گنجور

شمارهٔ ۴۵۱

ضبط حرفی می‌کنم کز وی زبان می‌سوزدم
شکوه‌ای در دل گره دارم که جان می‌سوزدم
پاس تن از دور می‌دارد شب هجر تو جان
بس که از داغ جدایی استخوان می‌سوزدم
جای شیون دود آهم از دهان سر می‌زند
بس که از سوز درون بر لب فغان می‌سوزدم
خواستم شمعی که از وی خانه‌ام روشن شود
وه چه دانستم که رخت و خانمان می‌سوزدم
مهربانان زودتر بخشید خونم را به او
بی‌گناهم کشته و از بیم آن می‌سوزدم
کرده‌ام در بی‌خودی آهی که از وی دور باد
کرد لب تب خال و از دل تا زبان می‌سوزدم
از که می‌نالد «نظیری»؟ باز مرغ دام کیست؟
عیب‌گویی‌های آن آتش‌بیان می‌سوزدم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ضبط حرفی می‌کنم کز وی زبان می‌سوزدم
شکوه‌ای در دل گره دارم که جان می‌سوزدم
هوش مصنوعی: من سخنی را ثبت می‌کنم که از آن به خاطرش زبانم به آتش می‌افتد و در دل حسرتی دارم که جانم را می‌سوزاند.
پاس تن از دور می‌دارد شب هجر تو جان
بس که از داغ جدایی استخوان می‌سوزدم
هوش مصنوعی: فاصله‌ی دوری تو باعث می‌شود که بدنم دچار درد و سوزش شود، چون برای جدایی‌ام از تو، قلبم چنان می‌سوزد که حتی استخوان‌هایم را هم می‌سوزاند.
جای شیون دود آهم از دهان سر می‌زند
بس که از سوز درون بر لب فغان می‌سوزدم
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر از درد و اندوهی صحبت می‌کند که درونش را که به شدت می‌سوزاند، به نوعی آزاد می‌کند. او می‌گوید از شدت احساسی که دارد، به جای ناله و شیون، دود آهش از دهنش خارج می‌شود، نشان‌دهنده‌ی اوج ناراحتی و رنجی است که در دل می‌کشد. به عبارتی، او نمی‌تواند به صورت مستقیم فریاد بزند و دردش را با ناله بیان کند، بلکه احساساتش به شکل دیگری بروز می‌کند.
خواستم شمعی که از وی خانه‌ام روشن شود
وه چه دانستم که رخت و خانمان می‌سوزدم
هوش مصنوعی: خواستم با عشق کسی خانه‌ام را روشن کنم، اما نمی‌دانستم که این عشق باعث خرابی و سوختن همه‌چیز می‌شود.
مهربانان زودتر بخشید خونم را به او
بی‌گناهم کشته و از بیم آن می‌سوزدم
هوش مصنوعی: محبت‌ورزان، به آسانی بر من رحم کردید؛ من بی‌گناه کشته شدم و از ترس آنچه بر سرم آمده، در آتش غم می‌سوزم.
کرده‌ام در بی‌خودی آهی که از وی دور باد
کرد لب تب خال و از دل تا زبان می‌سوزدم
هوش مصنوعی: من در حالت بی‌خودی، آهی کشیده‌ام که از او دور مانده‌ام. لبم آتشین و تپنده است و از دل تا زبانم دچار سوزش شده‌ام.
از که می‌نالد «نظیری»؟ باز مرغ دام کیست؟
عیب‌گویی‌های آن آتش‌بیان می‌سوزدم
هوش مصنوعی: نظیری از چه کسی شکایت می‌کند؟ آیا باز هم گرفتار دام است؟ انتقادات او مثل آتش می‌سوزاند و آزار می‌دهد.