بخش ۲ - مناجات به درگاه باری عز شأنه
بزرگا بزرگیدها بیکسم
تویی یاوریبخش و یاریرسم
نیاوردم از خانه چیزی نخست
تو دادی همه چیزِ من چیزِ توست
چو کردی چراغ مرا نوردار
ز من بادِ مشعلکُشان دور دار
به کشتن چو دادی تنومندیام
تو ده ز آنچه کشتم برومندیام
گریوه بلند است و سیلاب سخت
مپیچان عنانِ من از راهِ بخت
ازین سیلگاهم چنان ده گذار
که پل نشکند بر من این رودبار
عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم
سیاه مرا هم تو گردان سپید
مگردانم از درگهت ناامید
سرشت مرا کافریدی ز خاک
سرشته تو کردی به ناپاک و پاک
اگر نیکم و گر بدم در سرشت
قضای تو این نقش در من نبشت
خداوند مایی و ما بندهایم
به نیروی تو یک به یک زندهایم
هر آنچ آفریده است بیننده را
نشان میدهند آفریننده را
مرا هست بینش نظرگاه تو
چگونه نبینم بدو راه تو
تو را بینم از هر چه پرداخته است
که هستی تو سازنده و او ساخته است
همه صورتی پیش فرهنگ و رای
به نقاش صورت بود رهنمای
بسی منزل آمد ز من تا به تو
نشاید تو را یافت الا به تو
اساسی که در آسمان و زمیست
به اندازهٔ فکرت آدمیست
شود فکرت اندازه را رهنمون
سر از حد و اندازه نارد برون
به هر پایهای دست چندان رسد
که آن پایه را حد به پایان رسد
چو پایان پذیرد حد کاینات
نماند در اندیشه دیگر جهات
نیندیشد اندیشه افزون ازین
تو هستی نه این بلکه بیرون ازین
بر آن دارم ای مصلحتخواه من
که باشد سوی مصلحت راه من
رهی پیشم آور که فرجام کار
تو خشنود باشی و من رستگار
جز این نیستم چارهای در سرشت
که سر برنگردانم از سرنوشت
نویسم خطی زین نیایشگری
مسجل به امضای پیغمبری
گواهی در او از که؟ از چار یار
که صد آفرین باد بر هر چهار
نگهدارم آن خط خونی رهان
چو تعویذ بر بازوی خود نهان
در آن داوریگاه چون تیغ تیز
که هم رستخیز است و هم رسته خیز
چو پران شود نامهها سوی مرد
من آن نامه را بر گشایم نورد
نمایم که چون حکم رانی درست
بر این حکم ران وآن دگر حکم تست
امیدم به تو هست زاندازه بیش
مکن ناامیدم ز درگاه خویش
ز خود گرچه مرکب برون راندهام
به راه تو در نیمره ماندهام
فرود آر مهدم به درگاه خویش
مگردان سر رشته از راه خویش
ز من کاهش و جان فزودن ز تو
نشان جستن از من نمودن ز تو
چو بازار من بی من آراستی
بدان رسم و آیین که میخواستی
ز رونق مبر نقش آرایشم
نصیبی ده از گنج بخشایشم
چه خواهی ز من با چنین بود سست
همان گیر نابوده بودن نخست
مرا چون نظر بر من انداختی
مزن مقرعه چون که بنواختی
تو دادی مرا پایگاه بلند
توام دست گیر اندرین پایبند
چو دادیم ناموس نامآوران
بده دادم ای داور داوران
سری را که بر سر نهادی کلاه
مینداز در پای هر خاک راه
دلی را که شد بر درت رازدار
ز دریوزهٔ هر دری باز دار
نکو کن چو کردار خود کار من
مکن کار با من به کردار من
نظامی بدین بارگاه رفیع
نیارد به جز مصطفی را شفیع
بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده: خدایا جهانپادشایی تو راستبخش ۳ - در نعت خواجه کاینات: فرستاده خاص پروردگار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بزرگا بزرگیدها بیکسم
تویی یاوریبخش و یاریرسم
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، تو اگرچه کسی نیستی که به تنهایی کمک کنی، اما من به تو اعتماد دارم و تو را یاریدهندهام میدانم.
نیاوردم از خانه چیزی نخست
تو دادی همه چیزِ من چیزِ توست
هوش مصنوعی: من چیزی از خانهام به اینجا نیاوردهام، اما تو با بخششهای فراوانت همه آنچه دارم را به من دادهای. تمامی داشتههایم، متعلق به توست.
چو کردی چراغ مرا نوردار
ز من بادِ مشعلکُشان دور دار
هوش مصنوعی: وقتی که چراغ من را روشن کردی، از من دوری کن و از افرادی که مشعلها را خاموش میکنند دوری کن.
به کشتن چو دادی تنومندیام
تو ده ز آنچه کشتم برومندیام
هوش مصنوعی: وقتی که من در جوانی و قدرت خود را از دست میدهم، تو نیز از آنچه که به ثمر رساندهام، چیزی به من نده.
گریوه بلند است و سیلاب سخت
مپیچان عنانِ من از راهِ بخت
هوش مصنوعی: بلندای گریوه و جریان شدید آب باعث نشود که من از مسیر خوشبختی خود منحرف شوم.
ازین سیلگاهم چنان ده گذار
که پل نشکند بر من این رودبار
هوش مصنوعی: به گونهای از این سیلگاه عبور کن که پل زیر پا نرود و آسیب نبیند.
عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم
هوش مصنوعی: عذاب و punishment را بر من نیاور، من با عذرخواهی به درگاه تو آمدهام و به خاطر کارهای ناپسندیم شرمندهام.
سیاه مرا هم تو گردان سپید
مگردانم از درگهت ناامید
هوش مصنوعی: از تو میخواهم که مرا از حالت تیره و تار به حالت روشن و سرشار از امید تبدیل کنی و این آرزو را از درگاه تو ناامید نخواهم گذاشت.
سرشت مرا کافریدی ز خاک
سرشته تو کردی به ناپاک و پاک
هوش مصنوعی: خداوند، وجود من را از خاک آفریدی و به طریقی من را با خوبیها و بدیها آمیختهای.
اگر نیکم و گر بدم در سرشت
قضای تو این نقش در من نبشت
هوش مصنوعی: چه خوب باشم و چه بد، سرنوشت و تقدیر تو بر من تأثیر گذاشته و نشانههای خود را در وجود من به ثبت رسانده است.
خداوند مایی و ما بندهایم
به نیروی تو یک به یک زندهایم
هوش مصنوعی: خداوند، تو سرپرست ما هستی و ما بندگان تو هستیم. به کمک و قدرت تو، هر یک از ما به حیات خود ادامه میدهیم.
هر آنچ آفریده است بیننده را
نشان میدهند آفریننده را
هوش مصنوعی: هر چیزی که خلق شده است، به بیننده نشان داده میشود تا خالق آن را نیز بشناسد.
مرا هست بینش نظرگاه تو
چگونه نبینم بدو راه تو
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم به راه تو نگاه نکنم، وقتی که دیدگاه تو به من روشنایی میدهد؟
تو را بینم از هر چه پرداخته است
که هستی تو سازنده و او ساخته است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا وجود دارد و خلق شده، به خاطر تو و وجود توست. تو خودت خالق و سازنده هستی و بقیه فقط ساختههای تو هستند.
همه صورتی پیش فرهنگ و رای
به نقاش صورت بود رهنمای
هوش مصنوعی: هر شکلی در برابر علم و نظر، به نقاشی که صورت را ترسیم میکند، نیازمند است.
بسی منزل آمد ز من تا به تو
نشاید تو را یافت الا به تو
هوش مصنوعی: چندین بار به منزل من آمد تا به تو برسم، اما جز تو، هیچکس دیگری را نمیتوانم بیابم.
اساسی که در آسمان و زمیست
به اندازهٔ فکرت آدمیست
هوش مصنوعی: قوانین و اصولی که در جهان وجود دارد، به اندازهی فکر و اندیشهی انسان گسترده و عمیق است.
شود فکرت اندازه را رهنمون
سر از حد و اندازه نارد برون
هوش مصنوعی: اگر فکر تو به اندازه کافی بزرگ شود، تو را به راهنمایی میرساند و از محدودیتها فراتر میبرد.
به هر پایهای دست چندان رسد
که آن پایه را حد به پایان رسد
هوش مصنوعی: هر کسی به اندازهای که به تواناییهایش میرسد، میتواند پیشرفت کند؛ اما نهایت آن پیشرفت محدود است و روزی به پایان میرسد.
چو پایان پذیرد حد کاینات
نماند در اندیشه دیگر جهات
هوش مصنوعی: زمانی که مرزهای جهان به پایان برسد، دیگر در فکر سایر جهات نخواهیم بود.
نیندیشد اندیشه افزون ازین
تو هستی نه این بلکه بیرون ازین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فکر و اندیشه نمیتواند به طور کامل در مورد وجود و هستی انسان قضاوت کند؛ زیرا واقعیات و حقیقت وجود فراتر از افکار و تصورات ماست. در واقع، آنچه که ما از خود میشناسیم تنها بخشی از حقیقت است و باید به ابعاد عمیقتر و فراتر از آن توجه کنیم.
بر آن دارم ای مصلحتخواه من
که باشد سوی مصلحت راه من
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که راهی را انتخاب کنم که به مصلحت من باشد، ای کسی که به فکر مصلحت من هستی.
رهی پیشم آور که فرجام کار
تو خشنود باشی و من رستگار
هوش مصنوعی: ایرهی، مرا به راهی هدایت کن که در پایان کار، تو راضی باشی و من به سعادت برسم.
جز این نیستم چارهای در سرشت
که سر برنگردانم از سرنوشت
هوش مصنوعی: من جز این نیستم که به سرنوشتم تسلیم شوم و از سرنوشت خود رویگردان نباشم.
نویسم خطی زین نیایشگری
مسجل به امضای پیغمبری
هوش مصنوعی: من نوشتهای از این عبادتگر مینویسم که به امضای پیامبری معتبر است.
گواهی در او از که؟ از چار یار
که صد آفرین باد بر هر چهار
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش چهار شخصیت یا یار اشاره دارد که هر یک ویژگیها و فضائل خاص خود را دارند. در حقیقت، بیانگر این است که این چهار نفر به قدری شایسته و نیکو هستند که ارزش ستایش و تحسین را دارند. این تقدیر نشاندهنده اهمیت و جایگاه این افراد در زندگی شاعر است.
نگهدارم آن خط خونی رهان
چو تعویذ بر بازوی خود نهان
هوش مصنوعی: من آن نشانهی خونی را نگهمیدارم و به خاطر آن مانند تعویذی که بر بازوی خود پنهان کردهام، از آن محافظت میکنم.
در آن داوریگاه چون تیغ تیز
که هم رستخیز است و هم رسته خیز
هوش مصنوعی: در آن روز قضاوت، مانند یک تیغ تیز است، که هم برانگیختن و هم برخواستن را به همراه دارد.
چو پران شود نامهها سوی مرد
من آن نامه را بر گشایم نورد
هوش مصنوعی: وقتی نامهها به سوی مرد من پرواز کنند، من آن نامه را باز میکنم و به آن مینگرم.
نمایم که چون حکم رانی درست
بر این حکم ران وآن دگر حکم تست
هوش مصنوعی: من نشان میدهم که چطور باید صحیح و درست حکمرانی کرد، و اینکه در هر حالتی، این تنها تو هستی که تصمیمگیرندهای.
امیدم به تو هست زاندازه بیش
مکن ناامیدم ز درگاه خویش
هوش مصنوعی: امید من به تو بسیار است، پس بیدلیل ناامیدم نکن و از درگاه خود طردم نکن.
ز خود گرچه مرکب برون راندهام
به راه تو در نیمره ماندهام
هوش مصنوعی: هرچند که از خود و همه چیزهایی که دارم فاصله گرفتهام، اما هنوز هم در میان مسیر تو گام برمیدارم و به هدف نرسیدهام.
فرود آر مهدم به درگاه خویش
مگردان سر رشته از راه خویش
هوش مصنوعی: به سوی درگاه خودم سرم را پایین بگذار و از مسیر خود منحرف نشو.
ز من کاهش و جان فزودن ز تو
نشان جستن از من نمودن ز تو
هوش مصنوعی: حد و مرز من کم میشود و جانم بیشتر میشود؛ نشان و علامت به من از تو جستجو کردن و به تو نسبت دادن.
چو بازار من بی من آراستی
بدان رسم و آیین که میخواستی
هوش مصنوعی: زمانی که بازار من بدون حضور من به زیبایی و نظم آرایش یافته است، به همان سبک و روشی که تو آرزو داشتی.
ز رونق مبر نقش آرایشم
نصیبی ده از گنج بخشایشم
هوش مصنوعی: از زیبایی و جلوههای زندگیام کم نکن، از ثروت و بخشندگیام به من نیکویی عطا کن.
چه خواهی ز من با چنین بود سست
همان گیر نابوده بودن نخست
هوش مصنوعی: با این حال و شرایطی که داری، چه توقعی از من داری؟ همان چیزی را میگیری که در ابتدا نداشتی.
مرا چون نظر بر من انداختی
مزن مقرعه چون که بنواختی
هوش مصنوعی: زمانی که به من نگاه کردی، دیگر مثل قرعهکشی مرا آزمایش نکن؛ چون که با نوازش تو، جگرگوشهام شادمان است.
تو دادی مرا پایگاه بلند
توام دست گیر اندرین پایبند
هوش مصنوعی: تو به من جایگاهی بلند عطا کردی، حالا در این محدودیتها به من کمک کن.
چو دادیم ناموس نامآوران
بده دادم ای داور داوران
هوش مصنوعی: وقتی که به ناموس افراد معروف احترام گذاشتیم، ای داور و قاضی، من نیز حق و حقوقم را طلب میکنم.
سری را که بر سر نهادی کلاه
مینداز در پای هر خاک راه
هوش مصنوعی: اگر بر سر کسی کلاهی گذاشتی، آن را بدون دلیل و به راحتی از روی او بر ندار، حتی اگر آن شخص بر خاک پای تو باشد.
دلی را که شد بر درت رازدار
ز دریوزهٔ هر دری باز دار
هوش مصنوعی: اگر دلی که به عشق تو رازدار شده است، به در خانهات آمد، آن را از درز و دزدی هر بیاحترامی محفوظ نگهدار.
نکو کن چو کردار خود کار من
مکن کار با من به کردار من
هوش مصنوعی: اگر میخواهی کار خوبی انجام بده، خودت را با اعمال خوب مشغول کن و به رفتار من اهمیتی نده.
نظامی بدین بارگاه رفیع
نیارد به جز مصطفی را شفیع
هوش مصنوعی: نظامی میگوید در این بارگاه عالی، جز حضرت مصطفی (ص) هیچ کس دیگری نمیتواند شفاعت کند.
حاشیه ها
1391/07/20 23:10
لطفا در بیت
سیاه مرا همه تو گردان سپید
مگردانم از درگهت ناامید
کلمه ی همه نادرست به نظر می رسد و وزن را نادرست کرده باید «هم » باشد .
1398/09/12 12:12
ناشناس
در بیت بیس و سوم که در مصراع اول حذف شود.
1399/12/21 07:02
وحید رفیعی
درود بر شما در بیت 9 به جای ؛که آفریدی؛ باید ؛کافریدی: باشد
.ساس