شمارهٔ ۴۳۲
شب در بتخانهای را با دو چشم تر زدم
کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب
آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم
ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو
پر نشد پیمانهام هرچند در کوثر زدم
داشتم با صاحب منزل ره گستاخیای
نکته بر واعظ گرفتم، نعره بر منبر زدم
فیض صحبت تا سحر نگسست از دنبال هم
تا کواکب سبحه گرداندند من ساغر زدم
داشتم پر زنگ از اندوه حرمان خاطری
صیقلی آیینه را در پیش روشنگر زدم
شمع محفل خفته بود و شوق صحبت رفته بود
آتش افگندم به مجلس بال بر مجمر زدم
همچو خورشید آتش دل بیشتر شد موج زن
آب هرچند از نم مژگان بر آن اخگر زدم
در ره قاتل «نظیری » را فگندم غرق خون
آتشی آوردم و در عرصهٔ محشر زدم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب در بتخانهای را با دو چشم تر زدم
کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
هوش مصنوعی: در یک شب، با چشمانی پر از اشک به در یک معبد قدیمی زدم و ناگهان صدای کعبه را شنیدم که به دعوت من پاسخ داد و حلقه ای را برایم به در زد.
همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب
آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم
هوش مصنوعی: مانند پرندهای تندپرواز به سمت آفتاب حرکت کردم، آنقدر که از گرمای آن، آتش بر بال و پرم افتاد.
ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو
پر نشد پیمانهام هرچند در کوثر زدم
هوش مصنوعی: ظرف من بسته بود و نتوانستم به اندازه کافی از بخشش بهرهمند شوم، هرچند که تلاش کردم از چشمه قسمت کنم.
داشتم با صاحب منزل ره گستاخیای
نکته بر واعظ گرفتم، نعره بر منبر زدم
هوش مصنوعی: در یک موقعیت خاص، با مالک خانه به بحثی جسورانه پرداختم و نکتهای را به وعظ کننده گوشزد کردم، به گونهای که حرفم را با صدای بلند و شجاعانه بیان کردم.
فیض صحبت تا سحر نگسست از دنبال هم
تا کواکب سبحه گرداندند من ساغر زدم
هوش مصنوعی: گفتوگو و لذت همراهی تا صبح ادامه داشت و دوستان به هم پیوسته بودند. در این میان، من به یاد ستارهها و زیبایی آنها، جامی از می نوشیدم.
داشتم پر زنگ از اندوه حرمان خاطری
صیقلی آیینه را در پیش روشنگر زدم
هوش مصنوعی: زمانی که با اندوه و حسرت در دلم غمگین بودم، سعی کردم با افکار مثبت و روشن، مانند نور یک آینه، آن حس را از خود دور کنم.
شمع محفل خفته بود و شوق صحبت رفته بود
آتش افگندم به مجلس بال بر مجمر زدم
هوش مصنوعی: در جمع دوستان، چراغ خاموش بود و اشتیاق به گفتگو کم شده بود. من آتش عشق را در محفل افروختم و با تلاشی دوباره به فعالیت و vibrancy بخشیدم.
همچو خورشید آتش دل بیشتر شد موج زن
آب هرچند از نم مژگان بر آن اخگر زدم
هوش مصنوعی: دل من مانند خورشید درخشندگی و شدت بیشتری پیدا کرده است. هرچند که آب به آرامی بر روی آتش دل من مینشیند، اما اشکهای چشم من بر روی آن آتش میتابد و شعلهورترش میکند.
در ره قاتل «نظیری » را فگندم غرق خون
آتشی آوردم و در عرصهٔ محشر زدم
هوش مصنوعی: در مسیر قاتل، من «نظیری» را به خون غرق کردم و آتش را به همراه آوردم و در میدان محشر، ضربهای زدم.
حاشیه ها
1400/10/31 18:12
بیژن آزاد
غزلی از صاِئب نبریزی با این مطلع :
ترک سر کردم ز جیب آسمان سر بر زدم
بی گره چون رشته گشتم غوطه در گوهر زدم
و بیت آخر این غزل:
این جواب آنکه می گوید نظیری در غزل
"تا کواکب سبحه گردداندند من ساغر زدم"

نظیری نیشابوری