شمارهٔ ۶۴
عشق دهد با دل شوریده تاب
پرورش ذره کند آفتاب
کم نشود سوز دل از سیل اشک
آتش سودا ننشیند به آب
آه که عاشق کشد از خامی است
دود کند دل چو نباشد کباب
با سخن تلخ تبسم خوش است
نشئه دهه شهد چون گردد شراب
دیر رود جان که تویی در دلم
شعله کند بر سر شمع اضطراب
در شب هجران نبود روشنی
گرچه بود تا به سحر ماهتاب
دیده «نظیری » نشناسد رخش
بس که گدازد نگهم از حجاب
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق دهد با دل شوریده تاب
پرورش ذره کند آفتاب
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که دل ناآرام و پریشان، پذیرای گرمی و روشنی باشد، همانطور که آفتاب به دانهها جان میدهد و آنها را پرورش میدهد.
کم نشود سوز دل از سیل اشک
آتش سودا ننشیند به آب
هوش مصنوعی: احساس دلسوزی و درد از بین نمیرود و اشکهایی که میریزد باعث نمیشود که آتش عشق خاموش شود.
آه که عاشق کشد از خامی است
دود کند دل چو نباشد کباب
هوش مصنوعی: عشق انسان را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و گاهی نادانی و ناپختگی باعث میشود که دل را بسوزاند، مثل اینکه بدون وجود کبابی در آتش، فقط دودی بلند شود.
با سخن تلخ تبسم خوش است
نشئه دهه شهد چون گردد شراب
هوش مصنوعی: سخن تلخ ممکن است خوشایند باشد، مانند نیش و نوایی که به دل مینشیند. وقتی صحبت از شهد و شراب به میان میآید، به میوه شیرین و دلپذیری اشاره دارد که با طعم تلخ همراه است.
دیر رود جان که تویی در دلم
شعله کند بر سر شمع اضطراب
هوش مصنوعی: بسیار زمان خواهد گذشت تا اینکه تو، که شعلهای در قلب من هستی، بر سر شمع نگرانی من روشن شوی.
در شب هجران نبود روشنی
گرچه بود تا به سحر ماهتاب
هوش مصنوعی: در شب جدایی، حتی با وجود اینکه ماهتاب تا سحر در آسمان بود، روشنایی وجود نداشت.
دیده «نظیری » نشناسد رخش
بس که گدازد نگهم از حجاب
هوش مصنوعی: چشمی که به زیباییهای او نگاه نکند، نمیتواند زیبایی او را بشناسد؛ چرا که نیروی جذابیت او آنقدر قوی است که نگاهم را از هر حجاب و مانعی میسوزاند.