شمارهٔ ۱۶
طاعت ما نیست غیر از ورزش پندار ما
هست استغفار ما محتاج استغفار ما
هر گشادی کز سوی ما شد گره بر کار زد
قطع ها کردیم اما شد همه زنار ما
از نخستین جلوه قد دلبری افراشت حسن
از نگاه اول افتاد این گره در کار ما
شوق، صدمنصور کشت و عشق صدیوسف فروخت
بوالعجب هنگامه ها گرمست در بازار ما
از شمیم گل دماغ ما پریشان می شود
بر نمی تابد دم عیسی دل بیمار ما
خانه ما خاکساران بر سر راه صباست
شب نمی سوزد چراغ از پستی دیوار ما
وقت می خواران شبیخون قضا برهم نزد
تا چراغ بزم مستان شد دل هشیار ما
باغبان در موسم گل گو در بستان ببند
دفتر شعرتر ما، بس بود گلزار ما
نغمه مستانه میریزد «نظیری» را ز لب
از نوا خالی مبادا خانه خمار ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طاعت ما نیست غیر از ورزش پندار ما
هست استغفار ما محتاج استغفار ما
هوش مصنوعی: ما تنها به ورزش فکر میکنیم و این فقط یک تصور از ماست. برای بخشش، نیازمند بخشش خود هستیم.
هر گشادی کز سوی ما شد گره بر کار زد
قطع ها کردیم اما شد همه زنار ما
هوش مصنوعی: هر تنگنا و مشکل که از سوی ما ایجاد شد، به نوعی بر کار ما تأثیر گذاشت. ما سعی کردیم که این مشکلات را برطرف کنیم، اما در نهایت همه چیز، ما را مانند نوار به هم پیچیده کرد.
از نخستین جلوه قد دلبری افراشت حسن
از نگاه اول افتاد این گره در کار ما
هوش مصنوعی: از همان ابتدا که زیبایی دلربا ظاهر شد، نگاه اول ما را به خود جلب کرد و باعث شد که مشکلاتی برای ما پیش بیاید.
شوق، صدمنصور کشت و عشق صدیوسف فروخت
بوالعجب هنگامه ها گرمست در بازار ما
هوش مصنوعی: شوق و علاقه به شدت بالاست و عشق و محبت به راحتی تقدیم میشود. جالب اینجاست که در این بازار ما، اتفاقات و هیجانهای زیادی در حال رخ دادن است.
از شمیم گل دماغ ما پریشان می شود
بر نمی تابد دم عیسی دل بیمار ما
هوش مصنوعی: عطر گل بقدر زیادی خوشبو و دلانگیز است که باعث میشود روح ما دچار تلاطم شود. نفس عیسی (نفس حیاتبخش) هم نمیتواند به خوبی حال ما را تسکین دهد.
خانه ما خاکساران بر سر راه صباست
شب نمی سوزد چراغ از پستی دیوار ما
هوش مصنوعی: خانه ما محل زندگی انسانهای خاکی و humble است که در مسیر نسیم صبحگاهی واقع شده است. در شب، چراغ ما به خاطر بلندی دیوارهای پایین ما خاموش نمیشود.
وقت می خواران شبیخون قضا برهم نزد
تا چراغ بزم مستان شد دل هشیار ما
هوش مصنوعی: در زمانی که مینوشیدیم، تقدیر به ما حمله کرد و تا وقتی که چراغ جشن و سرور مستها روشن بود، دل بیدار ما آرامش نداشت.
باغبان در موسم گل گو در بستان ببند
دفتر شعرتر ما، بس بود گلزار ما
هوش مصنوعی: باغبان در زمان شکوفهها میگوید که در باغ به نوشتن شعرهای زیبا پایان ده، زیرا همین حالا کافیست و باغ ما پر از گل است.
نغمه مستانه میریزد «نظیری» را ز لب
از نوا خالی مبادا خانه خمار ما
هوش مصنوعی: آواز شاد و مستانهای از لب «نظیری» جاری میشود. مبادا خانهی ما از این نوا و سرور خالی بماند.