شمارهٔ ۳۰
ای که از فکر تو پیوسته سرم در پیش است
دل من بی لب لعل نمکینت ریش است
گر کنم روز و شب اندیشه وصلت چه عجب
عاشق غمزده پیوسته محال اندیش است
جور خوبان ز وفا گرچه بود بیش، ولی
ای وفا اندک من! جور تو بیش از بیش است
دل من وصل تو مشکل به کف آرد زانرو
کاحتشام تو نه مقدار من درویش است
جور و خواری همه کس را بود از بیگانه
من بی طالع سودا زده را از خویش است
گرچه آزار و جفا مذهب خوبان باشد
بت بی رحم مرا کشتن عاشق کیش است
گرچه لعل لب تو چشمه نوش است ولی
از رقیبان تو بسیار به جانم نیش است
سر نثار قدمش کرد نسیمی و هنوز
خجل از کرده خویش آمد و سر در پیش است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که از فکر تو پیوسته سرم در پیش است
دل من بی لب لعل نمکینت ریش است
هوش مصنوعی: ای کسی که همیشه در ذهن من هستی، قلبم به خاطر نبودن لبی شیرین و نمکین تو دچار درد و رنج است.
گر کنم روز و شب اندیشه وصلت چه عجب
عاشق غمزده پیوسته محال اندیش است
هوش مصنوعی: اگر شب و روز به فکر وصالت باشم، چه تعجبی دارد که یک عاشق غمزده همیشه در خواب و خیال محال غوطه ور است.
جور خوبان ز وفا گرچه بود بیش، ولی
ای وفا اندک من! جور تو بیش از بیش است
هوش مصنوعی: اگرچه بدی خوبان در وفا بیشتر است، اما وفای اندک من، بدی تو را بیش از حد نشان میدهد.
دل من وصل تو مشکل به کف آرد زانرو
کاحتشام تو نه مقدار من درویش است
هوش مصنوعی: دل من برای وصال تو سخت در تنگناست، زیرا بزرگی و عظمت تو فرای آن است که من یک درویش به آن برسم.
جور و خواری همه کس را بود از بیگانه
من بی طالع سودا زده را از خویش است
هوش مصنوعی: هر کس به نوعی تحت فشار و زحمت قرار دارد، اما من، که بدشانس و دلداده هستم، از جانب خودم با درد و رنج بیشتری مواجهام.
گرچه آزار و جفا مذهب خوبان باشد
بت بی رحم مرا کشتن عاشق کیش است
هوش مصنوعی: هرچند که آزار و ظلم، ویژگی خوبان به حساب میآید و این بت بیرحم مرا به کشتن رساند، اما عشق من به او همواره باقی است.
گرچه لعل لب تو چشمه نوش است ولی
از رقیبان تو بسیار به جانم نیش است
هوش مصنوعی: گرچه لبهای تو مانند گوهری شیرین و دلچسب است، اما با وجود رقبایت، زخمها و دردهای زیادی به دل من وارد آمده است.
سر نثار قدمش کرد نسیمی و هنوز
خجل از کرده خویش آمد و سر در پیش است
هوش مصنوعی: نسیمی به احترام قدم او سر خود را پایین آورد و هنوز به خاطر این کار شرمنده است و با خجالت سرش را پایین نگه داشته است.