شمارهٔ ۱۸
ای گداییِ درت مایهٔ صاحبجاهی
فخرها کرده به دوران تو شاهنشاهی
مانده سرگشته به ره چرخ هم از گام نخست
خواست با پایهٔ قدر تو کند همراهی
خاک پای تو بوَد چشمهٔ حیوان و رسید
سد سکندر به درت بیخطر گمراهی
تا نبیند به مراد تو به جز عکس مراد
عمر بدخواه تو ایمن بود از کوتاهی
تازه شد باز جهان کهن از باد بهار
ای بهار خطرت بیخطر دی گاهی
یار دیرین طلب از تازه رخان تا کندت
مه نو ساغری و چرخ کهن خرگاهی
ناز بر دهر کن و حکم بر افلاک نشاط
تا بدانند کمین بندهٔ این درگاهی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گداییِ درت مایهٔ صاحبجاهی
فخرها کرده به دوران تو شاهنشاهی
هوش مصنوعی: ای گدا، تو که در برابرِ در خانهی صاحبجاهی به نظر میرسی، در زمان سلطنت تو، دیگران به تو افتخار میکنند.
مانده سرگشته به ره چرخ هم از گام نخست
خواست با پایهٔ قدر تو کند همراهی
هوش مصنوعی: سرگشته و حیران، این ستارهٔ درخشان آرزو دارد که از اولین قدم به قدمزدن با شایستگی و مقام تو بپردازد.
خاک پای تو بوَد چشمهٔ حیوان و رسید
سد سکندر به درت بیخطر گمراهی
هوش مصنوعی: خاک پای تو، منبع حیات برای موجودات زنده بود و سد سکندر به تو آسیب نرساند، پس در این مسیر گمراهی بیخطر است.
تا نبیند به مراد تو به جز عکس مراد
عمر بدخواه تو ایمن بود از کوتاهی
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی جز تصویر خواستهات را نبیند، از کمبود و نقص در رسیدن به آرمانهایش در امان است.
تازه شد باز جهان کهن از باد بهار
ای بهار خطرت بیخطر دی گاهی
هوش مصنوعی: جهان کهن دوباره جوان و تازه شده است، باد بهار همراه با زیباییهایش وزیده و ای بهار، خطری که ممکن بود وجود داشته باشد، اکنون دیگر اهمیتی ندارد.
یار دیرین طلب از تازه رخان تا کندت
مه نو ساغری و چرخ کهن خرگاهی
هوش مصنوعی: دوست قدیمی از چهرههای تازهرو میخواهد که یار جدیدی بیاورد تا با آن، دلی شاد کند و در عین حال، از زندگی گذشته نیز لذت ببرد.
ناز بر دهر کن و حکم بر افلاک نشاط
تا بدانند کمین بندهٔ این درگاهی
هوش مصنوعی: در دنیا با ناز و زیبایی رفتار کن و با شادی بر آسمانها فرمانروایی کن تا همه بدانند که بندهٔ این درگاه چقدر باارزش است.