گنجور

شمارهٔ ۱۴۶

شرح غم دل ما با یار ما که گوید؟
گر محرمی نباشد جان غصه با که گوید؟
جان با خیال لعلش گوید غم دل، آری
با غنچه حال بلبل غیر از صبا که گوید؟
غلتان اگر نه هردم اشکم رود به کویش
سرو روان ما را از ما دعا که گوید؟
زاهد ز روی نیکو گوید نظر بپوشان
در دین حق پرستان این را روا که گوید؟
گر منکری ز خامی گوید مباش عاشق
مشنو حدیث او را بگذار تا که گوید
جان با هوای مهرش آمد به لب ندانم
با آفتاب هبلی(؟) حال هبا که گوید؟
آن را که نیست ای جان، روی تو قبله دل
چون اهل وحدت او را رو با خدا که گوید؟
وصل تو گرچه بیش است از حد ما ولیکن
در عالم هویت شاه و گدا که گوید؟
زلف و رخت نگارا، صد شرح داد اما
تفسیر این، کماهی، ای دلربا که گوید؟
آن کو به نور مهرش روشن نکرد دیده
او را چو صبح صادق صاحب صفا که گوید؟
چون دیده نسیمی روی تو دیده باشد
با سالکان عشقت شرح قفا که گوید؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شرح غم دل ما با یار ما که گوید؟
گر محرمی نباشد جان غصه با که گوید؟
هوش مصنوعی: اگر یاری نباشد که دل ما را بفهمد و با او از غم‌هایمان صحبت کنیم، پس چه کسی می‌تواند از درد و غصه ما آگاه شود و با ما همدردی کند؟
جان با خیال لعلش گوید غم دل، آری
با غنچه حال بلبل غیر از صبا که گوید؟
هوش مصنوعی: روح من با یاد لب‌های سرخ او از درد دل سخن می‌گوید. آری، بلبل جز از صبا کسی را ندارد که حالش را درک کند.
غلتان اگر نه هردم اشکم رود به کویش
سرو روان ما را از ما دعا که گوید؟
هوش مصنوعی: در صورتی که هر لحظه اشک من به سمت تو نریزد، چه کسی از دل ما به تو درخواست دعا خواهد کرد؟
زاهد ز روی نیکو گوید نظر بپوشان
در دین حق پرستان این را روا که گوید؟
هوش مصنوعی: زاهد برای اینکه روی زیبا را ببیند، می‌گوید باید چشم‌ها را ببندند. اما در حقیقت، در دین حق‌پرستان چنین چیزی مجاز نیست و انسان نباید اینطور فکر کند.
گر منکری ز خامی گوید مباش عاشق
مشنو حدیث او را بگذار تا که گوید
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر نادانی‌اش بگوید عاشق نباش، حرف او را گوش نکن و بگذار هر چه می‌خواهد بگوید.
جان با هوای مهرش آمد به لب ندانم
با آفتاب هبلی(؟) حال هبا که گوید؟
هوش مصنوعی: جان من به خاطر عشق او در آستانه‌ی پایان است و نمی‌دانم حال این آفتاب چیست که امیدم را برانگیخته است. حال این عشق چه می‌گوید؟
آن را که نیست ای جان، روی تو قبله دل
چون اهل وحدت او را رو با خدا که گوید؟
هوش مصنوعی: کسی که دلش به سوی تو معطوف نیست، ای جان، چطور می‌تواند به تو به عنوان قبله دلش نگاه کند؟ آیا نمی‌داند که تنها با رو به خداوند است که می‌تواند حقیقت وحدت را درک کند؟
وصل تو گرچه بیش است از حد ما ولیکن
در عالم هویت شاه و گدا که گوید؟
هوش مصنوعی: هرچند پیوند ما بسیار فراتر از حد و اندازه ماست، اما در دنیای واقعی کم‌ ارزش و با ارزش، چه کسی می‌تواند درباره اش حرف بزند؟
زلف و رخت نگارا، صد شرح داد اما
تفسیر این، کماهی، ای دلربا که گوید؟
هوش مصنوعی: ای محبوب، زلف و چهره‌ات هزاران داستان دارند، اما معنی این زیبایی مانند ماه است. آیا دلربایی می‌توانی توصیف کنی؟
آن کو به نور مهرش روشن نکرد دیده
او را چو صبح صادق صاحب صفا که گوید؟
هوش مصنوعی: هر کس که با نور محبتش دیده‌اش روشنی نیافته، مانند صبح صادق و باصفا است که چه کسی می‌تواند در مورد او چیزی بگوید؟
چون دیده نسیمی روی تو دیده باشد
با سالکان عشقت شرح قفا که گوید؟
هوش مصنوعی: وقتی نسیم به چهرهٔ تو نگاهی بیندازد، با سالکان عشق تو چه خواهد گفت؟