شمارهٔ ۴۹۳
از صبح روزگار گشاد جبین مجو
روی شکفته از دل اندوهگین مجو
چشم ثبات مهر ندیدم بر آسمان
جنسی که بر فلک نبود از زمین مجو
قاصد پیام یار ز ما آورد به ما
اینجا نشان مقدم روح الامین مجو
آنجا که زلف و چهره نمودند جادویی
گر مریم است معجزش از آستین مجو
تمثال خوبی دو جهانت نموده اند
نقشی که در تو نیست ز روم و ز چین مجو
در زلف و رخ نظاره کن و خال لب نگر
راه گمان مپوی و مقام یقین مجو
عشاق او ز نور و ز ظلمت گذشته اند
در کشوری که عشق بود کفر و دین مجو
تلخ از لبش چو نحل عسل جوش می زند
گر نیش بایدت نخوری انگبین مجو
با نیک و بد بساز «نظیری » ز روزگار
گر باغبان گیا دهدت یاسمین مجو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از صبح روزگار گشاد جبین مجو
روی شکفته از دل اندوهگین مجو
هوش مصنوعی: از زمانهای دور، به دنبال نشانههای خوشحالی و سرمستی نباش، زیرا چهرههای شاداب از دلهای غمگین به وجود نمیآید.
چشم ثبات مهر ندیدم بر آسمان
جنسی که بر فلک نبود از زمین مجو
هوش مصنوعی: در آسمان، چیزی را که نمایانگر پایداری و عشق باشد، ندیدم. پس برای پیدا کردن آن، به دنبال چیزی از زمین نباش.
قاصد پیام یار ز ما آورد به ما
اینجا نشان مقدم روح الامین مجو
هوش مصنوعی: پیامآور عشق از طرف محبوب خبری آورد و به ما نشان داد که حضور روحالامین در اینجا را نباید جستجو کنیم.
آنجا که زلف و چهره نمودند جادویی
گر مریم است معجزش از آستین مجو
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و جذابیت نمایان است، اگرچه ممکن است آن را معجزهای ببینی، اما نباید انتظار داشته باشی که این زیبایی به سادگی قابل دستیابی باشد.
تمثال خوبی دو جهانت نموده اند
نقشی که در تو نیست ز روم و ز چین مجو
هوش مصنوعی: تصویر زیبایی از خویشتن را در دو جهان به تصویر کشیدهاند. اما هیچ نقطهای از آنچه در تو نیست را از روم و چین جستجو نکن.
در زلف و رخ نظاره کن و خال لب نگر
راه گمان مپوی و مقام یقین مجو
هوش مصنوعی: به زیباییهای زلف و چهرهاش نگاه کن و به زیبایی خال لبش توجه داشته باش. به دنبال حدس و گمان نرو و سعی نکن به یقین دست پیدا کنی.
عشاق او ز نور و ز ظلمت گذشته اند
در کشوری که عشق بود کفر و دین مجو
هوش مصنوعی: عاشقان او از نور و تاریکی عبور کردهاند، در سرزمینی که عشق در آن نه کفر است و نه دین را جستجو کن.
تلخ از لبش چو نحل عسل جوش می زند
گر نیش بایدت نخوری انگبین مجو
هوش مصنوعی: وقتی او سخن میگوید، تلخی کلامش به sweetness عسل شبیه است. اگر میخواهی از این شیرینی بهرهمند شوی، باید از نیش و گزند او فرار کنی و به دنبال چیز دیگری نباشی.
با نیک و بد بساز «نظیری » ز روزگار
گر باغبان گیا دهدت یاسمین مجو
هوش مصنوعی: در زندگی با خوبیها و بدیها کنار بیایید، زیرا اگر روزگار به شما گل یاسمی هدیه ندهد، درختان باغبان را هم نخواهید داشت.