بخش ۵۳ - جنگ پنجم اسکندر باروسیان
دگر روز کین طاق پیروزه رنگ
برآورد یاقوت رخشان ز سنگ
الانی سواری چو غرنده شیر
برآمد سیاه اژدهائی به زیر
یکی گرز هفتاد مردی بدست
که البرز را مغز درهم شکست
مبارز طلب کرد و میکشت مرد
ز گردان گیتی برآورد گرد
ز رومی و ایرانی و خاوری
بسی را فکند اندران داوری
همان روسی افکن سوار دلیر
برون آمد از پره چون نره شیر
کمان را زهی برزد از چرم خام
بشست اندر آورد یک تیر تام
به نیروی دست کمان گیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او
چو ماسورهٔ هندباری به رنگ
میان آکنیده به تیر خدنگ
دگر ره یکی روسی گربه چشم
چو شیران به ابرو درآورده خشم
سلاح آزمائی درآموخته
بسی درع را پاره بردوخته
درآمد به شمشیر بازی چو برق
ز سر تا قدم زیر پولاد غرق
پذیره شده شورش جنگ را
لحیفی برافکنده شبرنگ را
اگر چه دلی داشت چون خاره سنگ
نبود آزموده خطرهای جنگ
به تنهائی آن پیشه ورزیده بود
ز شمشیر دشمن نلرزیده بود
چو آن اژدها دم برانداختش
شکاری زبون دید بشناختش
سلاحی بر او دید بیش از نبرد
جل و جامهای بهتر از اسب و مرد
به یک ضربتش جان ز تن درکشید
به جل برقعش برقع اندر کشید
دگر روسیی بست بر کین کمر
همان رفت با او که با آن دگر
دلیر دگر جنگ را ساز کرد
به تیری دگر جان ازو باز کرد
بهر تیر کز شست او شد روان
به پهلو درآمد یکی پهلوان
به ده چوبهٔ تیر آن سوار بهی
زده پهلوان کرد میدان تهی
دگر باره پنهان ز بینندگان
بیامد بجای نشینندگان
چنین چند روز آن نبرده سوار
به پوشیدگی حرب کرد آشکار
نبد هیچکس را دگر یارگی
که با او برون افکند بارگی
به جایی رسیدند کر بیم تیغ
پراکندگیشان درآمد چو میغ
شکیبی به ناموس میساختند
خیالی به نیرنگ میباختند
بخش ۵۲ - جنگ چهارم اسکندر با روسیان: چو خورشید برزد سر از سبز میلبخش ۵۴ - جنگ ششم اسکندر با روسیان: چنین تا یکی روز کاین چرخ پیر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دگر روز کین طاق پیروزه رنگ
برآورد یاقوت رخشان ز سنگ
هوش مصنوعی: روز دیگری که طاقی با رنگ زیبا و درخشانی خود ظاهر شد، یاقوتی از سنگ نمایان شد.
الانی سواری چو غرنده شیر
برآمد سیاه اژدهائی به زیر
هوش مصنوعی: یک موجودی مانند شیر در حال غرغر کردن بر روی اسبی سوار شده است و زیر آن یک اژدهای سیاه قرار دارد.
یکی گرز هفتاد مردی بدست
که البرز را مغز درهم شکست
هوش مصنوعی: یک گرز قوی به دست یک نفر است که میتواند قدرت و توانایی هفتاد مرد را داشته باشد و قدرتش آنقدر زیاد است که میتواند کوه البرز را از هم بپاشد.
مبارز طلب کرد و میکشت مرد
ز گردان گیتی برآورد گرد
هوش مصنوعی: شخصی به چالش دعوت کرد و بر دشمنان خود غلبه یافت؛ او در میان گرد و غبار دنیا، خود را به نمایش گذاشت.
ز رومی و ایرانی و خاوری
بسی را فکند اندران داوری
هوش مصنوعی: از رومی و ایرانی و ساکنان خاور، بسیاری را در این قضاوت و داوری کنار زدهاند.
همان روسی افکن سوار دلیر
برون آمد از پره چون نره شیر
هوش مصنوعی: فرد شجاع و دلیر که به مانند شیر نر قدرتمند است، با قدرت و اعتماد به نفس از کنار پرتگاهی خارج شد.
کمان را زهی برزد از چرم خام
بشست اندر آورد یک تیر تام
هوش مصنوعی: کمان را با زهای از چرم خام آماده کردند و یک تیر کامل از آن بیرون آوردند.
به نیروی دست کمان گیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او
هوش مصنوعی: به کمک دست او، هدفی به راحتی هدف تیر قرار گرفت و به راحتی به دست او افتاد.
چو ماسورهٔ هندباری به رنگ
میان آکنیده به تیر خدنگ
هوش مصنوعی: مثل رنگ زنده و درخشان یک گل که در وسط یک کمان زیبا قرار گرفته، دلربایی و جذابیت خاصی دارد.
دگر ره یکی روسی گربه چشم
چو شیران به ابرو درآورده خشم
هوش مصنوعی: در یک مسیر دیگر، گربهای وجود دارد که چشمهایش مانند شیران است و با ابروهایش خشم خود را به گوشهای میراند.
سلاح آزمائی درآموخته
بسی درع را پاره بردوخته
هوش مصنوعی: آزمون و تجربه بسیاری در کار خود کسب کردهام و به همین خاطر توانستهام به راحتی مشکلات را حل کنم.
درآمد به شمشیر بازی چو برق
ز سر تا قدم زیر پولاد غرق
هوش مصنوعی: به مانند رعد و برق، به سرعت و قدرت وارد میدان نبرد شد و از سر تا پا در زره فولادی غوطهور بود.
پذیره شده شورش جنگ را
لحیفی برافکنده شبرنگ را
هوش مصنوعی: آشکار شده است که شورش جنگ به وجود آمده و در این شرایط، حریف با روحیهای قوی و ظاهری درخشان آماده نبرد است.
اگر چه دلی داشت چون خاره سنگ
نبود آزموده خطرهای جنگ
هوش مصنوعی: هرچند که او قلبی داشت، اما چون سنگی سخت و بیاحساس نبود و در مواجهه با خطرات جنگ آزمونهای زیادی را پشت سر نگذاشته بود.
به تنهائی آن پیشه ورزیده بود
ز شمشیر دشمن نلرزیده بود
هوش مصنوعی: او به تنهایی در حال کار و تلاش بود و از شمشیر دشمن نمیترسید.
چو آن اژدها دم برانداختش
شکاری زبون دید بشناختش
هوش مصنوعی: زمانی که آن اژدها دمش را به حرکت درآورد، یک شکار بیحرکت را دید و بلافاصله آن را شناخت.
سلاحی بر او دید بیش از نبرد
جل و جامهای بهتر از اسب و مرد
هوش مصنوعی: او سلاحی را بر دوش میدید که بیشتر از نبرد میدرخشید و لباسی بر تن داشت که بهتر از لباسهای اسب و مردان جنگجو بود.
به یک ضربتش جان ز تن درکشید
به جل برقعش برقع اندر کشید
هوش مصنوعی: او با یک ضربه جان را از بدن بیرون کرد و سپس برقع خود را به داخل کشید.
دگر روسیی بست بر کین کمر
همان رفت با او که با آن دگر
هوش مصنوعی: دیگر کسی عزم انتقام کرده است و همان فردی که با آن دیگری رفت، حالا هم با او میرود.
دلیر دگر جنگ را ساز کرد
به تیری دگر جان ازو باز کرد
هوش مصنوعی: شجاع دوباره به میدان جنگ رفت و با یک تیر جدید، جانش را از خطر نجات داد.
بهر تیر کز شست او شد روان
به پهلو درآمد یکی پهلوان
هوش مصنوعی: به خاطر تیری که از انگشت او رها شد، یکی از پهلوانان به سمت او رفت.
به ده چوبهٔ تیر آن سوار بهی
زده پهلوان کرد میدان تهی
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویری از یک سوارکار ماهر اشاره شده که با تیراندازی دقیق و قوی، حریفان را از میدان خارج کرده و برتری خود را نشان میدهد. او با قدرت و مهارت خود دیگران را به چالش کشیده و فضای میدان را خالی از حریفان کرده است.
دگر باره پنهان ز بینندگان
بیامد بجای نشینندگان
هوش مصنوعی: بار دیگر، بدون اینکه دیگران او را ببینند، به جایی که باید بنشیند، آمد.
چنین چند روز آن نبرده سوار
به پوشیدگی حرب کرد آشکار
هوش مصنوعی: مدتی سوارکار در پوشش و پنهانکاری خود را نشان نداد و به تدریج آشکار شد.
نبد هیچکس را دگر یارگی
که با او برون افکند بارگی
هوش مصنوعی: هیچ کس یاری ندارد که با او بار گران زندگی را به دوش بکشد و از سختیها خارج شود.
به جایی رسیدند کر بیم تیغ
پراکندگیشان درآمد چو میغ
هوش مصنوعی: آنها به نقطهای رسیدند که بیم و وحشت ناشی از تیغهایشان مانند ابرهایی در هم پیچیده و پراکنده شد.
شکیبی به ناموس میساختند
خیالی به نیرنگ میباختند
هوش مصنوعی: افراد با وفا و با شرف، به حریم و ناموس خود احترام میگذارند، در حالی که برخی دیگر به فریب و نیرنگ دست میزند.