شمارهٔ ۱۰ - تجدید مطلع
حبیب فضل حق احمد که میر عاشقانستی
دو عالم را به زیبایی امیر و مهربانستی
چو هست امّی از آن رو امیانند امتان او
به محشر او ز فضل حق شفیع امتانستی
چو ام اصل است و ما در هم که هست آن آدم و حوا
چو او شد کاشف هر دو ز فضل امی از آنستی
هنوز آدم نبد پیدا ملک را کرد اسم ابنا
میان خاک بود اما که آن شاه کیانستی
قمر شق کرد چون بیرون شد اسم سی و دو ظاهر
ز بیست و هشت و سی و دو چو پیدا بی گمانستی
اگر از بیست و هشت خود نکردی سی و دو ظاهر
که بردی ره به سی و دو که خورشید جهانستی
چو کرد از استوا منشق خط فرق و لب زیرین
از او شد سی و دو پیدا که بد آب کان فلانستی
ز تحت بیست و هشت او چو پیدا گشت سی و دو
پدر شد از پسر پیدا نبینی تا چه سانستی
از آن اسرار ام و اب به محشر زو پدید آید
شفیع جمله شد زانرو و اب را این ضمانستی
ز تحت آن لوای او که هست آن بیست و هشت خطش
پدر چون از پسر سر زد که او را زو امانستی
اگرچه سی و دو منفک نبود از بیست و هشت هرگز
ولی این اصل و آن فرع است چو آن زین در جهانستی
چو مبدای همه آب شد معاد جمله شد احمد
معاد و مبداء یک ذاتند کز او جا و مکانستی
بجز یک قوه بیچون که هست آن اصل کاف و نون
مجو چیزی ز سی و دو که اصل کن فکانستی
چو قوه سی و دو نطقت یک ذات است و یک مظهر
همه اشیا شده ناطق ز نطقش بی زبانستی
همه یک ذات و یک اسما صفات سی و دو هریک
چنان چون نطق جمله یک به یک را آن نشانستی
یکی سو گوید و یک ماء یکی آب و یکی پانی
یکی سرد و یکی صافی یکی گوید روانستی
چو گویند هریکی ز اشیا به اسم مختلف چندان
که گردد سی و دو هریک ز جمله عین شانستی
چنین ز اشیا بود هریک بر او سی و دو نطق حق
بود هر سی و دو یک شی ء چو سی و دو یکانستی
بود هریک ز سی و دو چنین سی و دو ایشان را
که هم یکتا و یک نطقند چو یک اندر عیانستی
(ز) اسما و صفت دایم چو کثرت بود خلقان را
چو وحدت گشت آن کثرت قیامت آن زمانستی
همه یک چیز و جمله یک ز نطق سی و دو گشتند
نگشتی دیو زو احول گر این سر را بدانستی
بمانند خفته در کثرت ندانند سر خوبان یک
چو ماهیت که مفهوم است ز چشم ایشان نهانستی
بود ماهیت «آ» «بی » چنین تا «یی » که هست آخر
بود اسمش الف بی تی که ترکیب جهانستی
چو مفرد گردد آن اسما مسما زو شود پیدا
شود مفهوم ماهیت که سود است یا زیانستی
مسمای همه اشیا چو ایشانند هم اسما
همه هستند عین «شان » اگر هردو چو آنستی
چو اسمای مسما یک شدند از صورت کثرت
عیان شد وحدت ایشان که با ساکن روانستی
همه را «آ» و «بی » و «تی » مسمای همه نطقند
هم از «شان » اسم جمله شد چو بی شرک و گمانستی
مسما جمله اشیا چو آمد اسم شد «شان » را
مسما عین اسماء شد اشیا زان کلانستی
بجز نطق و بجز قوت، بجز صوت و بجز حرفش
که یک ذاتند همه اشیا چو یکتایی بخوانستی
از آن از مفرد و محکم که هست آن آ و بی و تی
مخالف نیستند باهم مسلمان گر مغانستی
ولی گردد مرکب چون زبان هریک است دیگر
یکی لفظ عرب گوید دگر از فرس خوانستی
مرکب چون شود مفرد خلاف از نوع برخیزد
چنان که اصل او این است از فرعش عیانستی
همه یک لفظ و یک ذات و همه یک دین و یک ملت
شوند از اصل نطق فرد چو او از عارفانستی
به شمعون گفت این معنی چو شد پیش پدر عیسی
چو آمد از سما اکنون طهور از خاکدانستی
همه اشیا شده ناطق چو شد نطق از همه پیدا
همه کس را ز نطق او حیات جاودانستی
چو بود او نطق پاک حق بیان نطق حق رو شد
بیان او بجز نطقش دگر کس کی توانستی
سما شد در زمین مطوی زمین شد شق به نور حق
که هست آن نطق پاک حق که ظاهر از دهانستی
بدل شد ارض در محشر بغیر ارض کان نطق است
چو او آب است اشیا را همیشه در میانستی
زمین کعبه منشق شد برون آمد از او دابه
چو کرد اظهار آیت ها ز کعبه زان دوانستی
چو بد او آدم خاکی ز کعبه چون برون آمد
از آن هر عضوی از اعضا به دیگر جزء مانستی
در توبه چو شد بسته، ندارد بهره زان ایمان
کسی کامروز در عالم ز جنس کافرانستی
بیامد ز آسمان عیسی چو بد او نطق حق مهدی
ظهور نطق از او را هست از آن با او دخانستی
چو دجال لعین جهل نشد از جهل او کشته
ظهور علم تأویلش کنون تا قبر دانستی
برآمد آفتاب حق ز مغرب کانبیا بودند
چو پشت آب از آن سو بد که او چون درفشانستی
بیامد آتش از مشرق به مغرب راند خلقان را
ز دریای عدن آمد که از هندوستانستی
همه در بیت مقدس در کنون جمع آمدند دیگر
چه جای پشت آب زان است که حشر مؤمنانستی
ز فضل خالق بیچون چو حشر و نشر شد اکنون
از آن اعمال خلقان را ز خلق موقنانستی
کنون کافر به دوزخ شد بر او غل و سلاسل خط
کنون حور است مؤمن را خط او در جنانستی
وفا شد جمله وعده، نماند اسرار پوشیده
به فعل آمد ز حق قوه، چو مغز استخوانستی
از آن حل گشت مشکل ها ز فضل خالق یکتا
که هست او فضل یزدانی که سلطان نشانستی
کنون زو دین احمد را پدید آمد دگر رونق
ز دین توحید شد پیدا سبک همچون گرانستی
هر آن چیزی که هست و بود و خواهد بد بیان زان شد
از آنرو دین احمد را کنون شیرین زبانستی
حساب قرن و سال و مه چنانچه بود چون گردد
کنون دور است دور او و او صاحب قرانستی
بد او ناطق بدین خلقت نیامد همچو او کامل
بیان باشد همیشه این چو ذات مستعانستی
امام و مرشد عالم ز قرآن عرش نامه شد
محبت نامه و دیگر کتاب جاودانستی
چو قرآن جمله در «شأن» است «شأن» است معنی قرآن
همیشه راه «شأن» روشن چو راه کهکشانستی
نسیمی را سلیمانوار انس و جن مسخر شد
عصا در دست چون موسی و خلقان را شبانستی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حبیب فضل حق احمد که میر عاشقانستی
دو عالم را به زیبایی امیر و مهربانستی
هوش مصنوعی: حبیب حق، احمد، شیرینترین و مهربانترین دوست عاشقان است. او در زیبایی و مهر، سرآمد دو جهان میباشد.
چو هست امّی از آن رو امیانند امتان او
به محشر او ز فضل حق شفیع امتانستی
هوش مصنوعی: وقتی که پیامبر (ص) اهل امیّت است، دیگران هم به او نسبت خواهند داد و در روز قیامت، به واسطهی لطف خداوند، شفیع امت خودش خواهد بود.
چو ام اصل است و ما در هم که هست آن آدم و حوا
چو او شد کاشف هر دو ز فضل امی از آنستی
هوش مصنوعی: هر شخصی که به اصل و ریشه خود آگاه باشد، مثل آدم و حوا که از فضل و رحمت خداوند آگاه شدند، میتواند به حقیقت وجود خود پی ببرد.
هنوز آدم نبد پیدا ملک را کرد اسم ابنا
میان خاک بود اما که آن شاه کیانستی
هوش مصنوعی: هنوز هیچکس آدم نشده بود، اما ملک، مردم را در میان خاک نامیده بود. ولی این نکته را بدان که آن شاه کیان وجود دارد.
قمر شق کرد چون بیرون شد اسم سی و دو ظاهر
ز بیست و هشت و سی و دو چو پیدا بی گمانستی
هوش مصنوعی: ماه به صورت نیمهای درآمد و وقتی خارج شد، نام سی و دو نمایان شد. هنگامی که سی و دو پیدا شد، بدون شک بیست و هشت و سی و دو، نیز نمایان بود.
اگر از بیست و هشت خود نکردی سی و دو ظاهر
که بردی ره به سی و دو که خورشید جهانستی
هوش مصنوعی: اگر نتوانستهای از بیست و هشت خود به سی و دو برسید، بدان که با این حال هم راهی به سوی سی و دو به دست آوردهای، چرا که تو مانند خورشید در آسمان هستی.
چو کرد از استوا منشق خط فرق و لب زیرین
از او شد سی و دو پیدا که بد آب کان فلانستی
هوش مصنوعی: زمانی که خط فرق از نقطه وسط سر جدا شود و لب پایینی نیز به شکل سی و دو معلوم گردد، در این حالت به وجود آمدن چنین وضیعتی به واسطهٔ خاصیت آب و شرایط موجود در آن محل است.
ز تحت بیست و هشت او چو پیدا گشت سی و دو
پدر شد از پسر پیدا نبینی تا چه سانستی
هوش مصنوعی: هرگاه که سی و دو پدر از زیر بیست و هشت او نمایان شد، میبینیم که چگونه پسر از پدر تولد مییابد و مشخص میشود.
از آن اسرار ام و اب به محشر زو پدید آید
شفیع جمله شد زانرو و اب را این ضمانستی
هوش مصنوعی: از آن رازها و اسراری که من و آب (وجود و هستی) دارم، در روز محشر، همه چیز روشن خواهد شد. شفیع (مدافع و یاریدهنده) همهی انسانها از اینرو و به همین دلیل، آب را به عنوان تضمینی میدانند.
ز تحت آن لوای او که هست آن بیست و هشت خطش
پدر چون از پسر سر زد که او را زو امانستی
هوش مصنوعی: ز زیر پرچم او که آن بیست و هشت خطش برای پدر است، وقتی پسر از خود سر زد، معلوم شد که او از او بیپناه است.
اگرچه سی و دو منفک نبود از بیست و هشت هرگز
ولی این اصل و آن فرع است چو آن زین در جهانستی
هوش مصنوعی: هرچند که سی و دو بخشی از بیست و هشت است، اما در واقع این اصل و آن فرع است، مثل زین که در دنیا وجود دارد.
چو مبدای همه آب شد معاد جمله شد احمد
معاد و مبداء یک ذاتند کز او جا و مکانستی
هوش مصنوعی: وقتی که سرچشمهی همه آبها به حقیقت بازگشت، همه چیز در وجود پیامبر احمد خلاصه میشود. او و منبع هستی یک ذات هستند و از آن جاست که دیگر نقطه و مکانی وجود ندارد.
بجز یک قوه بیچون که هست آن اصل کاف و نون
مجو چیزی ز سی و دو که اصل کن فکانستی
هوش مصنوعی: به جز یک قدرت بیچون که وجود دارد، که همان اصل "کاف" و "نون" است، از سی و دو چیز دیگر که اصل "کن" و "فکان" را شکل میدهد، چیزی نخواهی یافت.
چو قوه سی و دو نطقت یک ذات است و یک مظهر
همه اشیا شده ناطق ز نطقش بی زبانستی
هوش مصنوعی: توانائیهای سی و دو نطق تو به یک ماهیت و یک تجلی از همه چیزها تبدیل شده، و این ناطق از نطق خود، بیزبان است.
در اینجا، به صفات مختلف صحبت و فهم اشاره شده که در عین تنوع، از یک اصل واحد نشأت میگیرد و نشاندهندهی فراتر رفتن از عبارات و کلمات برای درک عمیقتر است.
همه یک ذات و یک اسما صفات سی و دو هریک
چنان چون نطق جمله یک به یک را آن نشانستی
هوش مصنوعی: همه ما از یک حقیقت و یک ماهیت برخورداریم و در عین حال ویژگیها و نامهای مختلفی داریم. هر یک از ما به شیوهای خاص و منحصر به فرد بیان میشویم، اما در اصل، همگی به یک منبع واحد مرتبط هستیم.
یکی سو گوید و یک ماء یکی آب و یکی پانی
یکی سرد و یکی صافی یکی گوید روانستی
هوش مصنوعی: در یک گفتوگو، افراد درباره یک مایع صحبت میکنند، ولی هر کدام آن را به نحوی متفاوت توصیف میکنند. یکی آن را "ماء" مینامد، دیگری "آب" و سومی "پانی". برخی آن را سرد و برخی دیگر صاف میدانند، و یکی هم میگوید که روان و جاری است. این تفاوت در توصیف نشاندهنده دیدگاههای مختلف و برداشتهای متنوع از یک چیز واحد است.
چو گویند هریکی ز اشیا به اسم مختلف چندان
که گردد سی و دو هریک ز جمله عین شانستی
هوش مصنوعی: هرگاه درباره اشیاء صحبت میشود و نامهای متفاوتی برای آنها به کار میرود، به تعداد سی و دو نام مختلف، در حقیقت هر یک از آنها همان ماهیت و حقیقت خود را دارند.
چنین ز اشیا بود هریک بر او سی و دو نطق حق
بود هر سی و دو یک شی ء چو سی و دو یکانستی
هوش مصنوعی: هر چیز در دنیا ویژگیهای خاص خود را دارد و به همین خاطر هر یک از آنها به طریقی در بیان حقایق و معانی مختلف سهیم هستند. مانند اینکه هر یک از این ویژگیها شبیه به یک واحد عددی است که در مجموع معنا و مفهوم کلی را به هم میپیوندد.
بود هریک ز سی و دو چنین سی و دو ایشان را
که هم یکتا و یک نطقند چو یک اندر عیانستی
هوش مصنوعی: هر یک از این سی و دو نفر، به شکلی منحصر به فرد هستند و هر کدام یک صدای خاص دارند؛ مانند یک حقیقت که در عیان و روشنایی نمایان است.
(ز) اسما و صفت دایم چو کثرت بود خلقان را
چو وحدت گشت آن کثرت قیامت آن زمانستی
هوش مصنوعی: وقتی اسمها و صفاتی که همیشگی و ثابت هستند، با توجه به وجود آدمها به کثرت تبدیل میشوند، در آن زمان که این کثرت به وحدت میرسد، آن را قیامت مینامند.
همه یک چیز و جمله یک ز نطق سی و دو گشتند
نگشتی دیو زو احول گر این سر را بدانستی
هوش مصنوعی: همه به یک حقیقت میرسند و با کلامی واحد در مورد آن سخن میگویند. اگر دیو در این مورد آگاه میشد، هرگز به این شکل دچار سردرگمی نمیگردید.
بمانند خفته در کثرت ندانند سر خوبان یک
چو ماهیت که مفهوم است ز چشم ایشان نهانستی
هوش مصنوعی: افراد زیادی که در خواب غفلت به سر میبرند، نمیتوانند وجود و زیبایی حقیقی خوبان را درک کنند. چرا که آنچه که در حقیقت وجود دارد، از نظر آنها پنهان مانده است.
بود ماهیت «آ» «بی » چنین تا «یی » که هست آخر
بود اسمش الف بی تی که ترکیب جهانستی
هوش مصنوعی: آ، بی و ی، هر یک به نوعی نشاندهنده وجود و هستی هستند. ترکیب آنها به ما اسم الف بی تی را میدهد که به نوعی نمادی از ترکیب جهان هستی و اجزای آن است. این ساختار بیانگر این است که تمام این اجزا در یک ماهیت واحد جمع شدهاند و هویت و وجود را خلق میکنند.
چو مفرد گردد آن اسما مسما زو شود پیدا
شود مفهوم ماهیت که سود است یا زیانستی
هوش مصنوعی: وقتی که اسمها به صورت جدا و مستقل در نظر گرفته شوند، ماهیت و مفهوم آنها روشن میشود و معلوم میگردد که آیا آن چیز منفعت دارد یا ضرر.
مسمای همه اشیا چو ایشانند هم اسما
همه هستند عین «شان » اگر هردو چو آنستی
هوش مصنوعی: اسم و ماهیت همه اشیاء به نوعی با یکدیگر مرتبط هستند. اگر هر دو جنبه یعنی اسم و ماهیت مشابه باشند، در حقیقت نشاندهنده یک حقیقت واحد هستند.
چو اسمای مسما یک شدند از صورت کثرت
عیان شد وحدت ایشان که با ساکن روانستی
هوش مصنوعی: وقتی نامها و موجودات به یک حقیقت واحد دست پیدا کنند، نما و شکلهای متنوع آنها محو میشود و وحدت آنها آشکار میگردد. این حالت به ما نشان میدهد که در پشت تنوع ظاهری، یک حقیقت واحد نهفته است که در آرامش و سادگی خود وجود دارد.
همه را «آ» و «بی » و «تی » مسمای همه نطقند
هم از «شان » اسم جمله شد چو بی شرک و گمانستی
هوش مصنوعی: همهای که حرف میزنند، از کلمات و صداهای مختلف تشکیل شدهاند که در نهایت به معنی و مفهوم میرسند. اگر کسی با بیگمانی و بدون تردید به این مسأله نگاه کند، متوجه میشود که نام همهی آنها یکی است.
مسما جمله اشیا چو آمد اسم شد «شان » را
مسما عین اسماء شد اشیا زان کلانستی
هوش مصنوعی: تمام موجودات وقتی به نامی خوانده میشوند، به عبارت دیگری شناسایی میشوند. نام و مفهوم هر چیز به آن ویژگیهایی که دارد، گره خورده است و به همین دلیل، اشیا به واسطه نامهایشان قابل شناسایی و فهم هستند.
بجز نطق و بجز قوت، بجز صوت و بجز حرفش
که یک ذاتند همه اشیا چو یکتایی بخوانستی
هوش مصنوعی: به جز صحبت کردن و قدرت، به جز صدا و کلمات، همه اشیا را میتوان به عنوان یک وجود واحد شناخت.
از آن از مفرد و محکم که هست آن آ و بی و تی
مخالف نیستند باهم مسلمان گر مغانستی
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که اگر کسی از دوستی و ارتباط با دیگران فارغ باشد و تنها از خوبیها و حقیقتها پیروی کند، باید بداند که بین افراد مختلف و اندیشهها نباید هیچگونه تضادی وجود داشته باشد. در واقع، پیام آن تأکید بر وحدت و همبستگی است، حتی اگر افراد از پیشینهها و باورهای مختلفی هستند.
ولی گردد مرکب چون زبان هریک است دیگر
یکی لفظ عرب گوید دگر از فرس خوانستی
هوش مصنوعی: مرکب (سوار) هر کس به مانند زبان او سخن میگوید؛ یکی به زبان عربی صحبت میکند و دیگری به زبان فارسی.
مرکب چون شود مفرد خلاف از نوع برخیزد
چنان که اصل او این است از فرعش عیانستی
هوش مصنوعی: وقتی که مرکب به حالت مفرد تبدیل شود، ویژگیهای متفاوتی از خود نشان میدهد، به گونهای که اصل و ریشهاش از شاخه و جنبهاش مشخص است.
همه یک لفظ و یک ذات و همه یک دین و یک ملت
شوند از اصل نطق فرد چو او از عارفانستی
هوش مصنوعی: همه باید با یک زبان و یک هویت مشترک به هم نزدیک شوند و در حقیقت، مانند یک دین و یک ملت واحد درآیند. این اتفاق درست همانطور که در گفتار یک فرد عارف با عمق فهم و بصیرت اتفاق میافتد، امکانپذیر است.
به شمعون گفت این معنی چو شد پیش پدر عیسی
چو آمد از سما اکنون طهور از خاکدانستی
هوش مصنوعی: شمعون به پدر عیسی گفت که وقتی عیسی از آسمان به زمین آمد، مفهوم این مسأله را متوجه شد که او از خاک به وجود آمده است.
همه اشیا شده ناطق چو شد نطق از همه پیدا
همه کس را ز نطق او حیات جاودانستی
هوش مصنوعی: همهی اشیا به سخن درآمدند و وقتی سخن آغاز شد، هر چیزی نمایان شد. به واسطهی سخن او، همهی افراد از زندگی ابدی برخوردار شدند.
چو بود او نطق پاک حق بیان نطق حق رو شد
بیان او بجز نطقش دگر کس کی توانستی
هوش مصنوعی: وقتی سخن راست و پاک خداوند وجود دارد، آن سخن حقیقتنما و نمایان میشود. جز سخن او، هیچ کس دیگری نمیتواند چنین بیانی داشته باشد.
سما شد در زمین مطوی زمین شد شق به نور حق
که هست آن نطق پاک حق که ظاهر از دهانستی
هوش مصنوعی: آسمان به زمین نزدیک شد و زمین تابید، نور حق آشکار شد. این نور، صدای پاک حقیقت است که از دهان به ظهور میرسد.
بدل شد ارض در محشر بغیر ارض کان نطق است
چو او آب است اشیا را همیشه در میانستی
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمین به شکل دیگری تغییر میکند و مانند زبانی صحبت میکند. این تغییر وضعیت مثل آبی است که همه چیز را در خود دارد و همیشه در میان موجودات وجود دارد.
زمین کعبه منشق شد برون آمد از او دابه
چو کرد اظهار آیت ها ز کعبه زان دوانستی
هوش مصنوعی: زمین کعبه درخشش و نور خود را به نمایش گذاشت و از آن موجودی نمایان شد که نشانهها و آیات خداوند را نمایان میکند. از آنجا فهمیدی که چه چیزی از کعبه برخواهد آمد.
چو بد او آدم خاکی ز کعبه چون برون آمد
از آن هر عضوی از اعضا به دیگر جزء مانستی
هوش مصنوعی: وقتی انسان نادرستی از کعبه خارج میشود، هر یک از اعضای او به دیگر اجزای وجودش نمیماند.
در توبه چو شد بسته، ندارد بهره زان ایمان
کسی کامروز در عالم ز جنس کافرانستی
هوش مصنوعی: اگر کسی در توبه و پشیمانی خود را محدود کند، دیگر از ایمان حقیقی بهرهای نخواهد برد. امروز در این دنیا، انسانها بیشتر از جنس کافران هستند.
بیامد ز آسمان عیسی چو بد او نطق حق مهدی
ظهور نطق از او را هست از آن با او دخانستی
هوش مصنوعی: عیسی از آسمان آمد و چنان سخن گفت که صدای حق به گوش رسید. مهدی نیز با او سخن میگوید و از آنجا که با او به گفتگو پرداخته است، به نوعی در سایه او قرار دارد.
چو دجال لعین جهل نشد از جهل او کشته
ظهور علم تأویلش کنون تا قبر دانستی
هوش مصنوعی: همانطور که دجال و فریبنده بدیها از جهالتاش به خطر افتاده است، در حال حاضر باید بدانیم که ظهور علم و دانایی نیز در حال رخ دادن است و باید فهم درستی از واقعیتها داشته باشیم.
برآمد آفتاب حق ز مغرب کانبیا بودند
چو پشت آب از آن سو بد که او چون درفشانستی
هوش مصنوعی: آفتاب حقیقت از سمت مغرب طلوع کرد، همانطور که پیامبران الهی پیش روی ما هستند. پشت آب، از آن طرف نشان میدهد که اگر او را چون درخشش خورشید ببینی...
بیامد آتش از مشرق به مغرب راند خلقان را
ز دریای عدن آمد که از هندوستانستی
هوش مصنوعی: آتش از سمت شرق به سوی غرب حرکت کرد و مردم را از دریای عدن راند. این آتش نشاندهنده منبعی است که از هندوستان نشأت میگیرد.
همه در بیت مقدس در کنون جمع آمدند دیگر
چه جای پشت آب زان است که حشر مؤمنانستی
هوش مصنوعی: همه در مکانی مقدس گردهم آمدهاند و دیگر چه نیازی به فاصله گرفتن و دور شدن از یکدیگر وجود دارد، زیرا اینجا محلی برای تجمع مؤمنان است.
ز فضل خالق بیچون چو حشر و نشر شد اکنون
از آن اعمال خلقان را ز خلق موقنانستی
هوش مصنوعی: به لطف و رحمت خداوند، مانند روز قیامت، هماکنون اعمال بندگان به خوبی روشن و مشخص شده است و از اوصاف مومنانی که در ایمان خود ثابت و مطمئن هستند، خبر داریم.
کنون کافر به دوزخ شد بر او غل و سلاسل خط
کنون حور است مؤمن را خط او در جنانستی
هوش مصنوعی: هماکنون کافران به دوزخ رفتهاند و گردن آنها با زنجیر و غل بسته شده است، اما مؤمنان در بهشت هستند و نامشان در آنجا نوشته شده است.
وفا شد جمله وعده، نماند اسرار پوشیده
به فعل آمد ز حق قوه، چو مغز استخوانستی
هوش مصنوعی: وفا به تمام وعدهها تحقق یافت و دیگر رازی پنهان باقی نماند. اراده الهی به عمل درآمد و مانند مغز، اصل و عمق وجود را نمایان کرد.
از آن حل گشت مشکل ها ز فضل خالق یکتا
که هست او فضل یزدانی که سلطان نشانستی
هوش مصنوعی: مشکلات به خاطر رحمت و دانش خالق یکتای جهان حل میشوند، چرا که اوست که بزرگترین و بهترین است و در مقام سلطانی بر همه چیز قرار دارد.
کنون زو دین احمد را پدید آمد دگر رونق
ز دین توحید شد پیدا سبک همچون گرانستی
هوش مصنوعی: اکنون دین احمد (پیامبر اسلام) نمایان شده و رونق دین توحید (یکخدایی) مشخص گردیده است، بهگونهای که این دین به سبکی مانند سنگین شدن تبدیل شده است.
هر آن چیزی که هست و بود و خواهد بد بیان زان شد
از آنرو دین احمد را کنون شیرین زبانستی
هوش مصنوعی: هر آنچه که وجود دارد، بوده و خواهد بود، از آنجا نشانهای از دین احمد (پیامبر اسلام) به زبان شیرین بیان شده است.
حساب قرن و سال و مه چنانچه بود چون گردد
کنون دور است دور او و او صاحب قرانستی
هوش مصنوعی: زمان و دوران به گونهای که بودهاند حساب شدهاند، اما اکنون این دورانی که در آن هستیم، دوری است که صاحب آن، به نوعی سلطنت و قدرت دارد.
بد او ناطق بدین خلقت نیامد همچو او کامل
بیان باشد همیشه این چو ذات مستعانستی
هوش مصنوعی: او که به این آفرینش آمده، مانند او با بیان کامل نیست. همیشه این ریشه در ذات یاریگر دارد.
امام و مرشد عالم ز قرآن عرش نامه شد
محبت نامه و دیگر کتاب جاودانستی
هوش مصنوعی: رهبر و استاد جهان بر اساس قرآن به معرفتی دست یافته که اساس آن محبت است و این کتاب، کتابی است که همیشه و برای همیشه معتبر و جاودان خواهد ماند.
چو قرآن جمله در «شأن» است «شأن» است معنی قرآن
همیشه راه «شأن» روشن چو راه کهکشانستی
هوش مصنوعی: تمام مفاهیم قرآن به نوعی مربوط به «شأن» هستند و همواره این «شأن» روشن و واضح است، مانند راهی کهکشان که همیشه قابل دیدن و فهمیدن است.
نسیمی را سلیمانوار انس و جن مسخر شد
عصا در دست چون موسی و خلقان را شبانستی
هوش مصنوعی: نسیمی مانند سلیمان به خدمت جن و انسان درآمد و عصا در دست مانند موسی، مردم را هدایت کرد.