گنجور

بخش ۱

الا ای برادر به سمع قبول
بباید شنیدن حدیث از رسول
خردمند را این سخن یاد گیر
بُوَد در جهان از دو دَر ناگزیر
یکی بر در حق به شکر و سپاس
خصوصاً که باشد کسی حق شناس
دگر در بُوَد حضرت پادشاه
ضعیف و قوی را ملاذ و پناه
چو خود را برین هر دو دَر یافتی
دوعالم به یکبار دریافتی
شود کار دنیا و دین ساخته
به طاعت هم آن و هم این ساخته
قبول ملوک است بخت بلند
خود از چشم ایشان نباید فکند
هر آنکس که از چشم ایشان فتاد
زَمانه نگون بخت نامش نهاد
گر افکنده ای می کنند اختیار
سپهرش لقب می نهد بختیار
و گر بنده ای را گرفتند دوست
سُعود فلک را نظر سوی اوست
ملک گر بُوَد بر در کردگار
میان بسته پیوسته مملوک وار
تو هم طاعت او به شکر و سپاس
چو فرض خداوند واجب شناس
سعادت بر آن کس گرفتست راه
که خو کرد بر طاعت پادشاه
حقیقت که باشد ز کافر بَتَر
که از طاعت شاه پیچید سر
دو اصل اند در یک مکان ملک و دین
نباشند از هم جدا آن و این
هر آنکس که بر ملک باشد امیر
نمی باشد از دین پاکش گزیر
کسی را که دینش بود استوار
به رغبت کند طاعت شهریار
چو این هر دو جمعند در یک مقام
بُوَد عرصة مُلک و دین بر نظام
که دین اصل ملک است و اصلی متین
بُوَد پاسبان ملک بر بام دین
بِنا را که محکم نباشد نهاد
بیفتد ز آسیب یک تندباد
خزینه که بی پاسبان برنهی
سرانجام دزدان کنندش تهی
به هر کس رسد دین چه خاص و چه عام
ولی یک مَلِک مملکت را تمام
یک اقلیم را گر دو فرمانده است
خراب است و گر خود همه یک ده است
نگنجد دو شمشیر در یک نیام
به نزدیک خلق این مثل هست عام
به کارند در حضرت پادشاه
کسانی که در علم دارند راه
به دین مملکت را توان داشتن
مُحال است تن جز به جان داشتن
همه خلق را در ممالک به مال
برابر نهادن چو باشد محال
به شمشیر هم کی میسّر شود
محبّت به شمشیر کمتر شود
مَلِک را ز دین دار نبود گزیر
به خاصان و عامان بشیر و نذیر
به راه آوَرَد عامه را از ضلال
نماید بدیشان حرام از حلال
به راه شریعت هدایت کند
به مقدارِ هر کس روایت کند
درین منزل از عالمان چاره نیست
به شرطی که در صدر همواره نیست
ز میعاد معهود درنگذرد
سلام علیکی به حضرت برد
بهین پیشه ای خدمت پادشاست
که دنیا و دین را ز سلطان بهاست
بود سلطنت در سرای نخست
همین و بس ای خواجه بشنو درست
که دست تصرّف کشد در جهان
کند حکم بر آشکار و نهان
اگر هست بر منهجی مستقیم
نشان صلاحی بود بس عظیم
وگر خود بود عادتش کژ روی
دلیل فسادی شمر بس قوی
جهان را یکی شخص باید شمرد
بزرگ است معنی حکمت نه خرد
سر شخص عالم بود پادشاه
دل او وزیر نکو رسم و راه
دو دستش برو اهل سیف و قلم
دو پایش رعایا و دیگر حشم
بود جان او عدل و انصاف و داد
زبان رازداران نیکونهاد
به همدیگر این جمله استاده اند
ز مبدا بر این اصل بنهاده اند
اگر در یکی راه یابد خلل
سلامت بود بابلیّت بدل
ترا نیکبختی رساند به جاه
دهد قربت خدمت پادشاه
نشد کس به بازوی خود نیکبخت
به کوشش نیاید مبر رنج سخت
ولی در هنر کسب کردن بکوش
به صاحب هنر ده دل و چشم و گوش
چو بختش نپرورد و ضایع گذاشت
کسی بر هنرمند حاصل نداشت
ولیکن اگر بخت یاور بود
سر بی هنر تاج بی سر بود
چه حاصل بود بی هنر را ز بخت
برومند نبود، چه نفع از درخت
چو شد صاحب مملکت شهریار
دلیری مکن حدّ خود گوش دار
مرو با ملک هم بر آن رسم و راه
که در پیشتر بوده ای چند گاه
فراموش کن رسم دیرینه را
مگو باز احوال پیشینه را
ز نو سر ره بندگی پیش گیر
بکل ترک آسایش خویش گیر
که در نوبت ملک اخلاق شاه
بگردد، ازو رسم پیشین مخواه
بر آن رو که هنجار اخلاق اوست
نه دشمن محل دارد آنجا نه دوست
سعادت هم آغوش فرمانبر است
صلاح تو در امر او مضمر است
چو مغرور بیند ترا پادشاه
ز انواع غفلت به مال و به جاه
از آن ورطه خواهد که باز آردت
نخواهد که نکبت بیازاردت
ترا باز دارد ز نقصان تو
چه نقصان که از دشمن جان تو
ز بس دوستی گشته دشمن پرست
که سرمایه عمر کردم به دست
تو گویی عنایت گرفتست باز
کنی سرگرانی به خشم و به ناز
ندانی که شاهت همی پرورد
ز تیه هلاکت برون میبرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الا ای برادر به سمع قبول
بباید شنیدن حدیث از رسول
هوش مصنوعی: ای برادر، باید با گوش شنوا به سخنان پیامبر گوش فرا دهی و روایت‌های او را بشنوی.
خردمند را این سخن یاد گیر
بُوَد در جهان از دو دَر ناگزیر
هوش مصنوعی: انسان عاقل باید بداند که در زندگی دو راه بیشتر ندارد و باید یکی را انتخاب کند.
یکی بر در حق به شکر و سپاس
خصوصاً که باشد کسی حق شناس
هوش مصنوعی: شخصی در درگاه حق با شکر و سپاسگزاری ایستاده است، به ویژه اگر کسی باشد که قدر و ارزش حق را بداند.
دگر در بُوَد حضرت پادشاه
ضعیف و قوی را ملاذ و پناه
هوش مصنوعی: در آینده، پادشاه به تنهایی قوی و ضعیف را در کنار هم حمایت خواهد کرد و به آنها پناه خواهد داد.
چو خود را برین هر دو دَر یافتی
دوعالم به یکبار دریافتی
هوش مصنوعی: وقتی خود را در هر دو حالت و در هر دو دنیا شناختی، در حقیقت به یکباره به معرفت و شناخت کامل دست پیدا کردی.
شود کار دنیا و دین ساخته
به طاعت هم آن و هم این ساخته
هوش مصنوعی: کار دنیا و دین به خوبی پیش می‌رود وقتی که اهل طاعت و عبادت باشند.
قبول ملوک است بخت بلند
خود از چشم ایشان نباید فکند
هوش مصنوعی: سرنوشت خوب و خوشی که در اختیار انسان است، باید با دیده احترام و احتیاط به دیگران نگاه کرد و نباید به سادگی آن را در معرض قضاوت دیگران قرار داد.
هر آنکس که از چشم ایشان فتاد
زَمانه نگون بخت نامش نهاد
هوش مصنوعی: هر کسی که از نظر دیگران افتد، تقدیر بد و بختی نامناسب برای او رقم می‌خورد.
گر افکنده ای می کنند اختیار
سپهرش لقب می نهد بختیار
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت بر تو مسلط شده، پس نباید نگران بود، چرا که تقدیر به تو برکت و نام نیک می‌دهد.
و گر بنده ای را گرفتند دوست
سُعود فلک را نظر سوی اوست
هوش مصنوعی: اگر کسی را به بند بکشند، دوست سعادتمند او مورد توجه و محبت آسمان قرار می‌گیرد.
ملک گر بُوَد بر در کردگار
میان بسته پیوسته مملوک وار
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی در درگاه خداوند قرار گیرد و همواره در بندگی و اطاعت او باشد، همانند یک بنده وفادار خواهد بود.
تو هم طاعت او به شکر و سپاس
چو فرض خداوند واجب شناس
هوش مصنوعی: تو هم باید اطاعت او را با شکر و سپاس انجام دهی، زیرا این کار به اندازه‌ی شناخت واجب خداوند اهمیت دارد.
سعادت بر آن کس گرفتست راه
که خو کرد بر طاعت پادشاه
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی به آن کسی می‌رسد که به بندگی و خدمت پادشاه عادت کند.
حقیقت که باشد ز کافر بَتَر
که از طاعت شاه پیچید سر
هوش مصنوعی: حقیقت این است که کسی که از اطاعت پادشاه سرپیچی کند، بدتر از کافر است.
دو اصل اند در یک مکان ملک و دین
نباشند از هم جدا آن و این
هوش مصنوعی: دو حقیقت مهم وجود دارد که اگر ملک و دین در یک مکان باشند، هرگز نمی‌توانند از یکدیگر جدا شوند.
هر آنکس که بر ملک باشد امیر
نمی باشد از دین پاکش گزیر
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمین دارای قدرت و سلطنت باشد، لزوماً امیر واقعی نیست و نمی‌توان از دیانت پاکش غافل شد.
کسی را که دینش بود استوار
به رغبت کند طاعت شهریار
هوش مصنوعی: کسی که پایبند به دین خود است، با خوشحالی از فرمانبرداری از پادشاه استقبال می‌کند.
چو این هر دو جمعند در یک مقام
بُوَد عرصة مُلک و دین بر نظام
هوش مصنوعی: زمانی که این دو (دین و ملک) در یک مکان گرد هم آیند، عرصه‌ای از حکومت و دین به سامان می‌رسد.
که دین اصل ملک است و اصلی متین
بُوَد پاسبان ملک بر بام دین
هوش مصنوعی: اصل و بنیاد کشور به دین وابسته است و همان‌طور که پاسبان، مراقب امنیت و تمامیت یک ملک است، دین نیز از اصول و ارزش‌هایی محافظت می‌کند که موجب ثبات و استحکام آن ملک می‌شود.
بِنا را که محکم نباشد نهاد
بیفتد ز آسیب یک تندباد
هوش مصنوعی: اگر بنیان یک بنا محکم نباشد، در برابر یک طوفان تند، آن بنا فرو می‌ریزد.
خزینه که بی پاسبان برنهی
سرانجام دزدان کنندش تهی
هوش مصنوعی: اگر گنجینه‌ای را بدون نگهبان و مراقب بگذاری، در نهایت دزدها آن را خالی خواهند کرد.
به هر کس رسد دین چه خاص و چه عام
ولی یک مَلِک مملکت را تمام
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی به دین و مذهب دسترسی دارد، چه افراد خاص و چه عامه مردم، اما تنها یک پادشاه می‌تواند به صورت کامل و جامع از آن بهره‌مند شود.
یک اقلیم را گر دو فرمانده است
خراب است و گر خود همه یک ده است
هوش مصنوعی: اگر یک منطقه دو فرمانده داشته باشد، دچار هرج و مرج و نابودی خواهد شد، و حتی اگر همه افراد آن منطقه همتای یکدیگر باشند، باز هم وضعیت مطلوبی نخواهد داشت.
نگنجد دو شمشیر در یک نیام
به نزدیک خلق این مثل هست عام
هوش مصنوعی: دو شمشیر نمی‌توانند در یک غلاف جا شوند، این موضوع در میان مردم به یک مثل معروف تبدیل شده است.
به کارند در حضرت پادشاه
کسانی که در علم دارند راه
هوش مصنوعی: در دربار پادشاه، افرادی مشغول کار هستند که در علم و دانش مسیر را می‌شناسند و تخصص دارند.
به دین مملکت را توان داشتن
مُحال است تن جز به جان داشتن
هوش مصنوعی: برای اداره یک کشور به هیچ عنوان امکان‌پذیر نیست که فقط به جسم و تن انسان اتکا کرد، بلکه نیاز است که جان و روح نیز در این کار دخیل باشد.
همه خلق را در ممالک به مال
برابر نهادن چو باشد محال
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نمی‌توان انتظار داشت که همه مردم در کشورهای مختلف به یک میزان ثروت و دارایی برابر داشته باشند، چرا که این امر امکان‌پذیر نیست.
به شمشیر هم کی میسّر شود
محبّت به شمشیر کمتر شود
هوش مصنوعی: محبت نمی‌تواند با زور و خشونت به دست آید؛ هر چه از زور و شمشیر بیشتر استفاده شود، عشق و محبت کمتر خواهد شد.
مَلِک را ز دین دار نبود گزیر
به خاصان و عامان بشیر و نذیر
هوش مصنوعی: پادشاه از دین نمی‌تواند فرار کند، او باید هم به خاصان و هم به عامه مردم بشارت و هشدار دهد.
به راه آوَرَد عامه را از ضلال
نماید بدیشان حرام از حلال
هوش مصنوعی: او مردم را از گمراهی به راه راست هدایت می‌کند و برایشان حلال را از حرام مشخص می‌سازد.
به راه شریعت هدایت کند
به مقدارِ هر کس روایت کند
هوش مصنوعی: طریقه‌ی درست زندگی و ایمان انسان‌ها با توجه به شناخت و روایت هر فرد مشخص می‌شود و هر کسی به اندازه‌ی ظرفیت و درک خود به راه راست هدایت می‌شود.
درین منزل از عالمان چاره نیست
به شرطی که در صدر همواره نیست
هوش مصنوعی: در این خانه، چاره‌ای جز علمای دانشمند نیست، به شرط آنکه همیشه در جایگاه رفیع و برجسته قرار داشته باشند.
ز میعاد معهود درنگذرد
سلام علیکی به حضرت برد
هوش مصنوعی: از زمان مقرر ملاقات رد نمی‌شود، سلامی به پیشگاه آن حضرت تقدیم می‌شود.
بهین پیشه ای خدمت پادشاست
که دنیا و دین را ز سلطان بهاست
هوش مصنوعی: بهترین کار برای خدمت به پادشاهی است که دنیا و دین را از ارزش و مقام پادشاه بازمی‌دارد.
بود سلطنت در سرای نخست
همین و بس ای خواجه بشنو درست
هوش مصنوعی: در آغاز، تنها همین یک چیز وجود دارد و بس: ای آقا، به دقت گوش کن.
که دست تصرّف کشد در جهان
کند حکم بر آشکار و نهان
هوش مصنوعی: کسی که قدرت کنترل و تصرف در تمام جهان را دارد، می‌تواند بر آنچه که نمایان است و آنچه که پنهان است، فرمانروایی کند.
اگر هست بر منهجی مستقیم
نشان صلاحی بود بس عظیم
هوش مصنوعی: اگر انسانی در راه راست قدم بگذارد، نشانه‌ای از نیکی و شایستگی او خواهد بود که بسیار ارزشمند است.
وگر خود بود عادتش کژ روی
دلیل فسادی شمر بس قوی
هوش مصنوعی: اگر او خود به طور عادت زندگی کند و به شکلی نادرست رفتار کند، می‌توان به راحتی نشان داد که این وضعیتی نادرست و آسیب‌زننده است.
جهان را یکی شخص باید شمرد
بزرگ است معنی حکمت نه خرد
هوش مصنوعی: جهان را باید به مانند یک شخص واحد در نظر گرفت، زیرا مفهوم بزرگی و حکمت فراتر از خرد فردی است.
سر شخص عالم بود پادشاه
دل او وزیر نکو رسم و راه
هوش مصنوعی: عقل و دانش شخص مانند یک پادشاه است و دل او به عنوان وزیر به او کمک می‌کند. این نشان می‌دهد که علم و آگاهی، رهبری زندگی را بر عهده دارند و احساسات و دل، با پیروی از راه و روش درست، به او یاری می‌رسانند.
دو دستش برو اهل سیف و قلم
دو پایش رعایا و دیگر حشم
هوش مصنوعی: دست‌های او برای انجام کارهای مربوط به شمشیر و نوشتن آماده است و پاهایش متعلق به مردم و سایر خدمتکاران است.
بود جان او عدل و انصاف و داد
زبان رازداران نیکونهاد
هوش مصنوعی: جان او مظهر عدالت و انصاف و داد است و او سخنانی از دل رازداران نیکوکار می‌گوید.
به همدیگر این جمله استاده اند
ز مبدا بر این اصل بنهاده اند
هوش مصنوعی: این جمله به همدیگر به عنوان یک اصل از یک منبع مشترک منتقل شده و پایه‌گذاری شده است.
اگر در یکی راه یابد خلل
سلامت بود بابلیّت بدل
هوش مصنوعی: اگر در یک مسیر آسیب یا مشکلی ایجاد شود، نشانه‌ای از آن است که بابل بودن (همانند برتری و عظمت بابل) جای خود را به چیز دیگری می‌دهد.
ترا نیکبختی رساند به جاه
دهد قربت خدمت پادشاه
هوش مصنوعی: خوشبختی تو باعث شد که به مقام بلندتری برسی و نزد پادشاه محبوبیت و ارزش پیدا کردی.
نشد کس به بازوی خود نیکبخت
به کوشش نیاید مبر رنج سخت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به تنهایی و بدون تلاش نمی‌تواند به موفقیت برسد. برای دستیابی به خوشبختی و هدف‌های بزرگ، لازم است که سختی‌ها و زحمات را تحمل کنیم.
ولی در هنر کسب کردن بکوش
به صاحب هنر ده دل و چشم و گوش
هوش مصنوعی: اما در هنر، تلاش کن که مثل یک هنرمند خوب عمل کنی و دل، چشم و گوش خود را به شخصی که در این زمینه مهارت دارد بسپار.
چو بختش نپرورد و ضایع گذاشت
کسی بر هنرمند حاصل نداشت
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت کسی به او کمک نکند و او را نادیده بگیرد، هنرمند هر چه توانایی داشته باشد، بی‌نتیجه می‌ماند.
ولیکن اگر بخت یاور بود
سر بی هنر تاج بی سر بود
هوش مصنوعی: اما اگر شانس و اقبال همراه باشد، حتی فردی بدون هنر هم می‌تواند به مقام و جایگاه بالایی دست پیدا کند.
چه حاصل بود بی هنر را ز بخت
برومند نبود، چه نفع از درخت
هوش مصنوعی: اگر کسی هنری نداشته باشد، در عوض داشتن شانس و بخت خوب هم به او فایده‌ای نخواهد رساند؛ مانند درختی که ثمره‌ای نداشته باشد.
چو شد صاحب مملکت شهریار
دلیری مکن حدّ خود گوش دار
هوش مصنوعی: وقتی کسی به مقام سلطنت و حکومت رسید، جسارت نکن و حد و مرز خود را رعایت کن.
مرو با ملک هم بر آن رسم و راه
که در پیشتر بوده ای چند گاه
هوش مصنوعی: بهتر است که با پادشاه بر راه و روالی که قبلاً طی کرده‌ای نروی و تلاش کن که مسیر جدیدی را انتخاب کنی.
فراموش کن رسم دیرینه را
مگو باز احوال پیشینه را
هوش مصنوعی: به یاد گذشته نباش و به سنت‌های قدیمی فکر نکن؛ همچنین درباره وضعیت‌های پیشین صحبت نکن.
ز نو سر ره بندگی پیش گیر
بکل ترک آسایش خویش گیر
هوش مصنوعی: دوباره شروع کن به بندگی و تسلیم، تمام راحتی‌های خود را رها کن.
که در نوبت ملک اخلاق شاه
بگردد، ازو رسم پیشین مخواه
هوش مصنوعی: در زمان هایی که نوبت به فرمانروایی و رفتار پادشاه می‌رسد، از او توقع نداشته باش که بر اساس روش‌های قدیمی عمل کند.
بر آن رو که هنجار اخلاق اوست
نه دشمن محل دارد آنجا نه دوست
هوش مصنوعی: به آن مکان برو که راه و رسم اخلاقی او در آنجا حاکم است، چرا که در آنجا نه دشمنی وجود دارد و نه دوستی.
سعادت هم آغوش فرمانبر است
صلاح تو در امر او مضمر است
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی به کسانی می‌رسد که فرمانبردارند، و در واقع خیر و نیکی تو در پیروی از دستورات او نهفته است.
چو مغرور بیند ترا پادشاه
ز انواع غفلت به مال و به جاه
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه در غرور و خود باوری خود به تو نگاه می‌کند، غفلت و نادانی‌اش او را نسبت به ثروت و مقامش بی‌خبر می‌کند.
از آن ورطه خواهد که باز آردت
نخواهد که نکبت بیازاردت
هوش مصنوعی: از آن وضعیت به زودی خارج خواهی شد و نگران نیستی که به تو آسیبی برسد.
ترا باز دارد ز نقصان تو
چه نقصان که از دشمن جان تو
هوش مصنوعی: او به تو نگاه می‌کند و می‌بیند که نقصی در وجودت وجود ندارد؛ چه نقصی که از دشمن جانت به تو می‌رسد.
ز بس دوستی گشته دشمن پرست
که سرمایه عمر کردم به دست
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه دوستی تبدیل به دشمنی شده است، تمام عمرم را در این راه صرف کرده‌ام.
تو گویی عنایت گرفتست باز
کنی سرگرانی به خشم و به ناز
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که توجه و لطفی ویژه به تو شده است، چرا که حالا با دلخوری و شیطنت مشغول بازی هستی.
ندانی که شاهت همی پرورد
ز تیه هلاکت برون میبرد
هوش مصنوعی: نمی‌دانی که پادشاه تو در حال رشد و پرورش، تو را از گمراهی و نابودی نجات می‌دهد.