شمارهٔ ۲۵۹
پرده برداشته ام از غم پنهانی چند
به زیان می رود امروز گریبانی چند
زان ضعیفان که وفا داشت درین شهر اسیر
قفسی چند بجا مانده و زندانی چند
سر و سامان سخن کردن این جمعم نیست
پهلوی من بنشانید پریشانی چند
بس خرابیم ز یکدیگرمان نشناسند
مانده ایم از ده غارت زده ویرانی چند
کشته از بس به هم افتاده کفن نتوان کرد
فکر خورشید قیامت کن و عریانی چند
هیچ دل را ستم حادثه مجروح نکرد
که نه لعل تو بر آن ریخت نمکدانی چند
هیچ کس را سرپایی نزد ایام که ما
پشت دستی نگزیدیم به دندانی چند
بهر عشرت طلبی لخت دل آریم برون
چیده ایم از گل این بادیه دامانی چند
چشم بر فیض «نظیری » همه خوبان دارند
کاسه در پیش گدا داشته سلطانی چند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پرده برداشته ام از غم پنهانی چند
به زیان می رود امروز گریبانی چند
هوش مصنوعی: من غمهای پنهانیام را آشکار کردهام و امروز چندین مشکل برایم پیش آمده است.
زان ضعیفان که وفا داشت درین شهر اسیر
قفسی چند بجا مانده و زندانی چند
هوش مصنوعی: بسیاری از آن افراد ضعیف و وفادار که در این شهر زندگی میکردند، به خاطر وفایشان در بند و زنجیر ماندهاند و تعدادی از آنها هنوز در این قفسها گرفتار شدهاند.
سر و سامان سخن کردن این جمعم نیست
پهلوی من بنشانید پریشانی چند
هوش مصنوعی: این جمع نمیتواند بهخوبی با من صحبت کند، بنابراین بهتر است چند نفر از این افراد ناآرام و بینظم را کنار من بنشانید تا گفتگو شکل بگیرد.
بس خرابیم ز یکدیگرمان نشناسند
مانده ایم از ده غارت زده ویرانی چند
هوش مصنوعی: ما آنقدر از همدیگر آسیب دیدهایم که دیگر نمیتوانیم یکدیگر را بشناسیم و مانند افرادی هستیم که از یک دهکده خراب و ویران باقی ماندهاند.
کشته از بس به هم افتاده کفن نتوان کرد
فکر خورشید قیامت کن و عریانی چند
هوش مصنوعی: در این شعر، به وضعیت دشوار و ناامیدکنندهای اشاره شده است که انسانها به خاطر گناهان و خطاهای خود، دچار عذاب و مشکلات زیادی میشوند. به جای اینکه به فکر نجات یا رهایی از این وضعیت باشند، باید به واقعیتهای عظیم و روز قیامت فکر کنند و به عریانی و بیباکی خود در برابر آن حقیقت توجه کنند. در واقع، این مضمون به انسانی که غرق در گناه است و از عاقبت کار خود بیخبر است، هشدار میدهد.
هیچ دل را ستم حادثه مجروح نکرد
که نه لعل تو بر آن ریخت نمکدانی چند
هوش مصنوعی: هیچ قلبی به اندازهی دل من از درد و رنج حوادث آسیب ندیده، چرا که زیبایی و محبت تو بر آن باریده و آن را تسکین داده است.
هیچ کس را سرپایی نزد ایام که ما
پشت دستی نگزیدیم به دندانی چند
هوش مصنوعی: هیچ کس در برابر سختیها و روزهای متغیر زندگی، سرپناهی ندارد. ما هم هرگز از کسی انتقام نگرفتهایم، حتی اگر به اندکی آزار رسیده باشیم.
بهر عشرت طلبی لخت دل آریم برون
چیده ایم از گل این بادیه دامانی چند
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از زندگی، دل خود را آزاد و بیغصه میکنیم. در این راه، باغی از گلها برای خوشی و جشن خود انتخاب کردهایم، و در این دشت وسیع، از زیباییها بهرهمند میشویم.
چشم بر فیض «نظیری » همه خوبان دارند
کاسه در پیش گدا داشته سلطانی چند
هوش مصنوعی: تمام خوبان به فیض و رحمت خداوند چشم دوختهاند و مانند گدایانی که در برابر سلطانها نشستهاند، طلب میکنند. در اینجا، کاسهگذاری نمادی از نیاز و درخواست است.

نظیری نیشابوری