گنجور

شمارهٔ ۸۳

دلدار ما به عهد محبت وفا نکرد
دل برد و رفت و هیچ دگر یاد ما نکرد
می خواست تا که وعده بجای آورد ولی
طالع مخالف آمد و بختم رها نکرد
چشمش به تیر غمزه مرا زد بلی بلی
ترک است و هیچ یار من اصلش خطا نکرد
بوسی به جان ز لعل لبش خواستم نداد
آن دلبر این مبایعه با ما چرا نکرد
(با عاشقان یکدل و یکروی مهربان
جوری دگر نماند که آن بیوفا نکرد)
جان مرا که درد فراقش ز غم بسوخت
لعل لبش به شربت نوشین دوا نکرد
بنیاد جنگ و عربده با ما نهاد و رفت
وز راه صلح باز نیامد صفا نکرد
یارب ندانم آن بت نامهربان چرا
بیگانه گشت و یاد من آشنا نکرد
گفتم جفا و جور تو با من چراست؟ گفت:
با عاشقی که دید که دلبر جفا نکرد؟
از رویش آن که گفت بپوشان نظر مرا
بی دیده هیچ شرم ز روی خدا نکرد
شکر خدا که هست نسیمی ز فضل حق
رندی که عمر در سر زرق و ریا نکرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلدار ما به عهد محبت وفا نکرد
دل برد و رفت و هیچ دگر یاد ما نکرد
هوش مصنوعی: محبوب ما به قول و قرار عشقش وفا نکرد؛ دل ما را برد و رفت و هیچ‌گاه دیگر به یاد ما نیفتاد.
می خواست تا که وعده بجای آورد ولی
طالع مخالف آمد و بختم رها نکرد
هوش مصنوعی: او می‌خواست وعده‌ای را که داده بود به انجام برساند، اما سرنوشت یا قضا و قدر بگونه‌ای دیگر رقم خورد و او نتوانست به آرزویش برسد.
چشمش به تیر غمزه مرا زد بلی بلی
ترک است و هیچ یار من اصلش خطا نکرد
هوش مصنوعی: چشمانش به طرز جذابی به من نگاه کرد. بله، او ترک است و هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که محبوب من در این مورد اشتباهی کرده است.
بوسی به جان ز لعل لبش خواستم نداد
آن دلبر این مبایعه با ما چرا نکرد
هوش مصنوعی: من از دلبرم خواستم که با لب‌های زیبا و عسلین خودم را ببوسد، اما او این خواسته را برآورده نکرد. چرا او این معامله را با من انجام نداد؟
(با عاشقان یکدل و یکروی مهربان
جوری دگر نماند که آن بیوفا نکرد)
هوش مصنوعی: با عاشقان مهربان و یکدل هیچ چیز باقی نمانده که آن بی وفا نکرده است.
جان مرا که درد فراقش ز غم بسوخت
لعل لبش به شربت نوشین دوا نکرد
هوش مصنوعی: جانی که به خاطر دوری از او سوخته شده است، با نوشیدن شهد شیرین لبش درمان نمی‌شود.
بنیاد جنگ و عربده با ما نهاد و رفت
وز راه صلح باز نیامد صفا نکرد
هوش مصنوعی: کسی که آغازگر جنگ و دعوا بود، رفت و دیگر به راه آرامش بازنگشت و موجب هیچ لذتی نشد.
یارب ندانم آن بت نامهربان چرا
بیگانه گشت و یاد من آشنا نکرد
هوش مصنوعی: ای خدا نمی‌دانم چرا آن معشوق نامهربان از من دور شده و یاد من را در دلش زنده نکرده است.
گفتم جفا و جور تو با من چراست؟ گفت:
با عاشقی که دید که دلبر جفا نکرد؟
هوش مصنوعی: از او پرسیدم چرا با من این همه بدرفتاری و ظلم می‌کنی؟ پاسخ داد: مگر می‌شود عاشق را دید که محبوبش به او ظلم کند و او چیزی نگوید؟
از رویش آن که گفت بپوشان نظر مرا
بی دیده هیچ شرم ز روی خدا نکرد
هوش مصنوعی: آن شخص به من گفت که نگاه من را از او پنهان کن و هیچ‌گونه شرمی از روی خدا نداشته باشد.
شکر خدا که هست نسیمی ز فضل حق
رندی که عمر در سر زرق و ریا نکرد
هوش مصنوعی: خدا را شکر که نسیم لطف و رحمت او در دنیا وجود دارد و فردی رند و باهوش نمی‌گذارد عمرش در دروغ و تظاهر بگذرد.