره آفتاب
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیر و مسئولیت‌هایت را از یاد نبر. نور خورشید را نمی‌توانی با دستانت پنهان کنی.
گرت چشم بخشایش است ای سلیم
برآی از مقامات اُمید و بیم
هوش مصنوعی: اگر تو نگاهی بخشنده داری، ای سلیم، از وضعیت امیدوارانه و نگرانی‌ها بیرون بیا و به سوی رحمت و آشتی حرکت کن.
ز اوج حقایق سخن گوی و بس
مینداز خود در حضیض هوس
هوش مصنوعی: از اوج حقیقت‌ها صحبت کن و خودت را در پایین‌ترین سطح خواسته‌ها و آرزوها ننداز.
مقامات ترتیب دنیا بهل
دَمی کار دل کن ز بیگار گل
هوش مصنوعی: ترتیب و تدبیر امور دنیا را برای لحظه‌ای کنار بگذار و به دل خودت برس. به جای مشغولیت به کارهای بی‌فایده، به احساسات و آرزوهایت توجه کن.
چو چشمت به بخشایش است از اله
به خدمت مرو بَر درِمیر و شاه
هوش مصنوعی: وقتی چشمانت به بخشش و محبت خداوند دوخته شده، برای خدمت به شاه و دربار نرو.
چو مردان ز دنیا و دین برشکن
زدل بیخ شاخ رعوت بکَن
هوش مصنوعی: وقتی که مردان از دنیا و دین خود فاصله گرفتند، باید ریشه‌ی تشکیلات و اصول نادرست را از دل بکنیم.
نه بوی و نه رنگ نه نام و ننگ
نه مهرو ونه کین و نه صلح و نه جنگ
هوش مصنوعی: هیچ ویژگی خاصی از قبیل بوی، رنگ، نام، ننگ، محبت، کینه، صلح یا جنگ وجود ندارد.
نه جهل و نه عقل و نه کفر و نه دین
نه چند و نه چون و نه‌ آن و نه این
هوش مصنوعی: نه نادانی وجود دارد و نه دانایی، نه کفر و نه ایمان، نه کم و نه زیاد، نه این و نه آن.
چو آن پیر فرخنده پاک رای
رَ خود گر برون آمدی خوش درآی
هوش مصنوعی: وقتی آن پیر با اندیشه‌ی نیک و خوشنام بیرون بیاید، به خوبی و خوشی وارد می‌شود.