گنجور

شمارهٔ ۴

هر بلایی کزو رسید مرا
به عطایی دهد نوید مرا
دوش از زلف و ابروان می‌داد
گاه بیم و گهی امید مرا
گه به شمشیر می‌برید از من
گه به زنجیر می‌کشید مرا
من همان بنده‌ام که نادیده
به بهایی گران خرید مرا
عیب او نبود ار به هیچ فروخت
بر من و عیب من چو دید مرا
ستمش خاص و نعمتش عام است
خاصه بهر ستم گزید مرا
تا بگوید که این نشاط منست
با غم خویش پرورید مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر بلایی کزو رسید مرا
به عطایی دهد نوید مرا
هوش مصنوعی: هر مشکلی که به من رسید، می‌تواند نشانه‌ای باشد که از آن یک نعمت یا فرصتی جدید به من تقدیم خواهد شد.
دوش از زلف و ابروان می‌داد
گاه بیم و گهی امید مرا
هوش مصنوعی: دیروز به خاطر زلف و ابروهایش، گاهی ترس و گاهی امید به من می‌داد.
گه به شمشیر می‌برید از من
گه به زنجیر می‌کشید مرا
هوش مصنوعی: گاه با شمشیر به من آسیب می‌زد و گاه مرا به زنجیر می‌کشید.
من همان بنده‌ام که نادیده
به بهایی گران خرید مرا
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که بدون اینکه دیده شوم، با قیمت بسیار بالا خریداری شدم.
عیب او نبود ار به هیچ فروخت
بر من و عیب من چو دید مرا
هوش مصنوعی: اگر او مرا به هیچ چیز بفروشد، اشکالی ندارد، اما وقتی عیب‌های من را دید، این خود یک نقص است.
ستمش خاص و نعمتش عام است
خاصه بهر ستم گزید مرا
هوش مصنوعی: ستم او ویژه و خاص است، در حالی که نعمت‌هایش برای همه مردم قابل دسترس است، به ویژه برای کسی که مورد ستم قرار گرفته باشد.
تا بگوید که این نشاط منست
با غم خویش پرورید مرا
هوش مصنوعی: او می‌خواهد بگوید که این شادی من از دل اندوه خودم نشأت می‌گیرد و من را پرورش داده است.