گنجور

شمارهٔ ۲۵ - آدمی را بر جانوران فخری نیست ....

چشم و گوش و دست و پا و خورد و خفت
دوری از بیگانه نزدیکی به جفت
این نه فخری کادمی را در خور است
زانکه در حیوان ازو افزونتر است
از فضول جلد حیوان کاستن
جامهٔ خود را بدان آراستن
کین سمور است، این خزاست، این قاقم است
یا که این از پشم و آن ز ابریشم است
عاریت از فضلهٔ حیوان بود
پس به حیوانت چه فضل از آن بود
غله در انبار و انبانت بود
باز انباری به مورانت بود
سیم و زر داری نهان در خاک و گل
موش زر دزدی و کوه سنگدل
تو مشو عریان که از خود رسته‌ام
دل به ترک این علایق بسته‌ام
گر تنت از ترک جامه فخر جوست
جامه افکندی تو، مار افکند پوست
گر به نیروی توانایی خویش
فخر جویی پیل دارد از تو بیش
ور تو را لافی ز ضعف و لاغریست
پشه را بر تو از این ره برتریست
حرص خنزیر از تو افزون بیشکی
ور قناعت میکنی همچون سگی
حلم داری، خر ز تو احلم بود
ور غضب آری پلنگ اقدم بود
حیله و تزویر جویی روبهی
راستی و صدق گاو ابلهی
جای در ویرانه بومی و غَراب
ور به آبادی ذُبابی و کَلاب
نطق اگر گویی که خاص آدمیست
بازگو تا خود مراد از نطق چیست
گر تکلم بود تعبیر مراد
شرح کردن از ضمیر و از فؤاد
این نباشد خاصهٔ نوع بشر
بلکه هر نوعیست با نطق دگر
باورت از من نیاید رو بباغ
تا ببینی زاغ را همراز زاغ
ور ز نطق ادراک کلی شد غرض
جنس و نوع و فصل، جوهر یا عَرَض
نیست ادراکی تو را بیرون ز حس
مبدأ ادراک تو حس بود و بس
منتزع کلی شد از جزئی نخست
آلت معقول تو محسوس تست
پنج حسی کالت ادراک ماست
در دگر حیوان نه افزون شد نه کاست
آنچه پیدا در تو در وی هم عیان
خود چه دانی تا چه دارد در نهان
هم اثر آمد مؤثر را دلیل
هم سبب آمد مسبب را کفیل
از قیاس ار نیست در حیوان اثر
از چه باشد جلب خیر و سلب شر
حس چو شد ادراک کلی را سبب
نبود این نسبت به حساسی عجب
بر شه بخل و سیاساتش نگر
آن سیاسات از قیاساتش نگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم و گوش و دست و پا و خورد و خفت
دوری از بیگانه نزدیکی به جفت
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم اهمیت ارتباط با نزدیکان و دوری از بیگانگان اشاره دارد. به این ترتیب، حواس و فعالیت‌های انسان باید به تعامل با افراد خودی و عزیزان متمرکز باشد و از ارتباط با دیگران غریبه دوری کند. این به نوعی به ارزش‌های انسانی و اجتماعی تأکید می‌کند که در کنار هم بودن با کسانی که به ما نزدیک‌تر هستند، ارزش بیشتری دارد.
این نه فخری کادمی را در خور است
زانکه در حیوان ازو افزونتر است
هوش مصنوعی: این افتخار و عزتی که به تو نسبت داده می‌شود، ارزشی ندارد، زیرا در مقایسه با ویژگی‌های برتر حیوانات، به هیچ وجه قابل توجه نیست.
از فضول جلد حیوان کاستن
جامهٔ خود را بدان آراستن
هوش مصنوعی: به منظور زیباتر به نظر رسیدن و از زشت‌ترین موارد دوری گزیدن، باید از صفات ناپسند و بی‌مورد اجتناب کرد.
کین سمور است، این خزاست، این قاقم است
یا که این از پشم و آن ز ابریشم است
هوش مصنوعی: اینکه این چیز سمور است یا خز است، شاید این قاقم باشد یا اینکه یکی از آنها از پشم درست شده و دیگری از ابریشم است.
عاریت از فضلهٔ حیوان بود
پس به حیوانت چه فضل از آن بود
هوش مصنوعی: چیزی که به عاریه گرفته‌ای از فضلهٔ حیوان است، پس برای حیوانت چه ارزشی دارد؟
غله در انبار و انبانت بود
باز انباری به مورانت بود
هوش مصنوعی: محصولات کشاورزی در انبار و ذخیره‌هایت وجود دارد، اما در انبار تو چیزی جز توجه به مورچه‌ها نیست.
سیم و زر داری نهان در خاک و گل
موش زر دزدی و کوه سنگدل
هوش مصنوعی: در دل خاک و گل، جواهرات و ثروت‌های بی‌نظیری نهفته است، اما باید مراقب حیله‌گران و کسانی که از زحمت دیگران سوءاستفاده می‌کنند، بود. این دنیای سنگدل و بی‌رحم می‌تواند باعث شود که تلاش‌هایت را از دست بدهی.
تو مشو عریان که از خود رسته‌ام
دل به ترک این علایق بسته‌ام
هوش مصنوعی: خود را بی‌پوشش نشان نده، زیرا من از وابستگی‌هایم رسته‌ام و قلبم را به این علاقه‌ها گسسته‌ام.
گر تنت از ترک جامه فخر جوست
جامه افکندی تو، مار افکند پوست
هوش مصنوعی: اگر تن تو به خاطر فخر و زیبایی لباس به خود ببالد، به مانند ماری که پوستش را می‌اندازد، تو نیز باید لباس را از تن به در کنی.
گر به نیروی توانایی خویش
فخر جویی پیل دارد از تو بیش
هوش مصنوعی: اگر به قدرت و توانایی خود افتخار می‌کنی، بدان که فیل از تو قدرتمندتر است.
ور تو را لافی ز ضعف و لاغریست
پشه را بر تو از این ره برتریست
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر ضعف و لاغری‌ات خود را کوچک بشماری، باید بدانی که حتی یک پشه هم در این زمینه از تو برتر است.
حرص خنزیر از تو افزون بیشکی
ور قناعت میکنی همچون سگی
هوش مصنوعی: تمایل به کسب مال و ثروت در تو بیشتر از وسوسه‌های یک خنزیری است، اما اگر قناعت و کفایت را در پیش گیری، مانند یک سگ وفادار خواهی بود.
حلم داری، خر ز تو احلم بود
ور غضب آری پلنگ اقدم بود
هوش مصنوعی: اگر تو صبر و حلم داشته باشی، حتی الاغ نیز از تو باهوش‌تر خواهد بود، اما اگر عصبانی شوی، پلنگ هم نسبت به تو عقب خواهد ماند.
حیله و تزویر جویی روبهی
راستی و صدق گاو ابلهی
هوش مصنوعی: روباهی که به دنبال فریب و نیرنگ است، در مقایسه با گوسفند ساده و بی‌خبر از صداقت و حقیقت است.
جای در ویرانه بومی و غَراب
ور به آبادی ذُبابی و کَلاب
هوش مصنوعی: در ویرانه‌ای که جایگاه بومی است، اگر هم درختی وجود داشته باشد، بهتر از آبادی است که در آن زحمت‌ها و مشکلاتی چون پشه و سوسک وجود داشته باشد.
نطق اگر گویی که خاص آدمیست
بازگو تا خود مراد از نطق چیست
هوش مصنوعی: اگر گفتار در دست انسان است، پس توضیح بده که این گفتار چه معنایی دارد.
گر تکلم بود تعبیر مراد
شرح کردن از ضمیر و از فؤاد
هوش مصنوعی: اگر صحبت کردن به معنای بیان خواسته‌ها باشد، پس باید از دل و احساسات خود صحبت کنیم و آن‌ها را توضیح دهیم.
این نباشد خاصهٔ نوع بشر
بلکه هر نوعیست با نطق دگر
هوش مصنوعی: این ویژگی فقط متعلق به انسان‌ها نیست، بلکه هر نوع موجودی به نوعی دیگر سخن می‌گوید.
باورت از من نیاید رو بباغ
تا ببینی زاغ را همراز زاغ
هوش مصنوعی: اگر به من باوری نداری، بیا به باغ تا ببینی که زاغ چگونه با زاغ دیگر صحبت می‌کند.
ور ز نطق ادراک کلی شد غرض
جنس و نوع و فصل، جوهر یا عَرَض
هوش مصنوعی: اگر سخن به درک کلی رسید، هدف این است که جنس و نوع و فصل را بشناسیم، همچنین جوهر یا ویژگی‌های آن.
نیست ادراکی تو را بیرون ز حس
مبدأ ادراک تو حس بود و بس
هوش مصنوعی: درک و شناخت تو تنها محدود به حواس پنجگانه‌ات است و فراتر از آن نمی‌توانی چیزی را فهمی. تمام ادراکات تو ناشی از تجربه‌هایی است که با احساساتت به دست آمده‌اند و هیچ چیز دیگری وجود ندارد که از این حس‌ها جدا باشد.
منتزع کلی شد از جزئی نخست
آلت معقول تو محسوس تست
هوش مصنوعی: کلی از جزئی جدا شده است. ابزار تفکر تو، چیزی است که می‌توان حس کرد.
پنج حسی کالت ادراک ماست
در دگر حیوان نه افزون شد نه کاست
هوش مصنوعی: پنج حس ما، یعنی بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه، ابزارهای درک و شناخت ما از دنیا هستند و این حس‌ها در دیگر حیوانات نه بیشتر شده‌اند و نه کمتر.
آنچه پیدا در تو در وی هم عیان
خود چه دانی تا چه دارد در نهان
هوش مصنوعی: آنچه در وجود تو آشکار است، در او نیز نمایان است. اما تو نمی‌دانی که او در درون خود چه چیزهایی نهفته دارد.
هم اثر آمد مؤثر را دلیل
هم سبب آمد مسبب را کفیل
هوش مصنوعی: با آمدن اثر، مؤثر خود را نشان می‌دهد و همچنین وقتی سبب موجود است، مسبب نیز مطمئناً وجود دارد.
از قیاس ار نیست در حیوان اثر
از چه باشد جلب خیر و سلب شر
هوش مصنوعی: اگر در حیوانات نشانه‌ای از استدلال و قیاس وجود ندارد، پس دلیل جلب خوبی‌ها و دوری از بدی‌ها چیست؟
حس چو شد ادراک کلی را سبب
نبود این نسبت به حساسی عجب
هوش مصنوعی: زمانی که حس به درک کلی می‌رسد، دیگر نیازی به رابطه‌ای با حس نمی‌ماند. این حیرت‌آور است.
بر شه بخل و سیاساتش نگر
آن سیاسات از قیاساتش نگر
هوش مصنوعی: به رفتار و سیاست‌های پادشاه بنگر و ببین چطور این سیاست‌ها با معیارهای او سنجیده می‌شوند.

حاشیه ها

1402/11/29 13:01
احمد خرم‌آبادی‌زاد

واژه «عَرَض» در مصرع دوم بیت 20 به این معنی است: «آنچه که قائم به جوهر است و خودش وجود مستقلی ندارد.» (فرهنگ فارسی دکتر معین)