شمارهٔ ۵۰
ازین ویرانه تر می خواستم ویرانه خود را
ازین ویرانه بیرون می برم دیوانه خود را
حریفان نشئه مهر و محبت را نمی دانند
به دست دشمن خود می دهم پیمانه خود را
نه مورش خاید از سختی نه مرغش چیند از تلخی
نمی بینم ز جنس هیچ خرمن دانه خود را
ز شوق آن که طبل رحلتی ناگاه بنوازند
همیشه رخت بر درگاه دارم خانه خود را
عزیزان دیده از خاکسترم سازند نورانی
تو شمع بزم خلوت می کنی پروانه خود را
به آیات زبور و نغمه داوود نفروشم
بیان دردناک و نعره مستانه خود را
«نظیری » قصه فرهاد و خسرو داستانی شد
کنون من هم کتابی میکنم افسانه خود را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازین ویرانه تر می خواستم ویرانه خود را
ازین ویرانه بیرون می برم دیوانه خود را
هوش مصنوعی: میخواستم جا و مکانی حتی خرابتر از این، اما حالا دیوانهام را از این خرابه به بیرون میبرم.
حریفان نشئه مهر و محبت را نمی دانند
به دست دشمن خود می دهم پیمانه خود را
هوش مصنوعی: رقیبان و حریفان، عشق و محبت را درک نمیکنند، و از این رو، من پیمانهٔ عشق و محبت خود را به دست دشمنانم میدهم.
نه مورش خاید از سختی نه مرغش چیند از تلخی
نمی بینم ز جنس هیچ خرمن دانه خود را
هوش مصنوعی: نه هیچ حشرهای از مشکلات فرار میکند و نه پرندهای از تلخیها میچید. من در بین تمام محصولاتم، دانهای از خودم نمیبینم.
ز شوق آن که طبل رحلتی ناگاه بنوازند
همیشه رخت بر درگاه دارم خانه خود را
هوش مصنوعی: به خاطر شوقی که دارم، همیشه آمادهباش هستم تا ناگهان به سفر بروم و در ورودی خانهام لباس و وسایلم را قرار دادهام.
عزیزان دیده از خاکسترم سازند نورانی
تو شمع بزم خلوت می کنی پروانه خود را
هوش مصنوعی: عزیزانم از خاکسترم نور میسازند، تو در جشن خلوتت مانند شمعی میدرخشی و پروانهها به دور تو میچرخند.
به آیات زبور و نغمه داوود نفروشم
بیان دردناک و نعره مستانه خود را
هوش مصنوعی: نمیتوانم آیات زیبا و دلنشین زبور و آواز دلانگیز داوود را به خاطر بیان غم و شادیهای عمیق خودم بفروشم.
«نظیری » قصه فرهاد و خسرو داستانی شد
کنون من هم کتابی میکنم افسانه خود را
هوش مصنوعی: در حال حاضر من هم تصمیم دارم که داستان زندگیام را مانند قصه فرهاد و خسرو به تحریر درآورم.