گنجور

بخش ۴۰ - رسیدن نامه اسکندر به مادرش

مغنی یک امشب بر آواز چنگ
خلاصم ده از رنج این راه تنگ
مگر چون شود راه بر من فراخ
برم رخت بیرون ازین سنگلاخ
زمستان چو پیدا کند دستبرد
فرو بارد از ابر باران خرد
گلو درد آفاق را از غبار
لعابی زجاجی دهد روزگار
در و دشت را شبنم چرخ کوز
کند ایمن از تف و تاب تموز
به تشنه گیاهای جلاب گیر
یخ خرد کرده دهد زمهریر
جوان‌مردی باغ پیرایه‌سنج
شود مفلس از کیمیا‌های گنج
دهند آب ریحان فروشان دی
سفالینه خم را ز ریحان می
خم خان دهقان چو آید به جوش
قصب بِفْکنَد پیر پشمینه‌پوش
غزالان که در نافه مشک آورند
کباب‌ِ تر و نُقل خشک آورند
نشینند شاهان به رامشگری
خورند آب حیوان اسکندری
چه گفتم دگر ره‌! چه زاد از سخن‌!
چه بازی بر آراست چرخ کهن
چو ز‌اسکندر آمد به روم آگهی
که عالم شد از شاه عالم تهی
ملوک طوایف به هر کشور‌ی
نشستند و گیتی ندارد سری
بزرگان اگر دست‌بوس آورند
به درگاه اسکندروس آورند
همه زیور روم شد زاغ رنگ
به روم اندر آمد شبیخون زنگ
همان نامه شه که بنوشت پیش
به مادر سپردند بر مُهر خویش
چو مادر فرو خواند غم‌نامه را
سیه کرد هم جام و هم جامه را
ز طومار آن نامهٔ دل‌شکن
چو طومار پیچید بر خویشتن
ولی گرچه شد روز بر وی سیاه
سر خود نپیچید از اندرز شاه
به امید خوشنودی جان او
نگهداشت سوگند و پیمان او
پس شاه نیز او فراوان نزیست
همه ساله خون خورد و خون می‌گریست
چو شد کار او نیز هم ساخته
ازو نیز شد کار پرداخته

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مغنی یک امشب بر آواز چنگ
خلاصم ده از رنج این راه تنگ
هوش مصنوعی: امشب مرا از درد و رنج این مسیر دشوار نجات بده و با صدای آواز چنگ آرامش بخش، ذهنم را آرام کن.
مگر چون شود راه بر من فراخ
برم رخت بیرون ازین سنگلاخ
هوش مصنوعی: آیا زمانی که راهی آسان برایم فراهم شود، می‌توانم از این دشواری‌ها و مشکلات بیرون بروم؟
زمستان چو پیدا کند دستبرد
فرو بارد از ابر باران خرد
هوش مصنوعی: زمانی که زمستان به ما حمله کند، باران ریز از ابرها خواهد بارید.
گلو درد آفاق را از غبار
لعابی زجاجی دهد روزگار
باشد که (باران ببارد و) غبار‌ها فرو بنشیند و گلو‌درد‌ جهان را مرهم لعابی دهد. (پیش از اولین باران‌های پاییزی که زمین در نهایت خشکی است و بادهای سرد پاییزی شروع شده گلودردها بسیار شایع می‌شود و با اولین باران و شستشوی زمین و فرو نشستن غبارها‌، گلودردها نیز رفع می‌شود. در اینجا باران‌، گلودرد و غبار آسمان را مانند داروهای گلودرد از قبیل لعاب بِه‌ْدانه‌ و ... تسکین می‌دهد. زجاجی یعنی شیشه‌گون و شفاف)
در و دشت را شبنم چرخ کوز
کند ایمن از تف و تاب تموز
چرخ‌ِ کوز یعنی گنبد و آسمان خمیده و کوژ. «در‌» دراینجا یعنی محیط بیرون از خانه و ده و شهر. بیت یعنی شبنم و باران این گنبد کوژ‌، در و دشت را از حرارت و تب و داغی تابستان ایمن کند.
به تشنه گیاهای جلاب گیر
یخ خرد کرده دهد زمهریر
زمهریر در اینجا یعنی فصل زمهریر‌، فصل سرما. زمهریر در اینجا دهندهٔ یخ خرد کرده (برف‌) است به گیاهان تشنه‌.  گلاب و یخ در این بیت تداعی کننده شربت است.
جوان‌مردی باغ پیرایه‌سنج
شود مفلس از کیمیا‌های گنج
بخشش و جوانمردی باغ جواهر‌بخش تمام شده و از داشتن آن کیمیاهای باارزش تهیدست می‌شود. (‌یعنی میوه‌های پاییزی باغ هم تمام می‌شود)
دهند آب ریحان فروشان دی
سفالینه خم را ز ریحان می
آب ریحان‌: شربت معطر‌، شربت خوش‌عطر‌.    یعنی شربت‌فروشان‌، شراب‌ها و نوشیدنی‌های گرم مزاج زمستانی را در خم‌های سفالی ریخته و می‌فروشند.  (می ریحان به معنی باده و شراب معطر نیز هست)
خم خان دهقان چو آید به جوش
قصب بِفْکنَد پیر پشمینه‌پوش
خان در اینجا هم به معنی خانه است و هم چاه. مصرع دو معنی دارد یعنی خُم شراب دهقان آماده شده و به‌جوش می‌آید همچنین یعنی چاه‌ِ خانه و ده دهقان پرآب می‌شود. با آغاز فصل بارش چاه‌ها و چشمه‌ها نیز به‌جوش آمده و پر آب می‌شوند!!
غزالان که در نافه مشک آورند
کباب‌ِ تر و نُقل خشک آورند
هوش مصنوعی: غزال‌ها که بوی خوش مشک را به همراه دارند، خوراکی‌های خوشمزه و خوش عطر را نیز به همراه می‌آورند.
نشینند شاهان به رامشگری
خورند آب حیوان اسکندری
شاهان ‌(بجای تفریح و شکار در طبیعت‌،‌) در خانه مانده و به بزم و رامشگری و می‌گساری می‌پردازند.
چه گفتم دگر ره‌! چه زاد از سخن‌!
چه بازی بر آراست چرخ کهن
هوش مصنوعی: چه چیزی گفتم که به آن فکر کنم؟ چه نتیجه‌ای از کلماتم حاصل شد؟ چه تحولی در دوران گذشته به وجود آمده که همه چیز را تغییر داده است؟
چو ز‌اسکندر آمد به روم آگهی
که عالم شد از شاه عالم تهی
هوش مصنوعی: زمانی که اسکندر به روم رسید، خبر رسید که جهان از وجود شاهی که همه چیز را در بر می‌گرفت، خالی شده است.
ملوک طوایف به هر کشور‌ی
نشستند و گیتی ندارد سری
هوش مصنوعی: حاکمان و سران قبایل در هر جا به قدرت رسیدند، اما دنیا به خودی خود هیچ‌گونه هویتی ندارد.
بزرگان اگر دست‌بوس آورند
به درگاه اسکندروس آورند
هوش مصنوعی: اگر بزرگواران بخواهند به کسی احترام و ارادت نشان دهند، به درگاه اسکندر می‌آیند.
همه زیور روم شد زاغ رنگ
به روم اندر آمد شبیخون زنگ
هوش مصنوعی: همه زینت و زیبایی‌هایم به رنگ زاغ درآمد و ناگهان هجوم سیاهی بر من وارد شد.
همان نامه شه که بنوشت پیش
به مادر سپردند بر مُهر خویش
هوش مصنوعی: نامه‌ای که همان پادشاه نوشته بود، به مادرش سپرده شد و بر آن نامه مُهر خود را زد.
چو مادر فرو خواند غم‌نامه را
سیه کرد هم جام و هم جامه را
هوش مصنوعی: وقتی مادر نامه‌ی غم را خواند، لباس و ظرفش را سیاه کرد.
ز طومار آن نامهٔ دل‌شکن
چو طومار پیچید بر خویشتن
هوش مصنوعی: از پیچیدگی و درد آن نامهٔ دل‌شکن، همچون پیچیده شدن یک طومار به دور خود، احساسات و افکارش محاصره شده‌اند.
ولی گرچه شد روز بر وی سیاه
سر خود نپیچید از اندرز شاه
هوش مصنوعی: با اینکه روزگار بر او سخت و تیره شده است، اما او از نصیحت پادشاه روی برنتابید و به آن اهمیت داد.
به امید خوشنودی جان او
نگهداشت سوگند و پیمان او
هوش مصنوعی: با امید رضایت او، سوگند و عهد خود را حفظ کرده‌ام.
پس شاه نیز او فراوان نزیست
همه ساله خون خورد و خون می‌گریست
هوش مصنوعی: شاه نیز زمان زیادی نفس نکشید و هر ساله خون می‌نوشید و بر آن گریه می‌کرد.
چو شد کار او نیز هم ساخته
ازو نیز شد کار پرداخته
هوش مصنوعی: وقتی کار او هم به پایان رسید، از او هم کار دیگری انجام شده است.