شمارهٔ ۲۹
صبح است و بهار است و گل و نقل و نبید است
ساقی قد و شاهد می و نی ناله کشیدهست
صبح از طرف مشرق و سرو از کنف جوی
وان سبزهٔ خط زان لب دلجوی دمیدهست
زاغ از قبل شاخ خزیدهست به کنجی
وان خال سیه نیز به رخ گوشه گزیدهست
بر روی تو گل دیده و در کوی تو گلبن
کاین دست به سر بر زده آن جامه دریدهست
ما را طمعی هست ولی زان لب شیرین
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدهست
گل بر سر آن زن که به گلزار محبت
خاریش به پا از غم یاری نخلیدهست
تشریف سرم پای تو بس خلعت دیبا
زیبا بود آنرا که گریبان ندریدهست
غافل گذرد عمر نشاط از تو و روزی
این رشته ببینی که به ناگاه بریدهست
زنهار به غفلت مبر ایام که ناگاه
تا در نگری زین قفس این مرغ پریدهست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبح است و بهار است و گل و نقل و نبید است
ساقی قد و شاهد می و نی ناله کشیدهست
هوش مصنوعی: صبح شده و بهار آمده، گلها شکفته و نوشیدنیها آمادهاند. ساقی و معشوقه در حال لذت بردن از می و سرور هستند و نالهای از خوشی در فضا پیچیده است.
صبح از طرف مشرق و سرو از کنف جوی
وان سبزهٔ خط زان لب دلجوی دمیدهست
هوش مصنوعی: صبحگاهان، نور خورشید از سمت شرق میتابد و درخت سروی از کنار جوی آب قد کشیده است. سبزههای تازه و زیبا مانند خطی بر لب دلربا و دلنشین شکوفا شدهاند.
زاغ از قبل شاخ خزیدهست به کنجی
وان خال سیه نیز به رخ گوشه گزیدهست
هوش مصنوعی: زاغی از قبل بر روی شاخهای نشسته و در گوشهای نیز علامت سیاهی وجود دارد.
بر روی تو گل دیده و در کوی تو گلبن
کاین دست به سر بر زده آن جامه دریدهست
هوش مصنوعی: بر چهره تو گلهای زیبا میبینم و در خیابان تو باغی پر از گل وجود دارد. این دست من که بر روی آن گلها رفته، جامهام را پاره کرده است.
ما را طمعی هست ولی زان لب شیرین
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدهست
هوش مصنوعی: ما امیدی داریم، اما برای کسی که طعم محبت را نچشیده باشد، این شیرینی را تقدیم کن.
گل بر سر آن زن که به گلزار محبت
خاریش به پا از غم یاری نخلیدهست
هوش مصنوعی: زنی که در دنیای عشق و محبت، گلی بر سر دارد، اما از غم و اندوه به مانند خار در گلزار میماند و در عشقش یار و یاوری ندارد.
تشریف سرم پای تو بس خلعت دیبا
زیبا بود آنرا که گریبان ندریدهست
هوش مصنوعی: سر و زیبایی تو برایم بسیار ارزشمند است و همانند لباسی زیبا و گرانقیمت میماند؛ اما کسی که خود را از آن لباس معزز جدا کند، نمیتواند به زیبایی آن پی ببرد.
غافل گذرد عمر نشاط از تو و روزی
این رشته ببینی که به ناگاه بریدهست
هوش مصنوعی: عمر با شادی از تو گذشته و روزی میرسد که خواهی دید این پیوند زندگی گسسته شده است.
زنهار به غفلت مبر ایام که ناگاه
تا در نگری زین قفس این مرغ پریدهست
هوش مصنوعی: مواظب باش که به خاطر غفلت، روزها را از دست ندهی؛ زیرا ناگهان ممکن است زمانی که نگاهی به این قفس بیندازی، ببینی که آن پرنده (معنوی) پر کشیده و رفته است.