گنجور

این همان دشت و من خسته همان نخجیرم

این همان دشت و من خسته همان نخجیرم
که فکندی و گذشتی چو زدی با تیرم
بی‌تو ای دوست به من جای ملامت نبود
که فزونست ز اندازه همی تقصیرم
پای تدبیر من از کعبه و از دیر برید
تا کجا باز دگر سیر دهد تدبیرم
دور از کوی تو، بی‌سلسلهٔ موی تو، من
کودک جمعه و دیوانهٔ بی‌زنجیرم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این همان دشت و من خسته همان نخجیرم
که فکندی و گذشتی چو زدی با تیرم
هوش مصنوعی: این دشت همان دشت است و من هم که خسته‌ام همان شکار هستم که تو به او تیر انداختی و بی‌خبر از کنار او گذشتی.
بی‌تو ای دوست به من جای ملامت نبود
که فزونست ز اندازه همی تقصیرم
هوش مصنوعی: بدون تو، ای دوست، من هیچ ملامتی ندارم، زیرا تقصیر من از حد فراتر رفته است.
پای تدبیر من از کعبه و از دیر برید
تا کجا باز دگر سیر دهد تدبیرم
هوش مصنوعی: تدبیر و نقشه‌کشی من از مکان‌های مقدس و قدیمی فاصله گرفته است. حالا نمی‌دانم که این تدبیر به کجا مرا خواهد برد و چه مسیری را انتخاب خواهد کرد.
دور از کوی تو، بی‌سلسلهٔ موی تو، من
کودک جمعه و دیوانهٔ بی‌زنجیرم
هوش مصنوعی: دور از محل زندگی‌ات و بی‌ارتباط با تو هستم، من همچون کودکی در روز جمعه و دیوانه‌ای هستم که هیچ زنجیری او را محدود نمی‌کند.