برگردان به زبان ساده
بیا ساقی آن آتش توبهسوز
به آتشگه مغز من برفروز
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن آتش توبهسوز را روشن کن و به قلب من که مانند آتشگاه است، شعلهور کن.
به مجلسفروزی دلم خوش بوَد
که چون شمع بر فرقم آتش بود
هوش مصنوعی: دل من از اینکه در مجلس شادی و نور باشم خوشحال است، چرا که مثل شمعی که بر سرم روشن است، به زندگیام گرما و روشنی میبخشد.
خردمند را خوبی از داد اوست
پناه خدا ایمنآباد اوست
خوبی و بهی خردمند به داد اوست و ایمنآباد و بیخوفی او در پناه خداست. (داد مقابل ظلم)
کسی کاو بدین ملک خرسند نیست
به نزدیک دانا خردمند نیست
هوش مصنوعی: هیچکس در این سرزمین راضی و خرسند نیست، مگر اینکه نزد فرد دانا و با خرد، نشان از خردمندی داشته باشد.
خرد نیکهمسایه شد، آن بدست
که همسایهٔ کوی نابخردست
خرد آدمی را یار و همسایهای نیک و ارزشمند است؛ بد چیزی است همسایه و همراه نابخردان بودن.
چو در کوی نابخردان دم زنی
به ار داستان خرد کم زنی
اگر در کوی نابخردان هستی و از آنان، پس بهتر آنکه حرف از عقل و خرد نزنی و آنرا فراموش کنی.
دراین ده کسی خانه آباد کرد
که گردن ز دهقانی آزاد کرد
هوش مصنوعی: در این ده تنها کسی موفق به ساختن خانهای خوب و آباد شد که از زحمت و کار کشاورزی رهایی یافت.
تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش
ز گردن زنان برنیاری خروش
هوش مصنوعی: اگر تو هم بار مسئولیت را از دوش خود برونی، نمیتوانی از دوش دیگران بار و زحمتشان را نیز برداری و آنان را یاری کنی.
چو دریا به سرمایهٔ خویش باش
هم از بود خود سود خود برتراش
هوش مصنوعی: مثل دریا باش که با داشتههای خود، از کامیابیهای خود بهرهوری کند و آنها را پرورش دهد.
به مهمانی خویش تا روز مرگ
درختی شو از خویشتن ساز برگ
هوش مصنوعی: تا روزی که درختی به مهمانی خویش میروی، از وجود خود برگ بساز.
چو پیله ز برگ کسان خورد گاز
همه تن شد انگشت و قی کرد باز
هوش مصنوعی: چنانکه پیله وقتی گاز برگها را میخورد، تمام وجودش به شکل انگشت درآمد و نهایتاً از آن بیرون آمد.
گزارندهتر پیری از موبدان
گزارش چنین کرد با بخردان
هوش مصنوعی: پیری که از موبدان نقل کرده بود، چنین سخنی را با دانایان مطرح کرد.
که چون شاه روم آمد آراسته
همش تیغ در دست و هم خواسته
هوش مصنوعی: وقتی که شاه روم با شکوه و زیبایی میآید، با تیغی در دست و آرزوی چیزی در دلش.
خبر گرم شد در همه مرز و بوم
که آمد برون اژدهایی ز روم
هوش مصنوعی: خبر به همه جا رسید که اژدهایی از روم بیرون آمده است.
به پرخاش دارا سر افراخته
همه آلت داوری ساخته
هوش مصنوعی: دارا با سر بلندی و درشتی با همه قدرت و امکاناتش، به قضاوت و داوری پرداخته است.
جهان را بدین مژده نوروز بود
که بیداد دارا جهانسوز بود
هوش مصنوعی: نوروز، به عنوان یک مژده و آغاز تحول در جهان، به همه انسانها امید و شادی میبخشد، اما در عوض ستم و بیدادگری برخی افراد، باعث آسیب و درد در جامعه میشود.
ازو بوم و کشور به یکبارگی
ستوه آمدند از ستمکارگی
هوش مصنوعی: مردم از سرزمین و وطنشان به شدت خسته و ناامید شدند و از ظلم و ستم حاکمان به تنگ آمدهاند.
ز دارا پرستی منش خاسته
به مهر سکندر بیاراسته
هوش مصنوعی: از روی علاقه و محبت به ثروت و دارایی، خود را به زیبایی و بزرگی اسکندر ملقب کردهایم.
چو دارای دریا دل آگاه گشت
که موج سکندر ز دریا گذشت
هوش مصنوعی: وقتی دریا دلی آگاه شد که موج سکندر از دریا عبور کرد، متوجه شد.
ز پیران روشندل رای زن
برآراست پنهان یکی انجمن
هوش مصنوعی: یک پیر روشندل، نظر خود را بیان کرد و به طور پنهانی یک گروه را تشکیل داد.
ز هر کاردانی برای درست
در آن داوری چارهای باز جست
هوش مصنوعی: هر کسی که در کاری ماهر است، برای حل درست آن مشکل، راه حلی پیدا میکند.
که بدخواه را چون درآرد شکست
بد چرخ را چون کند باز بست
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن به تو آسیب میزند و شکست میخورد، مانند این است که چرخ زمان برعکس میچرخد و هیچچیز در جهان دوباره به حالت قبلی خود برنخواهد گشت.
چه افسون درآموزد از رهنمون
که آید ز کار سکندر برون
هوش مصنوعی: چه جادو و سحری میتواند از راهنمایی بگیرد، وقتی که کارهای سکندر (اسکندر مقدونی) به زودی نمایان میشود؟
چو در جنگ پیروزیش دیده بود
ز پیروز جنگیش ترسیده بود
هوش مصنوعی: وقتی که پیروزی در جنگ را مشاهده کرد، از موفقیت و پیروزی خودش ترسید.
نکردش در آن کار کس چارهای
نخوردش غمی هیچ غمخوارهای
هوش مصنوعی: کسی در آن کار به او کمکی نکرد و او هم هیچ غم و اندوهی نداشت.
چو دانسته بودند کاو سرکش است
به سوزندگی گرم چون آتش است
هوش مصنوعی: وقتی دانستند که او فردی سرکش و ناگوار است، متوجه شدند که مانند آتش سوزان و گرم عمل میکند.
سخنهای کس درنیارد به گوش
در آن کار بودند یکسر خموش
هوش مصنوعی: کسانی که در کار سخن هستند، هیچیک از حرفهای دیگران را نمیشنوند و فقط در سکوت به کار خود مشغولند.
به تخمه در از زنگه شاوران
سری بود نامی ز نام آوران
هوش مصنوعی: در دل هر زنگی، تخم و ریشهای وجود دارد که میتواند نام بزرگان را به یاد آورد.
فریبرز نامی که از فر و برز
تن جوشنش بود و بازوی گرز
هوش مصنوعی: فریبرز شخصی است که به خاطر ویژگیهایش، هم از زیبایی و شکوه برخوردار است و هم از قدرت و توانمندی. او دارای تن قوی و بازوی نیرومندی است که نشان دهندهی تواناییهای جسمی او میباشد.
به بیعت در آن انجمن گاه بود
ز احوال پیشینه آگاه بود
هوش مصنوعی: در آن جمع که بر سر بیعت و پیمان بودند، از گذشته و اوضاع آن آگاه بودند.
ثنا گفت بر گاه و بر بزم شاه
که آباد باد از تو این بزمگاه
هوش مصنوعی: شکر و ستایش میکنم در حضور و در مجالس شاه، که امیدوارم این محل به برکت تو همیشه آباد و برقرار باشد.
مبادا تهی عالم از نام تو
همان جنبش دور از آرام تو
هوش مصنوعی: مواظب باش که جهان بینام تو خالی نماند، چرا که جنبش و حرکت عالم همواره از آرامش و سکون تو نشأت میگیرد.
گذشته نیای من از عهد پیش
چنین گفت با من در اندرز خویش
هوش مصنوعی: گذشته من، از زمانهای دور، به من چنین نصیحت کرد.
که چون کرد کیخسرو آهنگ غار
خبر داد از آن جام گوهر نگار
هوش مصنوعی: وقتی کیخسرو تصمیم به رفتن به غار گرفت، خبری از آن جام با ارزش و زیبا به گوش رسید.
که در طالع زود ما، تا نه دیر
فرود آید اختر ز بالا به زیر
هوش مصنوعی: در سرنوشت ما به زودی اتفاقات خوب رخ میدهد، البته باید مراقب باشیم که این خوبیها دیر به ما نرسند و ستاره خوشبختی از آسمان به زمین نیفتد.
برون آید از روم گردنکشی
زند در هر آتشکده آتشی
هوش مصنوعی: کسی از روم بیرون میآید که بیپروا و مغرور است و در هر آتشکدهای آتش برپا میکند.
همه ملک ایران بدست آورد
به تخت کیان برنشست آورد
هوش مصنوعی: تمام سرزمین ایران تحت فرمان او درآمد و بر تخت پادشاهی کیانی نشست.
جهان گیرد و هم نماند به جای
سرانجام روزی درآید ز پای
هوش مصنوعی: جهان به مرور زمان دستخوش تغییرات میشود و هیچ چیز در آن ثابت نمیماند. در نهایت، روزی خواهد رسید که همه چیز به پایان میرسد.
مبادا که این مرد رومی نژاد
در آن قالب افتد که هرگز مباد
هوش مصنوعی: مراقب باش که این مرد رومی به هیچ وجه در آن وضعیت قرار نگیرد.
به ار شاه بر یخ زند نام او
نیارد در این کشور آرام او
هوش مصنوعی: به خاطر نام و مقام شاه، کسی در این کشور نمیتواند به آرامش زندگی کند و نام او را فراموش کند.
نباید کزو دولت آید به رنج
که مفلس به جان کوشد از بهر گنج
هوش مصنوعی: نباید کسی که به رفاه و ثروت دست مییابد، به زحمت و رنج بیفتد، زیرا آدم بیپولی با جان و دل تلاش میکند تا به مال و ثروت برسد.
فریبی فرستد که طاعت کند
به یک روم تنها قناعت کند
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که شخصی ممکن است فریبی ببیند که او را به اطاعت و انصراف از خواستههایش ترغیب کند. به نوعی، آدم ممکن است به یک زندگی ساده و کم توقع روی آورد و از نیازهای بیشتر صرفنظر کند.
فریب خوش از خشم ناخوش بهست
برافشاندن آب از آتش بهست
هوش مصنوعی: فریب دادن دیگران با لبخند و خوشرویی بهتر از نشان دادن خشم و ناراحتی است، مانند این که آب و آتش را با هم ترکیب کنیم.
مکن تکیه بر زور بازوی خویش
نگهدار وزن ترازوی خویش
هوش مصنوعی: به نیروی بازوی خود تکیه نکن و به تعادل و درست بودن امور خود توجه داشته باش.
بر آتش میاور که کین آورد
سکاهن بر آهن کمین آورد
هوش مصنوعی: آتش را روشن نکن که دشمنی به راه میاندازد و بر بدیها و مشکلات افزوده میشود.
اگر سهم شیری بیفتد ز شیر
حَروناَستری مغزش آرد به زیر
هوش مصنوعی: اگر بخشی از شیر به زمین بیفتد، این نشانهای از ضعف و ناتوانی است. در این حالت، دیگران میتوانند به راحتی بر او غلبه کنند.
به ناموس شاید جهان داشتن
و زان جاست رایت برافراشتن
هوش مصنوعی: به ناموس و اعتبار انسانها شاید بتوان به جهانی رسید و از آنجا میتوان به افتخار و شرف دست یافت.
برون آرش از دعوی همسری
کزین پایه دارا کند سروری
هوش مصنوعی: آشکار کن که چه کسی همسر توست، زیرا از این جایگاه است که او میتواند به مقام و بزرگی دست یابد.
هر آن جو که با زر بود هم عیار
به نرخ زر آرندش اندر شمار
هوش مصنوعی: هر چیزی که با طلا ارزشمند باشد، به تناسب قیمت طلا به حساب میآید و در شمارش آن لحاظ میشود.
بسا شیر درندهٔ سهمناک
که از نوک خاری درآید به خاک
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از شیرهای خطرناک و وحشی ممکن است از نوک یک خار، به زمین بیفتند.
چو با کژدمی گرم کینی کنی
مبین خردش ار خرده بینی کنی
هوش مصنوعی: اگر با کژدمی نزدیکی و رابطهای سرد داشته باشی، نباید به کوچکترین نقص یا عیب او توجه کنی.
بیندیش از آن پشهٔ نیش دار
که نمرود را گفت سر پیش دار
هوش مصنوعی: به یاد بیاور که چگونه یک پشهٔ نیشدار به نمرود (دیکتاتور معروف) گفت که سرش را پایین بگیرد. این نشاندهندهٔ یادآوری اهمیت احتیاط و فروتنی است، حتی در برابر قدرتهای بزرگ.
جهان آن کسی راست کاندر نبرد
پی مرد بگذاشت بر هیچ مرد
هوش مصنوعی: دنیا متعلق به کسی است که در میدان جنگ، جایگاهش را بر کسی واگذار نکند و در برابر مردان پایدار بماند.
گرسنه چو با سیر خاید کباب
به فربهترین زخمی آرد شتاب
هوش مصنوعی: اگر گرسنهای با شکم سیر به کباب دست یابد، به سرعت به زخمی بزرگ دچار میشود.
نه بیگانه، گر هست فرزند و زن
چو همجامه گردد، شود جامهکن
هوش مصنوعی: اگر فردی در کنار تو باشد و کاملاً با تو انس بگیرد، دیگر نه او بیگانه است و نه غریبه، بلکه مانند همپوشی و همحالی که با هم دارید، به طور طبیعی از هم جدا میشوید.
چو شد جامه بر قد فرزند راست
نباید دگر مهر فرزند خواست
هوش مصنوعی: هنگامی که لباس بر قامت فرزند به درستی برای او دوخته شد، دیگر نیازی به محبت و مهر ورزیدن به او نیست.
چو بالا برآرد گیاه بلند
سهی سرو را باشد از وی گزند
هوش مصنوعی: وقتی گیاه بزرگ و بلندی مانند سرو به اوج میرسد، ممکن است از آن بلندی آسیب ببیند.
ز پند بزرگان نباید گذشت
سخن را ورق در نباید نوشت
هوش مصنوعی: نباید از آموزشهای بزرگترها غافل شد و نباید حرفها را به سادگی فراموش کرد.
که چون آزموده شود روزگار
به یاد آیدت پند آموزگار
هوش مصنوعی: زمانی که زندگی ما مورد آزمایش قرار میگیرد، درسهایی که از آموزگاران گرفتهایم، به یادمان میآید.
سگالشگری کاو نصیحت شنید
دَرِ چاره را در کف آرد کلید
هوش مصنوعی: هر کس که نصیحت را بشنود و آن را جدی بگیرد، میتواند راهحل مشکلاتش را پیدا کرده و به قدرتی برای مواجهه با چالشها دست یابد.
شه از پند آن پیر پالودهمغز
هراسان شد از کار آن پایلغز
هوش مصنوعی: شاه از نصیحت آن پیر با تجربه و عاقل ترسید و از کارهای اشتباه و لغزشهای خود به وحشت افتاد.
ولیکن نکشت آتش گرم را
به سر کوچکی داشت آزرم را
هوش مصنوعی: اما آتش گرم را نکشت، چون حجب و حیا در دلش بود و سر کوچکی داشت.
شد از گفتهٔ رایزن خشمناک
بپیچید چون مار بر روی خاک
هوش مصنوعی: به خاطر سخنان مشاور، او خشمگین شد و مانند ماری بر روی زمین پیچید.
گره برزد ابروی پیوسته را
گشاد از گره چشم در بسته را
هوش مصنوعی: اگر ابروهای پیوسته بر روی چشمان بسته را از هم باز کنی، گرهی که بر آن خورده، باز میشود.
درو دید چون اژدها در گوزن
به چشمی که دور افتد از سنگ وزن
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدم، مانند اژدهایی در حال شکار گوزن به نظر میرسید. چشمی که از دور به سنگی سنگین میافتد.
که در من چه نرم آهنی دیدهای
که پولاد او را پسندیدهای
هوش مصنوعی: در من چه ویژگی خاص و لطیفی وجود دارد که تو اینقدر به آن علاقهمند شدهای و آن را تجویز کردهای؟
نمایی به من مردی اهل روم
ره کوه آتش برآری به موم
هوش مصنوعی: مردی از روم به من نشان بده که بتواند آتش را از کوه بالا ببرد و آن را به موم تبدیل کند.
عقابان به بازی و کبکان به جنگ
سر بازبازان درآرد به ننگ
هوش مصنوعی: عقابها سرگرم بازی هستند، در حالی که کبوترها به جنگ مشغولند، اما در این میان، ننگ و عذاب برای بازها به وجود میآید.
چه بندم کمر در مصاف کسی
که دارم کمر بسته چون او بسی
هوش مصنوعی: چه نیازی به تلاش و مبارزه با کسی دارم که خودم هم مانند او قوی و آماده هستم؟
دلیری کند با من آن نادلیر
چو گور گرازنده با شرزه شیر
هوش مصنوعی: یک فرد ترسو با من مانند یک گراز جوانمردی میکند که با شیرهای نیرومند مواجه میشود.
سرش لیکن آنگه در آید ز خواب
که شیر از تنش خورده باشد کباب
هوش مصنوعی: سر انسان وقتی از خواب بیدار میشود که شیر (قدرت و شجاعت) از او گرفته شده و در حقیقت، او در شرایط سخت و چالشبرانگیزی قرار داشته باشد. در واقع، وقتی انسان در مواجهه با مشکلات و سختیها قرار گیرد، آگاهتر و هوشیارتر میشود.
بود خایهٔ مرغ سخت و گران
نه با پتک و خایسک آهنگران
هوش مصنوعی: تولید یک تخم مرغ سخت و سنگین به سادگی نیست، بلکه نیاز به تلاش و زحمت ویژهای دارد، فرایندهایی که آهنگران با چکش و ابزار خود انجام میدهند.
که دانست کاین کودک خردسال
شود با بزرگان چنین بدسگال
هوش مصنوعی: این کودک کوچک همراه بزرگان به این شکل بدخواه خواهد شد.
به اول قدح دردی آرد به پیش
گذارد شکوه من و شرم خویش
هوش مصنوعی: در ابتدای نوشیدن شراب، درد و غمی را به همراه میآورد که نشاندهندهی ناله و شکایتم از زندگی و نیز احساس شرمم از وضعیت خودم است.
بهخود ننگ را رهنمونی کنم
که پیش زبونان زبونی کنم
هوش مصنوعی: من به خودم اجازه نمیدهم که در برابر زبانزد دیگران خجالت بکشیم.
اگر خود شود غرقه در زهر مار
نخواهد نهنگ از وزغ زینهار
هوش مصنوعی: اگر کسی خودش در خطر و مشکل عمیق بیفتد، دیگر این مسئلهای برای او نخواهد بود که دیگران چه حسی دارند یا چه دردی میکشند.
ز رومی کجا خیزد آن دست زور
که کشتی برون راند از آب شور
هوش مصنوعی: دست قدرتمندی که بتواند کشتی را از آب شور نجات دهد، از کجا در میآید و به کجا تعلق دارد؟
بشوراند اورنگ خورشید را
تمنا کند جای جمشید را
اورنگ یعنی تخت و سریر در اینجا کنایه است از پادشاهی.
به تاراج ایران برآرد علم
برد تخت کیخسرو و جام جم
هوش مصنوعی: علم به عنوان نمادی از دانایی و توانمندی، بر تخت کیخسرو و جام جم که نمادهای سلطنت و قدرت در تاریخ و افسانههای ایران هستند، سایه میاندازد و نشان میدهد که چگونه میتوان از این دانش برای تضعیف و غارت سرزمین ایران استفاده کرد. این جمله به نوعی به فقدان امنیت و آسیبپذیری کشور در برابر حملات و تهدیدات اشاره دارد.
شکوه کیان بیش باید نهاد
قدم در خور خویش باید نهاد
هوش مصنوعی: برای بزرگداشت و احترام به افتخارات و ارزشهای ملی، باید به جایگاه حقیقی خود اهمیت بدهیم و در مسیر صحیح گام برداریم.
سگ کیست روباه نازورمند
که شیر ژیان را رساند گزند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک موقعیت ناپسند میپردازد. در اینجا دو موجود، یعنی سگ و روباه، به شکلی توهینآمیز به یکدیگر اشاره میکنند. سگ به عنوان موجودی وفادار و محافظ، و روباه به عنوان حیوانی زیرک و حیلهگر معرفی شده است. در نهایت، این بیت نشاندهنده این است که کسی که در موقعیتی ناتوان و بیدفاع قرار دارد، ممکن است باعث آسیب به قدرتی بزرگ و عظیم شود.
ز شیران بود روبهان را نوا
نخندد زمین تا نگرید هوا
هوش مصنوعی: سخن از قدرت و شجاعت است؛ وقتی شیران (مقدس و قوی) وجود دارند، روباهان (زیرک و حیلهگر) نمیتوانند آواز بخوانند. زمین تا زمانی که آسمان نگریسته نشود، آرام نمیماند، یعنی در دنیای پر از هیجان و ترس، سکوت و آرامش وجود ندارد.
تهیدست کاو مایهداری کند
چو لنگی است کاو راهواری کند
هوش مصنوعی: کسی که هیچ دارایی ندارد و تلاش میکند به دیگران کمک کند، مانند فردی است که پا نداشت اما سعی دارد برود.
تو خود نیک دانی که با این شکوه
ز یک طفل رومی نیایم ستوه
هوش مصنوعی: تو خود به خوبی میدانی که من به خاطر زیبایی و شکوهی که دارم، از یک کودک رومی ناراضی نیستم.
به دست غلامان مستش دهم
به چوب شبانان شکستش دهم
هوش مصنوعی: من این کار را به دست خدمتگزاران مستش میسپارم و با چوب شبانان بر او ضربه میزنم.
هزبری که از سگ زبونی کند
خر پیر با او حرونی کند
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد با زبان بیزبانی به دیگران آسیب بزند یا آنها را گمراه کند، نتیجهاش به خطر افتادن وضعیت و حال دیگران خواهد بود.
عقابی که از پشه گیرد گریز
گر افتادنش هست گو بر مخیز
هوش مصنوعی: عقابی که از پشه فرار میکند، اگر به زمین بیفتد، بلند شو و از او دوری کن.
پلنگی که ترسد ز روباه پیر
بشوراد مغزش به سرسام تیر
هوش مصنوعی: پلنگی که از روباه پیر میترسد، عقلش را به باد میدهد و دیوانه میشود.
ببینی که فردا من پیل زور
سرش چون سپارم به سم ستور
هوش مصنوعی: اگر فردا قدرت و نیرویم را به اسب هدیه کنم، مانند فیل میشوم.
که باشد زبونی خراجی سری
که همسر بود نابلند افسری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که در جایگاه پایینتری است، نمیتواند با کسی که در مقام و مقامتی بلندتر قرار دارد، ارتباط برقرار کند. بنابراین، کسی که در یک موقعیت ضعیف است و کمتر از دیگران قدرت دارد، باید در برابر قدرت و مقام همسر یا شریک خود تسلیم شود.
نشیننده بر بزمگاه کیان
منم تاج بر سر کمر بر میان
هوش مصنوعی: من کسی هستم که بر جایگاه رفیع و باشکوه پادشاهان نشستهام، با تاجی بر سر و کمری به دور میان.
که را یارگی کز سر گفتگوی
ز من جای آبا کند جستجوی
هوش مصنوعی: کسی که مرا در گفتگوهای عمیق و صمیمی یاری کند و به جستجوی جایی برای من بپردازد، چه کسی میتواند باشد؟
کلاه کیان هم کیان را سزد
درین خز تن رومیان کی خزد
هوش مصنوعی: کلاه کیانی که برای اشراف و بزرگانی چون کیان مناسب است، در این خز (پوشش) رومیان نیز باید جا داشته باشد. به عبارتی دیگر، مقام و ارزش واقعی باید با لباس و ظاهری شایسته مطابق باشد.
من از تخمهٔ بهمن و پشت کی
چرا ترسم از رومی سست پی
هوش مصنوعی: من از تخمهٔ بهمن و پشت کی چرا ترسم از رومی سست پی
در اینجا به این معنی است که من از ریشه و اصل خود که بهمن است و از پشتیبانی و حمایت دینی یا قومیام مطمئن هستم، پس چرا باید از دشمنانی که ضعیف و بیپایه هستند بترسم؟
ز رویین دز و درع اسفندیار
بر اورنگ زرین منم یادگار
هوش مصنوعی: از چهرهی دز و زرهی اسفندیار، بر تخت زرین من نشانهای از یادگاری است.
اگر باز گردد به پیشینه راه
بر او روز روشن نگردد سیاه
هوش مصنوعی: اگر کسی به گذشته و زمانهای گذشته برگردد، روزهای خوب و روشن برای او تکرار نخواهد شد و همچنان در تاریکی و ناامیدی باقی خواهد ماند.
وگر کشتی آرد به دریای من
سری بیند افکنده در پای من
هوش مصنوعی: اگر کشتی به دریا و امواج من بیفتد، افکاری از آن بر زمین من ریخته میشود.
چو دریا به تلخی جوابش دهم
ز خاکش ستانم به آبش دهم
هوش مصنوعی: وقتی که به او با تلخی پاسخ دهم، از منشأ و ریشهاش میکاهم و به او زندگی و حیات میبخشم.
از آن ابر عاصی چنان ریزم آب
که نارد دگر دست بر آفتاب
هوش مصنوعی: از ابر خروشان به قدری باران میبارم که دیگر نور خورشید را لمس نکنم.
ستیزنده چون روستایی بود
شکستش به از مومیایی بود
هوش مصنوعی: مردی که در نبرد و جدال مثل یک روستایی ناتوان است، بهتر از فردی است که تنها به ظاهر خود و جذابیتش اهمیت میدهد.
خر از زین زر به که پالان کشد
که تا رخت خربنده آسان کشد
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی از چیزهای ظاهری و فریبنده پرهیز کند و به محتوای اصل و کارایی واقعی توجه داشته باشد. در حقیقت، موقعیت و شرایطی که بر اساس آن قضاوت میکنیم مهمتر از ظواهر است.
من آن صید را کردهام سربلند
منش باز در گردن آرم کمند
هوش مصنوعی: من آن شکار را به راحتی گرفتهام و دوباره در گردن او کمند میاندازم.
تو ای مغز پوسیده سالخورد
ز گستاخی خسروان باز گرد
هوش مصنوعی: ای پدر سالخورده و ناتوان، به خاطر بیاحترامی به پادشاهان، به خودت بازگرد و تجدید نظر کن.
نه چابک شد این چابکی ساختن
کمندی به کوهی در انداختن
هوش مصنوعی: نه، این توانایی و چابکی به معنای واقعی در جا زدن و بیهوده تلاش کردن نیست، همچنان که نمیتوان با انداختن یک کمند به کوهی، آن را تسخیر کرد.
چراغی به صحرا برافروختن
فلک را جهانداری آموختن
هوش مصنوعی: فلک به وسیله روشن کردن چراغی در بیابان به جهان چگونه حکومت کردن را یاد داد.
مکش جز به اندازه خویش پای
که هر گوهری را پدیدست جای
هوش مصنوعی: به اندازهات تلاش کن و قدم بردار، زیرا هر چیز با ارزشی جای و مقام خاص خود را دارد.
قبا کاو نه در خورد بالا بود
هم انگاره دزدیده کالا بود
هوش مصنوعی: کت و لباسی که او بر تن دارد، نه به قد و اندازهاش میخورد و به نظر میرسد که این لباس به طور نامناسب و دزدیده شده به تن اوست.
تو را فترت پیری از جای برد
کهن گشتگیت از سر رای برد
هوش مصنوعی: فرسودگی و پیری تو باعث شده که از جای خود فاصله بگیری و جوانیات را از دست بدهی.
چو پیر کهن گردد آزرده پشت
ز نیزه عصا به که گیرد به مشت
هوش مصنوعی: وقتی که سالهای زیادی از عمر انسان بگذرد و از تواناییهایش کاسته شود، به جای اینکه به تکیه بر ابزارهای سخت و تند، از ابزارهای ملایمتر و آرامتر استفاده کند.
ز پیری دگرگون شود رای نغز
فراموش کاری درآید به مغز
هوش مصنوعی: با گذشت زمان و پیری، افکار زیبا و منطقی تغییر میکنند و فراموشی به مغز انسان راه مییابد.
ز پیران دو چیزست با زیب و ساز
یکی در ستودان یکی در نماز
هوش مصنوعی: از افراد بزرگسال، دو چیز با زیبایی و هنر وجود دارد: یکی در ستایش و دیگری در عبادت.
جهان بر جوانان جنگ آزمای
رها کن فروکش تو پیرانه پای
هوش مصنوعی: دنیا را بر عهده جوانان جنگجو بگذار و خودت با آرامش و بدون جنگ و جدل زندگی کن.
تن ناتوان کی سواری کند
سلیح شکسته چه یاری کند
هوش مصنوعی: بدن ضعیف چگونه میتواند سلاح شکسته را حمل کند و از آن حمایت کند؟
سپه به که برنا بود زان که پیر
میانجی کند چون رسد تیغ و تیر
هوش مصنوعی: بهتر است جوانان در میدان جنگ باشند، زیرا وقتی که نوبت به مبارزه و استفاده از سلاح میرسد، میانجیگری افراد پیر کارساز نیست.
به هنگام خود گفت باید سخن
که بیوقت بر ناورد ناربن
هوش مصنوعی: در زمان مناسب باید صحبت کرد، زیرا صحبت کردن در زمان نامناسب ممکن است به مشکلاتی منجر شود.
خروسی که بیگه نوا بر کشید
سرش را پگه باز باید برید
هوش مصنوعی: خروس که صبح زود آواز میخواند، اگر گردنش را سفید کنید، باید مراقب باشید تا به سرش آسیب نرسانید.
زبان بند کن تا سر آری بهسر
زبان خشگ به تا گلوگاهتر
هوش مصنوعی: سکوت کن تا به آرامش برسی، زیرا سخن گفتن تنها باعث مشکلات بیشتر میشود.
سر بیزبان کاو به خون تر بود
به است از زبانی که بی سر بود
هوش مصنوعی: سر بدون زبان، که خونین و زخمدار است، بهتر از زبانی است که بدون سر وجود داشته باشد.
زبان را نگهدار در کام خویش
نفس بر مزن جز به هنگام خویش
هوش مصنوعی: زبانت را در دهن خود نگهدار و فقط در زمان مناسب حرف بزن.
زبان به که او کامداری کند
چو کامش رسد کامگاری کند
هوش مصنوعی: بهتر است انسان از گفتن سخنانی که موجب خوشحالی دیگران میشود، پرهیز نکند و زمانی که به آرزوهایش میرسد، باید همواره به فکر برآورده کردن شادی و خواستههای دیگران نیز باشد.
زبان ترازو که شد راست نام
از آن شد که بیرون نیاید ز کام
هوش مصنوعی: وقتی زبان به درستی و توازن بیفتد، نام و کلامی که از آن بیرون میآید، دیگر بیهدف نخواهد بود و همیشه در چارچوبی معنادار خواهد بود.
چو از کام خود گامی آید برون
به هر سو که جنبد شود سرنگون
هوش مصنوعی: وقتی که انسان از خواستههای خود خارج شود و قدمی بردارد، در هر جهتی که برود، ممکن است با مشکلات و چالشهایی مواجه شود.
بسا گفتنیها که باشد نهفت
به دیگر زبان بایدش باز گفت
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزهایی که باید گفته شوند، به طور پنهان باقی ماندهاند و باید با زبانی دیگر بیان شوند.
به گفتن کسی کاو شود سختکوش
نیوشنده را درنیاید به گوش
هوش مصنوعی: اگر کسی با پشتکار و تلاش زیاد لحن و گفتار خود را سخت کند، دیگران نمیتوانند به راحتی حرفهای او را بشنوند.
سخن به که با صاحب تاج و تخت
بگویند سخته نگویند سخت
هوش مصنوعی: بهتر است با کسی که مقام و منزلتی دارد با احتیاط و احترام صحبت کرد و از بیان کلمات تند و سخت خودداری نمود.
چو زینگونه تندی بسی کرد شاه
پشیمان شد آن پیر و شد عذرخواه
هوش مصنوعی: زمانی که شاه به خاطر رفتار تند و خشن خود بسیار ناراحت شد، آن پیرمرد به او پشیمانی نشان داد و از او عذرخواهی کرد.
خطرهاست در کار شاهان بسی
که با شاه خویشی ندارد کسی
هوش مصنوعی: در کار شاهان، خطرهای زیادی وجود دارد زیرا هیچکس با آنها رابطه نزدیک و صمیمی ندارد.
چو از کینهای بر فروزند چهر
به فرزند خود بر نیارند مهر
هوش مصنوعی: زمانی که کینه و دشمنی در دلها شعلهور شود، حتی محبت به فرزند نیز از بین میرود.
همانا که پیوند شاه آتشست
به آتش در از دور دیدن خوشست
هوش مصنوعی: بدان که ارتباط شاه به آتش، مانند پیوندی است که از دور دیدن آن خوشایند و زیباست.
نصیحت موافق بود شاه را
گر از کبر خالی کند راه را
هوش مصنوعی: نصیحت به شاه مناسب است، اگر او از تکبر خالی شده و راه را بپیماید.
نصیحتگری با خداوند زور
بود تخمی افکنده در خاک شور
هوش مصنوعی: نصیحت کردن با خداوند مانند گذاشتن تخم در خاک شور است. این بدان معناست که تلاش برای نصیحت کردن خدا، بیفایده و بینتیجه است، چرا که او از همه چیز آگاهتر و قادرتر است.
چو آگاه گشت آن نصیحتگزار
که از پند او گرم شد شهریار
هوش مصنوعی: وقتی آن کسی که نصیحت میکرد متوجه شد که پادشاه تحت تأثیر سخنانش قرار گرفته است.
سخن را دگرگونه بنیاد کرد
به شیرین زبان شاه را یاد کرد
هوش مصنوعی: سخن را به شیوهای متفاوت آغاز کرد و با زبانی شیرین، به یاد شاه افتاد.
که دارای دور آشکارا تویی
مخالف چه دارد؟ چو دارا تویی
هوش مصنوعی: تو که خود را دارای و توانمند میدانی، چرا به کسی که برعکس توست توجه میکنی؟
که باشد سکندر که آرد سپاه
ز دارای دولت ستاند کلاه
هوش مصنوعی: سکندر بزرگ کیست که بتواند با سپاهش از دارایی و ثروت دیگران به راحتی بگذرد و آن را تصاحب کند؟
ترا این کلاه آسمان دوختهست
ستاره چراغ تو افروختهست
هوش مصنوعی: آسمان برای تو این کلاه را آماده کرده و ستارهها به عنوان چراغی برای تو درخشیدهاند.
کلوخی که با کوه سازد نبرد
به سنگی توان زو برآورد گرد
هوش مصنوعی: اگر کلوخی به جنگ با کوه برود، میتواند از سنگی برآید و خود را بالا بکشد.
درخت کدو تا نه بس روزگار
کند دعوی همسری با چنار
هوش مصنوعی: درخت کدو که هنوز جوان است، به خود اجازه میدهد ادعای همسری با درخت چنار کهنسال و تنومند را بکند.
چو گردد ز دولابهٔ نال سیر
رسن بسته در گردن آید به زیر
هوش مصنوعی: وقتی زنجیری که دور گردن است و به آن وابستهای، به واسطهی ناله و درد رها شود، به زیر خواهد افتاد.
کدویی است او گردن افراخته
ز ساق گیایی رسن ساخته
هوش مصنوعی: او همچون کدوئی است که با گردن افراشته به نظر میرسد و از ساقهی خود مثل یک ریسمان ساخته شده است.
رسن زود پوسد چو باشد گیاه
دگر باره دلوش درافتد به چاه
هوش مصنوعی: رشته ای که زود گندیده میشود، به مانند گیاهی است که دوباره در چاه میافتد.
چو خورشید مشعل درآرد به باغ
به پروانگی پیش میرد چراغ
هوش مصنوعی: وقتی خورشید مانند مشعل در باغ دیده میشود، پروانه با شوق و خیرهنگری به سمت نور چراغ میرود.
به هنگام سر پنجه روباه لنگ
چگونه نهد پای پیش پلنگ
هوش مصنوعی: وقتی روباه که بدنی کوچک و لاغر دارد، با احتیاط و ترس در برابر پلنگی بزرگ و قوی حرکت میکند، چگونه میتواند قدمی جلو بگذارد؟
گره ز ابروی خویش بر گوشه نه
که بر گوشه بهتر کمان را گره
هوش مصنوعی: اگر تویی که ابرویت را به هم میزنی، آن را در گوشهها بگذار، زیرا این کار بهتر از این است که کمان را به گوشه گره بزنی.
به آهستگی کار عالم برآر
که در کار گرمی نیاید به کار
هوش مصنوعی: به آرامی و با احتیاط کارهای دنیا را سامان بده، زیرا که در کارها نباید شتاب زدگی و هیجان وجود داشته باشد.
چراغ ار به گرمی نیفروختی
نه خود را نه پروانه را سوختی
هوش مصنوعی: اگر چراغ را با گرما روشن نمیکردی، نه خودت آسیب میدیدی و نه پروانهها میسوختند.
خمیر آمده و آتش اندر تنور
نباشد ز نان تا دهن راه دور
هوش مصنوعی: خمیری آماده شده و آتش در تنور نیست، بنابراین نان تا زمانی که به دهان برسد، راه زیادی را باید طی کند.
شکیب آورد بندها را کلید
شکیبنده را کس پشیمان ندید
هوش مصنوعی: آدم صبور میتواند بر مشکلات و سختیها غلبه کند و هیچکس را نمیبینیم که از صبر خود پشیمان شده باشد.
نه نیکوست شطرنج بد باختن
فرس در تک و پیل در تاختن
هوش مصنوعی: حمایت کردن از نیکو بودن در بازی است که نتیجه خوبی نداشته باشد، مانند این که در نبردی نابرابر یا بیمعنا شرکت کنی.
بسا رود کز زخم خوردن شکست
که تا زخمه رودی آمد بهدست
هوش مصنوعی: بسیاری از رودها به خاطر آسیبهایی که دیدهاند، دچار شکست میشوند و تا زمانی که زخمی نمیشوند، نمیتوانند به دست کسی برسند.
تو شاهی قیاس تو افزون کنم
حساب تو با دیگران چون کنم؟
هوش مصنوعی: تو در مقام سلطنت و عظمت هستی، حال چگونه میتوانم تو را با دیگران مقایسه کنم و حساب تو را با آنها در یک جا بیاورم؟
به تعظیم دارا جهاندیده مرد
بسی گونه زین داستان یاد کرد
هوش مصنوعی: مردی که در جهان تجربیات زیادی دارد، به احترام دارا به این ماجراها اشارههای متعددی کرد.
جهاندار دارای جوشیده مغز
نشد نرمدل زان سخنهای نغز
هوش مصنوعی: حاکم جهان به دلیل نداشتن ذهن قوی و تفکر عمیق، به راحتی تحت تأثیر سخنان زیبا و دلنشین قرار نمیگیرد.
در آن تندی و آتش افروختن
کز او خواست مغز سخن سوختن
هوش مصنوعی: در آن سرعت و حرارتی که به وجود آمد، خواسته شد که حقیقت کلام بسوزد و نابود شود.
طلب کرد کاید ز دیوان دبیر
به کار آورد مشک را با حریر
هوش مصنوعی: درخواست کرد که از دیوان دبیر برای کار کردن، مشک را با پارچه ابریشمی به کار گیرد.
دبیر نویسنده آمد چو باد
نوشت آنچه دارا بدو کرد یاد
هوش مصنوعی: نویسنده مانند بادی آمد و هر آنچه را که داشت، سریعاً نوشت و به یاد او آورد.
روان کرد کلک شبه رنگ را
ببرد آب مانی و ارژنگ را
هوش مصنوعی: آب مانی و ارژنگ، دو رنگ خیالی و دلفریب را به دنبال خود میکشاند و به نوعی روح و جان را روان میکند.
یکی نامهٔ نغز پیکر نوشت
به نغزی به کردار باغ بهشت
هوش مصنوعی: شخصی نامهای زیبا و دلنشین نوشت و آن را به کسی هنرمند و خوشخلق ارسال کرد، کسی که مانند باغی بهشت است.
سخنهایی از تیغ پولادتر
زبان از سخن سخت بنیادتر
هوش مصنوعی: سخنانی که از زبانی تند و برنده بیان میشوند، از نظر تأثیرگذاری و بنیاد محکمتر به شمار میآیند.
چو شد نامه نغز پرداخته
بر او مهر شاهانه شد ساخته
هوش مصنوعی: وقتی که نامهای زیبا و با ارزش تهیه شد، بر آن مهر پادشاهی زده شد.
رسانندهٔ نامهٔ خسروان
ز دارا به اسکندر آمد روان
هوش مصنوعی: نامهای که از طرف پادشاهان به دارا نوشته شده بود، به دست اسکندر رسید و پیامآور آن به سرعت و چابکی به مقصد رسید.
بدو داد نامه چو سر باز کرد
دبیر آمد و خواندن آغاز کرد
هوش مصنوعی: او نامه را به دو نفر داد و وقتی که سر باز کرد، نویسنده آمد و خواندن نامه را شروع کرد.