گنجور

شمارهٔ ۳۹ - این قصیده در تعریف چهره ابوالمنصور جهانگیر پادشاه گفته شده

روشن شود ز فر شهنشاه بارگاه
با آفتاب چهره بدل کرده پادشاه
عالم ز تاب چهره خسرو منورست
قرص قمر مجو ازو نور خور مخواه
دستار بی کلاه به سر زان نهد ملک
تا کج به عهد او نرود گوشه کلاه
گویند خلق مشتری آید ز آسمان
پیچد سحر عمامه زرین به فرق شاه
نی نی طلای دست فشار آورد حکیم
خسرو کند ترنج زرش بر فرازگاه
سیاره و ثوابت این کارخانه را
دانی ز وقت شام هنر چیست تا پگاه؟
خیط الشعاع تاب دهند و به هم تنند
تا صبح تار و پود برندش به کارگاه
چون صبح موج آب زرش را نظر کند
دوش و بغل ز شوق گشاید پی شناه
بر هر زمین که عطر نسیمش گذر کند
خوش بوی تر ز سنبل و نسرین دمد گیاه
دستار زرنگار شه ز جعد سنبلش
شد رشگ مهچه علم و پرچم سیاه
غمگین به خاطر ار گذراند خیالشان
یابد شمیم عنبر و گل از نسیم آه
بادام فارس و روغن گل های هندبو
دارند بهر همدمی عطرشان نگاه
ظاهر کنم که شبه گل آفتاب نیست
سنجیده کن به طره دستار شه نگاه
می خواست تا گل از سر خود بر سرش زند
از کار ماند پنجه خور در میان راه
وصفش بس این که از دو جهان برفراختست
سر در پناه سایه او شاه دین پناه
بحر سلیم شاه جهانگیر نور دین
اکلیل ملک، فرق دول، سایه اله
آن را که او به سر کله سروری نهد
از بار آسمان نشود قامتش دو تاه
کاود اگر کسی شکن عقد چهره اش
بیش آید از خزینه قارون به مال و جاه
دیدم فراز چیره خسرو مثال او
پنداشتم که دیده احول دو دیده ماه
معلوم شد که چیره مکرر نموده است
تا اهل شرک را به درد آرد ز اشتباه
آویخته ز جبهه احباب عکس خویش
تا جز به سوی او نبود سجده جباه
سرمایه ایالت تسخیر عالمست
آن را که شه به سرنهد این چیره سیاه
بیند اگر به هم شده تحریر مصرعی
امید هست شه ننهد بر کسی گناه
لرزان ز بیم کرده رقم شمس اعظم است
بر حاشیه به آب طلا عبده فداه
خوش آن که محو چیره شاه جهان شود
گردد به گرد سر چو نظیریش هر پگاه
تاکس به روز زهره و پروین ندیده است
بر سقف زرد نرگسه و سبز بارگاه
باشی درین حدیقه رنگین بنای و نوش
پروین ز فرق و سنبل و نسرین به روی گاه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روشن شود ز فر شهنشاه بارگاه
با آفتاب چهره بدل کرده پادشاه
هوش مصنوعی: نور و روشنایی از دلیری و عظمت شاه در کاخ بلندش می‌تابد، مانند آفتابی که چهره پادشاه را روشن کرده است.
عالم ز تاب چهره خسرو منورست
قرص قمر مجو ازو نور خور مخواه
هوش مصنوعی: جهان به روشنایی چهره‌ی پادشاه من روشن و درخشان است، برای نور ماه به او نگاه نکن و انتظار نور خورشید از او نداشته باش.
دستار بی کلاه به سر زان نهد ملک
تا کج به عهد او نرود گوشه کلاه
هوش مصنوعی: پادشاه برای حفظ اعتبار و نشان دادن مقام خود، بر روی سرش عمامه‌ای می‌گذارد تا نشان دهد که به هیچ وجه به عهد و پیمان‌هایش خیانت نمی‌کند و به این ترتیب، هرگز نباید کلاهش به شکلی کج و ناهموار درآید.
گویند خلق مشتری آید ز آسمان
پیچد سحر عمامه زرین به فرق شاه
هوش مصنوعی: مردم می‌گویند که مشتری از آسمان می‌آید و سحرگاه عمامه‌ای از طلا بر سر پادشاه می‌گذارد.
نی نی طلای دست فشار آورد حکیم
خسرو کند ترنج زرش بر فرازگاه
هوش مصنوعی: دست نازک و طلا مانند کودک، حکیم خسرو را به چالش کشید تا ترنج زعفرانی را بر بالاترین نقطه قرار دهد.
سیاره و ثوابت این کارخانه را
دانی ز وقت شام هنر چیست تا پگاه؟
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر می‌خواهد به مخاطب بگوید که آیا می‌دانی در زمان غروب و قبل از طلوع آفتاب، چه هنری در این دنیا وجود دارد؟ به نوعی، او به زیبایی‌ها و تجلی‌های هنر در این دو زمان اشاره می‌کند و از مخاطب می‌خواهد تا درباره‌ی آن فکر کند.
خیط الشعاع تاب دهند و به هم تنند
تا صبح تار و پود برندش به کارگاه
هوش مصنوعی: پرچم‌های رنگارنگی در نور تابان صبح به هم می‌پیوندند و تار و پود را به کارگاه می‌برند.
چون صبح موج آب زرش را نظر کند
دوش و بغل ز شوق گشاید پی شناه
هوش مصنوعی: وقتی صبح به آب نگاه می‌کند، آن را مانند زرش می‌یابد و از شوق، در آغوش می‌گیرد.
بر هر زمین که عطر نسیمش گذر کند
خوش بوی تر ز سنبل و نسرین دمد گیاه
هوش مصنوعی: هر زمینی که نسیم خوشبو از آن عبور کند، بوی آن از سنبل و نسرین هم دلپذیرتر است.
دستار زرنگار شه ز جعد سنبلش
شد رشگ مهچه علم و پرچم سیاه
هوش مصنوعی: دستار زیبا و زرین پادشاه به دلیل فر و زیبایی موهای او، به عنوان نمونه‌ای از جذابیت و زیبایی دیگران به حساب می‌آید. این زیبایی مانند زیبایی ماه کامل است و نشان دهنده‌ی مقام و ارزش آن شخص است.
غمگین به خاطر ار گذراند خیالشان
یابد شمیم عنبر و گل از نسیم آه
هوش مصنوعی: غمی که به خاطر یادآوری آن‌ها به دل می‌نشیند، مانند بوی خوش عنبر و گل در نسیم آهسته می‌ماند.
بادام فارس و روغن گل های هندبو
دارند بهر همدمی عطرشان نگاه
هوش مصنوعی: بادام‌های فارس و روغن گل‌های هندی، به خاطر عطر خوششان، همدمی برای یکدیگر انتخاب کرده‌اند.
ظاهر کنم که شبه گل آفتاب نیست
سنجیده کن به طره دستار شه نگاه
هوش مصنوعی: من می‌گویم که مانند گل آفتاب نیستم، پس به دقت به موها و چهره‌ی پادشاه نگاه کن.
می خواست تا گل از سر خود بر سرش زند
از کار ماند پنجه خور در میان راه
هوش مصنوعی: او می‌خواست گلی که در سر دارد را بر روی سرش بگذارد، اما در میانه راه از کار بازماند و نتوانست این کار را انجام دهد.
وصفش بس این که از دو جهان برفراختست
سر در پناه سایه او شاه دین پناه
هوش مصنوعی: این توصیف به قدری است که او از دو جهان برتر است و سرش را در سایه حمایت او قرار داده است. او حکمران دین و پناهگاه امنی برای دیگران است.
بحر سلیم شاه جهانگیر نور دین
اکلیل ملک، فرق دول، سایه اله
هوش مصنوعی: در این بیت، به ستایش صفات و ویژگی‌های فردی اشاره شده است. شاعر از شخصی با نام "شاه جهانگیر" یاد می‌کند که نمادی از نور و روشنی است. همچنین به ملک و سلطنت او و وجود سایه‌ای الهی که بر او افکنده شده، اشاره شده است. در کل، این توصیف به عظمت و عدالت این فرد و تأثیر مثبت او بر جهان اشاره دارد.
آن را که او به سر کله سروری نهد
از بار آسمان نشود قامتش دو تاه
هوش مصنوعی: هرکس که خداوند بر او لطف کرده و مقام والایی به او عطا کند، هرگز تحت فشار مشکلات و سختی‌ها نخواهد شکست.
کاود اگر کسی شکن عقد چهره اش
بیش آید از خزینه قارون به مال و جاه
هوش مصنوعی: اگر کسی لبخند بزند و چهره‌اش زیبا باشد، زیبایی او از ثروت و قدرت قارون نیز بیشتر می‌شود.
دیدم فراز چیره خسرو مثال او
پنداشتم که دیده احول دو دیده ماه
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر با توصیف خسرو، او را به عنوان موجودی بالا و برتر می‌بیند و به زیبایی و جذابیت او اشاره می‌کند. شاعر به اشتباه فکر می‌کند که چشمان خسرو مانند چشمان نابینا، به نوعی خاص و منحصر به فرد هستند. در نهایت این تصویرسازی نشان دهنده تأثیر عمیق زیبایی خسرو بر شاعر است.
معلوم شد که چیره مکرر نموده است
تا اهل شرک را به درد آرد ز اشتباه
هوش مصنوعی: واضح است که او بارها به تسلط رسیده تا اهل شرک را به خاطر اشتباهاتشان به رنج و عذاب وادارد.
آویخته ز جبهه احباب عکس خویش
تا جز به سوی او نبود سجده جباه
هوش مصنوعی: تصویر خود را به پیشانی دوستان آویخته‌ام تا هیچ‌کس جز او نتواند برای غیر او احترام بگذارد.
سرمایه ایالت تسخیر عالمست
آن را که شه به سرنهد این چیره سیاه
هوش مصنوعی: برای تسلط بر دنیا، به همت و رهبری یک شاه نیاز است؛ وقتی که او اراده کند، بر همه چیز چیره خواهد شد.
بیند اگر به هم شده تحریر مصرعی
امید هست شه ننهد بر کسی گناه
هوش مصنوعی: اگر کسی نگاهی به نوشته‌ها داشته باشد و متوجه شود که در کارها به هم پیوسته‌اند، امیدی هست که پادشاه بر کسی گناه نخواهد کرد.
لرزان ز بیم کرده رقم شمس اعظم است
بر حاشیه به آب طلا عبده فداه
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن شکوه و عظمت خورشید است که با ترس و لرز، خطی از خود را بر روی آب طلا می‌کشد. در اینجا، شمس (خورشید) به عنوان نمادی از نور و زندگی، به شکلی زیبا و باشکوه توصیف می‌شود، و به نوعی از عشق و ارادت به آن اشاره می‌کند.
خوش آن که محو چیره شاه جهان شود
گردد به گرد سر چو نظیریش هر پگاه
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در زیبایی و جاذبه‌ی شاه دنیا غرق شود و هر صبح به دور او بچرخد، مانند نازنینی که تیلفن جلوه‌اش می‌پردازد.
تاکس به روز زهره و پروین ندیده است
بر سقف زرد نرگسه و سبز بارگاه
هوش مصنوعی: به تازگی، هیچ چیزی همچون زیبایی آسمان در هنگام طلوع و غروب ستاره‌های زهره و پروین را ندیده‌ام، که بر سقف زرد نرگس و سبز باغی می‌تابد.
باشی درین حدیقه رنگین بنای و نوش
پروین ز فرق و سنبل و نسرین به روی گاه
هوش مصنوعی: در این باغ رنگارنگ، تو همچون بنایی زیبا هستی و بر روی چهره‌ات عطر گل‌ها و زیبایی‌های مختلف مانند سنبل و نسرین و دیگر گل‌ها حس می‌شود.