گنجور

بخش ۶۰ - انجام کتاب

صَبَّحَکَ الله صباح ای دبیر
چون قلم از دست شدم دستگیر
کاین نمط از چرخ فزونی کند
با قلمم بوقلمونی کند
زین همه الماس که بگداختم
گزلکی از بهر ملک ساختم
که‌آهن شمشیرم در سنگ بود
کوره آهنگریم تنگ بود
دولت اگر همدمی‌یی ساختی
بخت بدین نیز نپرداختی
در دلم آید که گنه کرده‌ام
کاین ورقی چند سیه کرده‌ام
آنچه درین حجلهٔ خرگاهی است
جلوه‌گری چند سحرگاهی است
زین برّه می‌خور چه خوری دودها‌؟
آتش در زن به نمک‌سودها‌؟
بیش رو آهستگیی پیشه کن
گر کنی اندیشه به اندیشه کن
هر سخنی کز ادبش دوری است
دست بر او مال که دستوری است
و آنچه نه از عِلم برآرد عَلَم
گر منم آن حرف درو کش قلم
گر نه درو داد سخن دادمی
شهر به شهرش نفرستادمی
این طرفم کرد سخن پای‌بست
جمله اطراف مرا زیر‌دست
گفت‌ِ زمانه نه زمینی‌، بجنب
چون زَمَنان چند نشینی‌؟ بجنب
بکر معانیم که همتاش نیست
جامه به‌اندازهٔ بالاش نیست
نیم‌تنه‌ای تا سر زانوش هست
از سر‌ِ آن بر سر زانو نشست
بایدش از حله قد آراستن
تا ادبش باشد برخاستن
از نظر هر کهن و تازه‌ای
حاصل من چیست جز آوازه‌ای
گرمی هنگامه و زر هیچ نه
زحمت بازار و دگر هیچ نه
گنجه گره کرده گریبان من
بی گرهی گنج عراق آن من
بانگ برآورد جهان کای غلام
گنجه کدام است و نظامی کدام
شکر که این نامه به عنوان رسید
پیشتر از عمر به پایان رسید
کرد نظامی ز پی زیورش
غرقهٔ گوهر ز قدم تا سرش
باد مبارک گهر افشان او
بر ملکی کاین گهر است آن او

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صَبَّحَکَ الله صباح ای دبیر
چون قلم از دست شدم دستگیر
هوش مصنوعی: خداوند صبح خوبی به تو بدهد ای دبیر، وقتی که قلم از دستانم افتاد، دستگیر شدم.
کاین نمط از چرخ فزونی کند
با قلمم بوقلمونی کند
هوش مصنوعی: این جهان به وسیله قلم من رنگ و شکل می‌گیرد و به تحولات و زیبایی‌های بیشتری دست می‌یابد.
زین همه الماس که بگداختم
گزلکی از بهر ملک ساختم
هوش مصنوعی: از میان تمام الماس‌هایی که جست‌وجو کردم، تکه‌ای را برای ساختن تاج و تخت آماده کردم.
که‌آهن شمشیرم در سنگ بود
کوره آهنگریم تنگ بود
هوش مصنوعی: شمشیر من در دل سنگ نهفته است و کوره کار من آن‌قدر تنگ است که نمی‌تواند آن را به‌خوبی بسازد.
دولت اگر همدمی‌یی ساختی
بخت بدین نیز نپرداختی
هوش مصنوعی: اگر در زندگی‌ات خوشبختی و کامیابی به دست آوردی، نباید انتظار داشته باشی که همیشه و در هر شرایطی به تو وفا کند و همدم تو باشد.
در دلم آید که گنه کرده‌ام
کاین ورقی چند سیه کرده‌ام
هوش مصنوعی: در دل من این حس وجود دارد که گناه کرده‌ام، زیرا چندین عمل ناپسند انجام داده‌ام.
آنچه درین حجلهٔ خرگاهی است
جلوه‌گری چند سحرگاهی است
هوش مصنوعی: هر آنچه که در این مکان زیبا و دل‌انگیز وجود دارد، تنها در چند بامداد زیبا و سحرآمیز نمایان می‌شود.
زین برّه می‌خور چه خوری دودها‌؟
آتش در زن به نمک‌سودها‌؟
هوش مصنوعی: از این بره چیزی نخور، چرا که دودها را می‌خوری؟ آتش را به نمک‌سودها بزن!
بیش رو آهستگیی پیشه کن
گر کنی اندیشه به اندیشه کن
هوش مصنوعی: مراقب باش که با شتاب عمل نکنی، زیرا اگر کمی فکر کنی می‌توانی به نتایج بهتری برسی.
هر سخنی کز ادبش دوری است
دست بر او مال که دستوری است
هوش مصنوعی: هر گفته‌ای که از آداب و ادب به دور باشد، چیزی جز بی‌احترامی و نادرستی نیست.
و آنچه نه از عِلم برآرد عَلَم
گر منم آن حرف درو کش قلم
هوش مصنوعی: آنچه از دانش و علم به دست نیاید، هیچ نشانی از خود ندارد. اگر من آن چیزی باشم که در این موضوع بیان می‌شود، پس خودم را مجبور به نوشتن می‌کنم.
گر نه درو داد سخن دادمی
شهر به شهرش نفرستادمی
هوش مصنوعی: اگر سخن مهمی در اینجا وجود نداشت، آن را به همه شهرها نمی‌فرستادم.
این طرفم کرد سخن پای‌بست
جمله اطراف مرا زیر‌دست
هوش مصنوعی: او در اینجا به من می‌گوید که صحبت‌هایی که می‌کند، باعث می‌شود تمام اطراف من را تحت تاثیر قرار دهد.
گفت‌ِ زمانه نه زمینی‌، بجنب
چون زَمَنان چند نشینی‌؟ بجنب
زَمَن‌: به معنی پای‌خسته و مجروح و یا لنگ است.
بکر معانیم که همتاش نیست
جامه به‌اندازهٔ بالاش نیست
هوش مصنوعی: دوست من همچون گل ناز و بی‌نظیر است که هیچ چیزی به زیبایی او نمی‌رسد، و لباسش هم در اندازه‌ای نیست که زیبایی‌اش را به درستی نشان دهد.
نیم‌تنه‌ای تا سر زانوش هست
از سر‌ِ آن بر سر زانو نشست
هوش مصنوعی: نیم‌تنه‌ای تا سر زانو دارد و بر روی زانوها نشسته است.
بایدش از حله قد آراستن
تا ادبش باشد برخاستن
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی آداب و ادب را رعایت کند، باید ابتدا خود را آراسته و آماده کند.
از نظر هر کهن و تازه‌ای
حاصل من چیست جز آوازه‌ای
هوش مصنوعی: برای هر کسی، چه کهنه و چه تازه، حاصل من تنها شهرتی است که دارم.
گرمی هنگامه و زر هیچ نه
زحمت بازار و دگر هیچ نه
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در هیاهوی زندگی و زر و ثروت، از زحمت بازار و تلاش‌های دیگر نمی‌باشد.
گنجه گره کرده گریبان من
بی گرهی گنج عراق آن من
هوش مصنوعی: دست‌های من به شدت به هم پیچیده شده است و گنج بزرگ عراقی که داشتم، اکنون در دسترس نیست.
بانگ برآورد جهان کای غلام
گنجه کدام است و نظامی کدام
هوش مصنوعی: صدای بلندی در جهان برخاسته که می‌پرسد: ای خدمتگزار گنجینه‌ها، کدام یک از شما هستید و نظم شما چگونه است؟
شکر که این نامه به عنوان رسید
پیشتر از عمر به پایان رسید
هوش مصنوعی: خوشحالم که این نامه به عنوان یک نشانه، قبل از اینکه عمرم به پایان برسد، به دستم رسید.
کرد نظامی ز پی زیورش
غرقهٔ گوهر ز قدم تا سرش
هوش مصنوعی: نظامی به خاطر زیبایی‌اش غرق در جواهرات شده است، از پایین پایش تا بالای سرش.
باد مبارک گهر افشان او
بر ملکی کاین گهر است آن او
هوش مصنوعی: باد خوشی که جواهرات او را پراکنده می‌کند، بر سرزمینی می‌وزد که این جواهرات متعلق به اوست.

حاشیه ها

1392/03/07 02:06
شکوه

بوقلمون در بعضی متون فیل مرغ هم گفته شده است !

1392/03/07 02:06
امین کیخا

در ترکیه به ان هندی میگویند و در بقیه مکانها turkey

1392/03/07 02:06
شکوه

گزلک نوعی وسیله تراشیدن قلم بوده و نیز نوعی کارد

1392/03/07 02:06
شکوه

حله نوعی جامه بلند است که زانو را هم میپوشاند

1397/06/31 20:08
جلیل Jalilomidi@yahoo.com

گفت زمانه نه زمینی بجنب
چون زمنان چند نشینی بجنب
زمنان جمع زَمِن به فتح اول و کسر ثانی، آدم فلج زمینگیر را گویند.