بخش ۲۲ - ذکر محاربهٔ آن حضرت با لشگر شقاوت اثر
ماند چون تنها به میدان شاه دین
غلغله افتاد بر چرخ برین
آمد از گردون فرود ارواح پاک
بر نظاره آن جمال تابناک
شد ممثل بر گروه مشرکین
هیکل توحید رب العالمین
قدسیان را شد مصور در خیال
که مجسم گشته ذات ذو الجلال
گر نبودی صیحۀ هل من معین
آن گمان گشتی مبدل بر یقین
شد یکایک سوی شاه شیر گیر
یکهزار و نهصد و پنجه دلیر
در نخستین ضربتش سر باختند
با دو نیمه تن جهان پرداختند
گفت زاد سعد باطیش و تعب
ویحکم هذابن قتال العرب
سفلهای را کش خصال روبهی است
پنجه با شیران نمودن ز ابلهی است
خاصه شیرانی که زاد حیدرند
با شجاعت زادهٔ یک مادرند
هین فرود آئید یکسر گرد او
تیر بارانش کنید از چارسو
مشرکان رو سوی وجه الله کرد
تیره ابری رو به سوی ماه کرد
زد پره بر وی خسان با طبل و کوس
چون به گرد شعلهٔ آتش مجوس
شد پر مرغان تیر تیز پر
چون سلیمان سایه گردانش به سر
جنبش و جیش و غریو و هلهله
اوفکند اندر بیابان غلغله
هر چه بر وی سخت تر گشتی نبرد
رخ ز شوقش سرختر گشتی چو ورد
آری آری عشق را اینست حال
چون شود نزدیک هنگام وصال
شیر حق با ذوالفقار حیدری
برد حمله بر جنود خیبری
از شرار تیغ او چون رستخیز
شد مجسم دوزخی دشت ستیز
بس که شد لبریز ز اعوان یزید
شد خموش از نعرۀ هل من مزید
کرد طومار اجل یکباره طی
صیحۀ مت یا عدو الله وی
تا نظر می برد چشم روزگار
بود دشتی پر حسین و ذو الفقار
تاختی هر سو گروه کفر کیش
می دویدی تیغ او صد گام پیش
رسته گفتی بر سر هر کافری
حیدری با ذوالفقار دیگری
بس که خون بارید ز ابر تیغ تیز
بر اجلها بسته شد راه گریز
قدسیان بر حال او گریان همه
لب گزان انگشت بر دندان همه
کای دریغ این شاه که بی لشگر است
لب ز آبش خشک و چشم از خون تر است
نه حبیبی و نه مسلم نه زهیر
نه ریاحی و نه عابس نه بریر
نه علیّ اکبر و نه قاسمی
نه علمدار آن جوان هاشمی
ای دریغ این دست و ساعد کش به تیغ
ساربان خواهد بریدن بی دریغ
ای دریغ این سر که با تیغ جفا
یک دم دیگر برندش از قفا
ای دریغ این تن که خواهد شد سحیق
آخر از سم ستور این فریق
ای دریغ این بانوان با شکوه
که بخواهد هشت سر در دشت و کوه
بخش ۲۱ - آمدن زعفر پادشاه جن به یاری آن حضرت: زعفر آمد با سپاه بی عددبخش ۲۳ - ذکر رفتن امام تشنهلب به جانب فرات: شد چو شاه تشنه نومید از حیات
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماند چون تنها به میدان شاه دین
غلغله افتاد بر چرخ برین
هوش مصنوعی: وقتی که تنها در میدان دین باقی ماند، جنجالی بر فراز آسمان به وجود آمد.
آمد از گردون فرود ارواح پاک
بر نظاره آن جمال تابناک
هوش مصنوعی: از آسمان ارواح مقدس به زمین نازل شدند تا زیبایی خیرهکننده او را تماشا کنند.
شد ممثل بر گروه مشرکین
هیکل توحید رب العالمین
هوش مصنوعی: تجسم و نمایان شدن حقیقت توحید پروردگار جهانیان در برابر گروهی از مشرکان.
قدسیان را شد مصور در خیال
که مجسم گشته ذات ذو الجلال
هوش مصنوعی: فرشتگان در خیال خود تجلی ذات پروردگار را به تصویر کشیدهاند و حضور او را به وضوح درک کردهاند.
گر نبودی صیحۀ هل من معین
آن گمان گشتی مبدل بر یقین
هوش مصنوعی: اگر آن نداي "آیا کسی هست که کمک کند" وجود نداشت، احتمالاً به جای یقین در وجود نیاز و کمک، فقط گمان و شک ایجاد میشد.
شد یکایک سوی شاه شیر گیر
یکهزار و نهصد و پنجه دلیر
هوش مصنوعی: هر کدام از دلیران و شجاعان به سوی پادشاهی که به مانند شیر است، در سال ۱۳۹۵ روانه شدند.
در نخستین ضربتش سر باختند
با دو نیمه تن جهان پرداختند
هوش مصنوعی: در اولین حملهاش، سر را از دست دادند و با دو قسمت بدن، به دنیای خود رسیدند.
گفت زاد سعد باطیش و تعب
ویحکم هذابن قتال العرب
هوش مصنوعی: سعد گفت: اگر باطی تو واقعاً به وجود آمده، این تعبیر هم حقیقت دارد که میگوید: "آه، به خاطر جنگ با عرب!"
سفلهای را کش خصال روبهی است
پنجه با شیران نمودن ز ابلهی است
هوش مصنوعی: آدمی که بیفرهنگ و نادان است، وقتی بخواهد خود را با نیرنگ و فریب شایستهتر از آنچه هست نشان دهد، در واقع به حماقت میافتد. او مانند کسی است که میکوشد با قدرت شیران، در حالی که خود همچون روباهی است، به میدان بیاید.
خاصه شیرانی که زاد حیدرند
با شجاعت زادهٔ یک مادرند
هوش مصنوعی: ویژهٔ دلیرانی که نسل حیدر هستند، با شجاعت از یک مادر به دنیا آمدهاند.
هین فرود آئید یکسر گرد او
تیر بارانش کنید از چارسو
هوش مصنوعی: بشتابید و دور او را بگیرید و او را با تیرهایتان از هر طرف مورد هدف قرار دهید.
مشرکان رو سوی وجه الله کرد
تیره ابری رو به سوی ماه کرد
هوش مصنوعی: غیرپرستان رو به سوی خدا کردند، همانطور که ابرها به سمت ماه میروند.
زد پره بر وی خسان با طبل و کوس
چون به گرد شعلهٔ آتش مجوس
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده است که گروهی از انسانهای بیفرهنگ و نادان، با سر و صدا و ساز و دهل، به دور شعلهٔ آتش جمع شدهاند. این تصویر نشاندهندهٔ بیخود شدن افراد و تمایل آنها به جذب شدن به چیزهایی است که شاید بیمعنی یا بیفایده باشند.
شد پر مرغان تیر تیز پر
چون سلیمان سایه گردانش به سر
هوش مصنوعی: پرندگان با تیغ تیز خود به پرواز درآمدند و مانند سایهای که بر سر سلیمان میافتد، دور او را گرفتند.
جنبش و جیش و غریو و هلهله
اوفکند اندر بیابان غلغله
هوش مصنوعی: حرکت و شادی و سر و صدای او در بیابان در هم آمیخته و ایجاد شور و غوغا کرده است.
هر چه بر وی سخت تر گشتی نبرد
رخ ز شوقش سرختر گشتی چو ورد
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر به او و سختیها اشاره کنی، اشتیاقش بیشتر و نمایانتر میشود.
آری آری عشق را اینست حال
چون شود نزدیک هنگام وصال
هوش مصنوعی: بله، عشق چنین حالتی دارد: وقتی که به زمان دیدار نزدیک میشود، احساسات شدت میگیرند و هیجانات بیشتری به وجود میآید.
شیر حق با ذوالفقار حیدری
برد حمله بر جنود خیبری
هوش مصنوعی: شیر حق، به معنای بزرگمردی از نسل حق، با شمشیر ذوالفقار حیدر (علی) به دشمنان خیبر حمله کرد.
از شرار تیغ او چون رستخیز
شد مجسم دوزخی دشت ستیز
هوش مصنوعی: میتوان گفت که از شدت و خطر تیغ او، به گونهای که دشت میدان نبرد در حالتی مشابه دوزخ به نظر میرسید، به جوش و خروش درآمد.
بس که شد لبریز ز اعوان یزید
شد خموش از نعرۀ هل من مزید
هوش مصنوعی: به قدری از یاران یزید پر شده بود که دیگر نتوانست فریاد بزند آیا کسی هست که کمک کند.
کرد طومار اجل یکباره طی
صیحۀ مت یا عدو الله وی
هوش مصنوعی: جبرئیل با صدای بلندی فریاد زد: "ای دشمن خدا، سرنوشت تو ناگهانی به پایان میرسد."
تا نظر می برد چشم روزگار
بود دشتی پر حسین و ذو الفقار
هوش مصنوعی: چشم زمان، سرزمینی پر از زیبایی و قدرت را به تصویر میکشد.
تاختی هر سو گروه کفر کیش
می دویدی تیغ او صد گام پیش
هوش مصنوعی: در اینجا تصویر میشود که گروهی از بیدینی و کفر، در حال فرار هستند و در این حین، تیغ کسی که در مسیر آنهاست، به سرعت و مسافت زیادی پیش میرود، گویا او از آنها جلو زده و آنها را میترساند.
رسته گفتی بر سر هر کافری
حیدری با ذوالفقار دیگری
هوش مصنوعی: تو میگویی بر سر هر کافری، که با شمشیر دیگری مانند حیدر (علی) مواجه است.
بس که خون بارید ز ابر تیغ تیز
بر اجلها بسته شد راه گریز
هوش مصنوعی: بارش خونآلودی که از ابر تیغ تیز بر زمین میریزد، باعث شده که راه فرار از مرگ مسدود شود.
قدسیان بر حال او گریان همه
لب گزان انگشت بر دندان همه
هوش مصنوعی: فرشتگان به حال او گریان هستند و همه در حال تعجب و افسوس بر دندان انگشت گذاشتهاند.
کای دریغ این شاه که بی لشگر است
لب ز آبش خشک و چشم از خون تر است
هوش مصنوعی: این شعر به حالتی از افسوس و دریغ اشاره دارد. گوینده از وضعیت شاه صحبت میکند که بدون سپاه و یارانش مانده و در نتیجه حالتی از ناامیدی و بیپناهی را تجربه میکند. او به این نکته اشاره میکند که حتی حیاتش به خطر افتاده است؛ زیرا در کنار آب، لبهایش خشک و چشمانش از اندوه و اشک پر شدهاند. به طور کلی، این شعر نشاندهندهی احساس vulnerability و بیکسی یک مقام بلندپایه است.
نه حبیبی و نه مسلم نه زهیر
نه ریاحی و نه عابس نه بریر
هوش مصنوعی: تو نه معشوقی هستی و نه از مسلمانان، نه زهير و نه رياحي و نه عابس و نه برير.
نه علیّ اکبر و نه قاسمی
نه علمدار آن جوان هاشمی
هوش مصنوعی: نه علی اکبر هست و نه قاسم، نه علمدار آن جوان هاشمی. در واقع، این جمله به این معناست که دیگر هیچ یک از شخصیتهای برجسته و معروف آن زمان در میان نیستند.
ای دریغ این دست و ساعد کش به تیغ
ساربان خواهد بریدن بی دریغ
هوش مصنوعی: افسوس که این دست و بازوی من بهزودی به وسیلهی شمشیر سواران بریده خواهد شد، بدون هیچگونه ملاحظهای.
ای دریغ این سر که با تیغ جفا
یک دم دیگر برندش از قفا
هوش مصنوعی: ای کاش که این سر را که به خاطر خیانت و ظلم دیگری تهدید میشود، هرگز از پشت نبرند.
ای دریغ این تن که خواهد شد سحیق
آخر از سم ستور این فریق
هوش مصنوعی: ای کاش این بدن که در نهایت با خاکستر شدن، از سم این گروه هلاک میشود، چنین سرنوشتی نداشت.
ای دریغ این بانوان با شکوه
که بخواهد هشت سر در دشت و کوه
هوش مصنوعی: ای کاش این بانوان با عظمت بودند که در دشت و کوه به درستی و با شجاعت حاضر شوند.