گنجور

شمارهٔ ۱۴

عمری دوای در دل خویش جستمی
غافل از اینکه درد مرا خود طبیب بود
آسوده ایم ما زمکافات روزگار
کز هر چه خواست خاطر ما بی نصیب بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمری دوای در دل خویش جستمی
غافل از اینکه درد مرا خود طبیب بود
هوش مصنوعی: سال‌ها به دنبال درمانی برای دل خود بودم، غافل از اینکه درد من خود درمانگر من بود.
آسوده ایم ما زمکافات روزگار
کز هر چه خواست خاطر ما بی نصیب بود
هوش مصنوعی: ما در آرامش زندگی می‌کنیم و از عواقب روزگار بی‌نیاز هستیم، زیرا هرچه دل‌مان خواسته، ما از آن بی‌دستگاه بوده‌ایم.