گنجور

شمارهٔ ۲۲

لوحش الله صنما این چه دهان است و لب است
خوشه‌چینان به هم آیید که وقت رطب است
نه در اندیشه فردا و نه در حسرت دوش
الله الله شب وصل تو چه فرخنده شب است
در قیامت می کوثر ز تو باد ایزآمد
مستی اشتر بختی نه زآب عنب است
شکر است آن نه تکلم رطبست آن نه دهان
نمکست آن نه تبسم عسل است آن نه لب است
سرو سرکش اگر اینقامت رعنا بیند
پیش رفتار تو از پای نیفتد حطب است
بی‌محابا مگذر از سرم ای شوخ عراق
زآب چشمم به حذر باش که شط‌العرب است
ای که گفتی سپر از پنجه خوبان مفکن
دیگری جو که مرا جیب تهور قصب است
مشکل آن است که هر حادثه را سببی است
جز ملال تو که از صحبت ما بی‌سبب است
شب هجران تو شدم به خیالی آری
خسته را لذت خمیازه تقاضای تب است
گبرم از مام و بدر بی خبر آئی بر من
با رقیبت چه توان کرد که داء العصب است
با مده دل به بتان یا چو دهی حوصله کن
خانه آتش نکند آنکه حصارش قصب است
چونکه مقصود توئی راه چه دشوار و چه سهل
پرسش بادیه و کوه نه شرط طلب است
من به عمدا نه در اینجا به ره سرگردانم
از سر موی توام بند به پای ادب است
ای دل آماده پیکان سر مژگان باش
که نهان با منش آهسته نگاهی عجب است
وقت آن است که سرمست به گلزار آیی
خاصه امروز که عید است و زمان طرب است
مایه عیش و تنعم همه جمع است ولی
باغ بیروی دل افروز تو زندان شب است
کوی سبقت چه عجب گر برم از فارس فارس
که مرا ارث فصاحت ز امیر عرب است
آنمهین صادر اول که بدیوان بقاست
فرد آخر که ز طومار عمل منتخب است
نیّر اندر دو جهان این شرفم بس که مرا
اکتساب حسب از آن شه عالی نسب است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لوحش الله صنما این چه دهان است و لب است
خوشه‌چینان به هم آیید که وقت رطب است
هوش مصنوعی: این بیت از شاعر، به نوعی به زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی اشاره دارد. او با استفاده از واژه‌ها و تصاویری اشاره می‌کند که زمان خوشی و جمع‌آمدن است. به عبارتی، وقتی می‌گوید که "وقت رطب است"، نماد زمانی است که میوه‌های تازه و شیرین آماده برداشت هستند و این زمان مناسب برای دور هم جمع شدن و شادبودن است. همچنین به بیان زیبایی و جذابیت می‌پردازد و به دیگران دعوت می‌کند که از این لحظات لذت ببرند.
نه در اندیشه فردا و نه در حسرت دوش
الله الله شب وصل تو چه فرخنده شب است
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم به فردا فکر کنم و نه به شب گذشته که با حسرت بگذرد. چه شب شادی است که به وصالت می‌رسیم.
در قیامت می کوثر ز تو باد ایزآمد
مستی اشتر بختی نه زآب عنب است
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کوثر که نشانه‌ای از نعمت‌های بهشتی است، به تو می‌رسد. این نعمت‌ها به عشق و خوشبختی مربوط می‌شوند و نه به شراب و نوشیدنی‌های دنیوی.
شکر است آن نه تکلم رطبست آن نه دهان
نمکست آن نه تبسم عسل است آن نه لب است
هوش مصنوعی: شکر چیزی است که از شیرینی و لطافت آن می‌توان لذت برد؛ مانند خرما که طعم شیرینی خاصی دارد. این شیرینی به اندازه‌ای دلنشین است که به هیچ کدام از ویژگی‌های دیگر خوراکی‌ها نظیر دهان و لب‌ها مرتبط نمی‌شود، بلکه خود به تنهایی یک ارزش و جاذبه دارد.
سرو سرکش اگر اینقامت رعنا بیند
پیش رفتار تو از پای نیفتد حطب است
هوش مصنوعی: اگر سرو بلند و زیبا از قامت زیبای تو ببیند، به خاطر رفتار نیکوی تو، نمی‌تواند در جای خود بایستد و از پای درمی‌آید. در حقیقت، او مثل چوبی است که از زمین کنده شده باشد.
بی‌محابا مگذر از سرم ای شوخ عراق
زآب چشمم به حذر باش که شط‌العرب است
هوش مصنوعی: ای شوخ و بازیگوش عراقی، بدان که به راحتی از کنار دلم نگذری؛ زیرا اشک‌هایم مانند آبی است که به شط العرب می‌ریزد و ممکن است خطرناک باشد. پس بهتر است احتیاط کنی.
ای که گفتی سپر از پنجه خوبان مفکن
دیگری جو که مرا جیب تهور قصب است
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی از پنجه خوبان خود را محافظت نکن، بدان که جستجوی دیگری را در پیش بگیر، زیرا من دارای دلی شجاع و پرتوان هستم.
مشکل آن است که هر حادثه را سببی است
جز ملال تو که از صحبت ما بی‌سبب است
هوش مصنوعی: مشکل اینجاست که هر اتفاقی دلیلی دارد، اما دلیل غم و ناراحتی تو از صحبت ما هیچ چیزی نیست.
شب هجران تو شدم به خیالی آری
خسته را لذت خمیازه تقاضای تب است
هوش مصنوعی: در شب جدایی تو، با خیال تو آرام شدم. کسی که خسته است، از بیدار ماندن لذت می‌برد و گویی درخواستی برای احساس تب و حرارت دارد.
گبرم از مام و بدر بی خبر آئی بر من
با رقیبت چه توان کرد که داء العصب است
هوش مصنوعی: اگر از مادر خود و از نور ماه بی‌خبر باشی، با رقیبت چه می‌توان کرد، در حالی که این وضعیت برای من مانند درد عصب است.
با مده دل به بتان یا چو دهی حوصله کن
خانه آتش نکند آنکه حصارش قصب است
هوش مصنوعی: به دل خود اجازه نده که به معشوقان دل ببندد یا اگر قرار است این کار را بکنی، حوصله کن و بدان که کسی که حصاری از نی دارد، نمی‌تواند خانه‌اش را آتش بزند.
چونکه مقصود توئی راه چه دشوار و چه سهل
پرسش بادیه و کوه نه شرط طلب است
هوش مصنوعی: هر جا که هدف تو باشد، راه‌ رفتن سخت یا آسان اهمیتی ندارد. در طلب آن هدف، پرسیدن از راه‌های دشوار و کوه‌ها شرط نیست.
من به عمدا نه در اینجا به ره سرگردانم
از سر موی توام بند به پای ادب است
هوش مصنوعی: من به عمد در اینجا سرگردان نیستم؛ بلایای مویی تو باعث شده که در این راه گرفتار شوم و ادب مرا به زنجیر کشیده است.
ای دل آماده پیکان سر مژگان باش
که نهان با منش آهسته نگاهی عجب است
هوش مصنوعی: ای دل، خود را برای تیرکمان چشمان زیبا آماده کن، زیرا که دیداری پنهانی با نگاهی معنادار و شگفت‌انگیز در راه است.
وقت آن است که سرمست به گلزار آیی
خاصه امروز که عید است و زمان طرب است
هوش مصنوعی: زمانی مناسب است که با شادی و نشاط به باغ بیایی، به ویژه امروز که روز عید است و زمان خوشی و لذت.
مایه عیش و تنعم همه جمع است ولی
باغ بیروی دل افروز تو زندان شب است
هوش مصنوعی: همه چیز برای خوشی و لذت در دسترس است، اما باغی که دل را شاد کند، تنها در دل شب به وجود می‌آید.
کوی سبقت چه عجب گر برم از فارس فارس
که مرا ارث فصاحت ز امیر عرب است
هوش مصنوعی: چقدر جالب است که اگر من از سرزمین فارس جلو بزنم، این موضوع عجیبی نیست؛ زیرا من ارثیه فصاحت و بلاغت را از امیر عرب دارم.
آنمهین صادر اول که بدیوان بقاست
فرد آخر که ز طومار عمل منتخب است
هوش مصنوعی: اولین کسی که محتوای نیکو و خوبی دارد، در کتاب زندگی حک شده است و آخرین فردی که از میان کارهای خوب و بد خود انتخاب شده است.
نیّر اندر دو جهان این شرفم بس که مرا
اکتساب حسب از آن شه عالی نسب است
هوش مصنوعی: من در دو دنیا به خود می‌بالم که موقعیت و مقامم به خاطر نسبت به آن پادشاه بزرگ و با عظمت است.