شمارهٔ ۲۱
آن امام و پیشوای متقین
سیدالسجاد زینالعابدین
در مدینه بر در کاخی رسید
بانگ های و هوی میخواران شنید
بانک چنگ و بانک عود و بانک نی
بانک ساقی بانک نوشا نوش می
بانک مینا بلبله در بلبله
جوش صهبا غلغله در غلغله
حلقه بر در زد که در این حلقه کیست
خادمی زان حلقه بر در شد که چیست
گفت زان کیست این غفلت فزا
گفت خادم زان بِشْر است این سرا
گفت آزاد است او یا بنده است
فانی است او یا که خود پاینده است
گفت آزاد است و خواجه محتشم
صاحب خیل و خداوند حشم
گفت آری بِشْرِ حافی بنده نیست
کز چنین کردار خود شرمنده نیست
این بگفت و زود از آنجا درگذشت
بِشْر آگه شد چو از آن سرگذشت
ناله از نی گریه از مینا گرفت
خون دل از ساغر صهبا گرفت
آتشی از شمع افتادش به جان
وز میان جمع بیرون شد دوان
تشنه کامان تشنهٔ آبند و آب
تشنهٔ این تشنگان مستطاب
تشنگی را مبدأ از آب است و بس
تشنگان را آب جذابست و بس
جذب مغناطیس آهن را کشان
تو در آهن میل بینی نی در آن
جنبش آهن اگر از خویش بود
کم نمیگشتی چو آهن بیش بود
جذب مغناطیس افزون چون شود
جنبش آهن همی افزون شود
چیست عاشق تا که خیزد میل از آن
جذب معشوق است میل عاشقان
میل در تو عین جذب وی بود
ور نباشد جذب جنبش کی بود
عاشقان را جنبشی از خویش نیست
از دو سو یک میل باشد بیش نیست
گاه جذب و گاه عشقش نام شد
گاه آغاز و گهی انجام شد
بِشْر پویان تا که هم جوید نشان
زان بشیر و زان نذیر مهربان
تیره روزی هر طرف پویان گذشت
تا به خورشید سپهر جان گذشت
تشنه کامی غوطه در عمان گرفت
پاک گشت و جا بر پاکان گرفت
تا به کی ای خواجه غافل زیستن
با چنین کردار باطل زیستن
پاک کن آیینهٔ دل از هوس
تا تو در وی عکس حق بینی و بس
ورنه جز باطل نبینی با ضمیر
نه بشیرت سود بخشد نه نذیر
بِشْرِ جافی را دل ار صافی نبود
کی یکی گفتارْش از خود میربود
تو مگو کان گفت گفت دیگریست
از امامی یا که از پیغمبریست
در دل و جان ابوجهل عنود
هیچ بود از گفتهٔ احمد نبود
پاک باید کرد دل را از لجاج
تا نیفتد حاجتی با احتیاج
عارفان و عالمان رهنما
واقف شرعند و آیین خدا
خلق را در هر زمانی رهبرند
حجت حق نایب پیغمبرند
گفتِ ایشان گفتهٔ پیغمبر است
گر پذیری جانب حق رهبر است
در دلی کو طالب نور هداست
گرچه ما گفتیم جنبش از خداست
لیک هر دل قابل این جذب نیست
کار مغناطیس جذب آهنیست
کاه را در جذب از آهن فرقهاست
این ز مغناطیس آن از کهرباست
این یکی جذبی که شیطانی بود
وان دگر جذبی که رحمانی بود
تو مجو از جنس شیطان طبع و خو
ور بجستی جذب رحمانی بجو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن امام و پیشوای متقین
سیدالسجاد زینالعابدین
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت والای امام سجاد (ع) اشاره دارد که به عنوان پیشوای پرهیزکاران شناخته میشود و در عبادت و ارتباط با خداوند بسیار ممتاز است. او به عنوان سرور عبادتگذاران معروف است و در فضائل اخلاقی و روحانی الگو به شمار میرود.
در مدینه بر در کاخی رسید
بانگ های و هوی میخواران شنید
هوش مصنوعی: در مدینه به در کاخی رسید و صدای شادی و پایکوبی مینوشیدنان را شنید.
بانک چنگ و بانک عود و بانک نی
بانک ساقی بانک نوشا نوش می
هوش مصنوعی: صدای سازها و موسیقیهای مختلفی به گوش میرسد؛ صدای چنگ، عود و نی. همچنین صدای ساقی که نوشیدنی را میریزد و وعده نوشیدن خوشی را میدهد.
بانک مینا بلبله در بلبله
جوش صهبا غلغله در غلغله
هوش مصنوعی: صدای مینا مانند یک شور و شوق در هم آمیخته است و در این حالت، نوشیدنی شفاف و گوارا نیز به تلاطم و هیجان خود ادامه میدهد.
حلقه بر در زد که در این حلقه کیست
خادمی زان حلقه بر در شد که چیست
هوش مصنوعی: کسی به در خانهمان آمد و از پشت در پرسید که چه کسی در این حلقه است. در پاسخ، خدمتگزار ما از پشت در گفت که چه کسی هست.
گفت زان کیست این غفلت فزا
گفت خادم زان بِشْر است این سرا
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که فردی از غفلت دیگری پرسیده و خادم پاسخ میدهد که این مکان متعلق به بشری خاص است. به طور کلی، معرفی شخصی به نام بشر و اشاره به غفلت و آگاهی در بین آنهاست.
گفت آزاد است او یا بنده است
فانی است او یا که خود پاینده است
هوش مصنوعی: او گفت که آزاد است یا اینکه بنده است، آیا او زوالپذیر است یا اینکه خودش پایدار و جاودانی است؟
گفت آزاد است و خواجه محتشم
صاحب خیل و خداوند حشم
هوش مصنوعی: او میگوید که آزاد است و در عین حال، شخصی با وقار و صاحب نفوذ است که بر گروهی فرمانروایی میکند و خود را در مقام یک بزرگ میداند.
گفت آری بِشْرِ حافی بنده نیست
کز چنین کردار خود شرمنده نیست
هوش مصنوعی: بله، بشر حافی میگوید که من بندهای نیستم که از کردار خود شرمسار باشم.
این بگفت و زود از آنجا درگذشت
بِشْر آگه شد چو از آن سرگذشت
هوش مصنوعی: بِشْر پس از شنیدن این حرفها به سرعت از آنجا رفت و وقتی که از ماجرا آگاه شد، متوجه موضوع شد.
ناله از نی گریه از مینا گرفت
خون دل از ساغر صهبا گرفت
هوش مصنوعی: از نی صدای نالهای بلند میشود و از مینا اشکی ریزان است. نوشیدنی ساغر هم سرشار از غم و اندوه است.
آتشی از شمع افتادش به جان
وز میان جمع بیرون شد دوان
هوش مصنوعی: آتش شعلهای از شمع به جان او افتاد و او به سرعت از میان جمعیت بیرون رفت.
تشنه کامان تشنهٔ آبند و آب
تشنهٔ این تشنگان مستطاب
هوش مصنوعی: تشنهها به دنبال آب هستند و خود آب نیز به این تشنهها نیازمند است.
تشنگی را مبدأ از آب است و بس
تشنگان را آب جذابست و بس
هوش مصنوعی: تشنگی تنها از آب ناشی میشود و بس. برای تشنهها، تنها آب میتواند جذابیت داشته باشد و هیچ چیز دیگر.
جذب مغناطیس آهن را کشان
تو در آهن میل بینی نی در آن
هوش مصنوعی: آنچه که تو را به سمت آهن میکشد، نیرویی مشابه نیروی مغناطیسی است که در آهن وجود دارد. پس تو در آهن آن میل و جاذبه را میبینی.
جنبش آهن اگر از خویش بود
کم نمیگشتی چو آهن بیش بود
هوش مصنوعی: اگر آهن خویش حرکت کند و به خود بپردازد، نیازی نیست که مثل آهن دیگر در جا بزند و بیحرکت بماند.
جذب مغناطیس افزون چون شود
جنبش آهن همی افزون شود
هوش مصنوعی: وقتی که نیروی مغناطیسی بیشتر شود، حرکت و انرژی آهن نیز افزایش خواهد یافت.
چیست عاشق تا که خیزد میل از آن
جذب معشوق است میل عاشقان
هوش مصنوعی: عاشق چه چیزی دارد که به سوی معشوق میشتابد؟ این عشق و کشش به سمت معشوق است که عاشقان را به حرکت وامیدارد.
میل در تو عین جذب وی بود
ور نباشد جذب جنبش کی بود
هوش مصنوعی: تمایل در وجود تو خود نشانهای از جاذبه اوست و اگر جاذبهای نباشد، حرکت و فعالیت نیز چگونه ممکن است؟
عاشقان را جنبشی از خویش نیست
از دو سو یک میل باشد بیش نیست
هوش مصنوعی: عاشقان نمیتوانند به انتخاب خود حرکت کنند؛ آنها تنها یک کشش از سمت معشوق دارند و هیچ ارادهای از خود ندارند.
گاه جذب و گاه عشقش نام شد
گاه آغاز و گهی انجام شد
هوش مصنوعی: گاهی احساس عشق به او به جذبه و کشش تبدیل میشود و گاهی این احساس به شروعی تازه یا پایانی برای رابطه اشاره دارد.
بِشْر پویان تا که هم جوید نشان
زان بشیر و زان نذیر مهربان
هوش مصنوعی: بشر به دنبال نشانهای از آن بشارتدهنده و هشداردهندهی مهربان است.
تیره روزی هر طرف پویان گذشت
تا به خورشید سپهر جان گذشت
هوش مصنوعی: در این زندگی سخت و پرمشقت، افراد در نواحی مختلف در حال تلاش و کوشش هستند تا سرانجام به روشنایی و حقیقتی برسند که همچون خورشید در آسمان است.
تشنه کامی غوطه در عمان گرفت
پاک گشت و جا بر پاکان گرفت
هوش مصنوعی: تشنگی باعث شد که فردی در آبهای عمان غوطهور شود و از این طریق به پاکی دست یابد و جایی در دل پاکان پیدا کند.
تا به کی ای خواجه غافل زیستن
با چنین کردار باطل زیستن
هوش مصنوعی: تا کی ای سرور، باید بیخبر و غافل زندگی کنیم و با چنین رفتار نادرست و بیهوده ادامه دهیم؟
پاک کن آیینهٔ دل از هوس
تا تو در وی عکس حق بینی و بس
هوش مصنوعی: دل خود را از خواستههای العالمی پاک کن تا فقط تصویر حقیقت را در آن ببینی.
ورنه جز باطل نبینی با ضمیر
نه بشیرت سود بخشد نه نذیر
هوش مصنوعی: اگر جستجو کنی، جز حقیقتی نادر را نمییابی؛ نه مژدهدهندهای میتواند تو را سودمند کند و نه هشداردهندهای به تو کمک خواهد کرد.
بِشْرِ جافی را دل ار صافی نبود
کی یکی گفتارْش از خود میربود
هوش مصنوعی: اگر دل بشر جافی صاف نباشد، چگونه میتواند حتی یک کلام از خود را بیان کند؟
تو مگو کان گفت گفت دیگریست
از امامی یا که از پیغمبریست
هوش مصنوعی: هرگز نگو که این سخن از شخص دیگری است، چه از امام و چه از پیامبری.
در دل و جان ابوجهل عنود
هیچ بود از گفتهٔ احمد نبود
هوش مصنوعی: در دل و جان ابوجهل، هیچ چیز از سخنان احمد تاثیر نداشت.
پاک باید کرد دل را از لجاج
تا نیفتد حاجتی با احتیاج
هوش مصنوعی: دل را باید از کینه و لجاجت خالی کنیم تا در زمان نیاز، دچار مشکل نشویم و خواستههایمان برآورده شود.
عارفان و عالمان رهنما
واقف شرعند و آیین خدا
هوش مصنوعی: دانشمندان و عارفان به خوبی آگاهی دارند از قوانین و اصول الهی و راهنماییهای خداوند.
خلق را در هر زمانی رهبرند
حجت حق نایب پیغمبرند
هوش مصنوعی: مردم در هر دورهای یک رهبر دارند که نماینده حق و جانشین پیامبر است.
گفتِ ایشان گفتهٔ پیغمبر است
گر پذیری جانب حق رهبر است
هوش مصنوعی: پیام آنها بر اساس سخنان پیامبر است و اگر درستی را بپذیری، هدایتکنندهای برای تو خواهد بود.
در دلی کو طالب نور هداست
گرچه ما گفتیم جنبش از خداست
هوش مصنوعی: اگر کسی در دلش خواهان نور هدایت باشد، حتی اگر ما بگوییم که حرکت از سوی خداست، او باید تلاش کند تا به آن نور دست یابد.
لیک هر دل قابل این جذب نیست
کار مغناطیس جذب آهنیست
هوش مصنوعی: اما هر دلی نمیتواند این جذب را تجربه کند؛ زیرا خاصیت مغناطیس فقط آهن را جذب میکند.
کاه را در جذب از آهن فرقهاست
این ز مغناطیس آن از کهرباست
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که جذب کردن کاه و آهن به دو دلیل متفاوت است؛ یکی به خاطر خاصیت مغناطیسی آهن و دیگری به خاطر خاصیت کهربا. در واقع، منظور این است که هر مادهای ویژگیهای خاص خود را برای جذب اشیاء دیگر دارد.
این یکی جذبی که شیطانی بود
وان دگر جذبی که رحمانی بود
هوش مصنوعی: یکی از جذابیتها به سمت شیطان است و دیگری به سمت رحمت و چیزهای الهی.
تو مجو از جنس شیطان طبع و خو
ور بجستی جذب رحمانی بجو
هوش مصنوعی: به دنبال خصلتهای شیطانی نباش و تلاش کن تا به ویژگیهای رحمانی و نیکو جذب شوی.