بخش ۸۶ - لشکر کشیدن طورگ به جنگ فرامرز
تو را میهمانی کنم گرز و تیغ
به تو تیر بارم چو باران ز میغ
چو کاهو از آن جایگه گشت باز
به تیزی بپیمود راه دراز
طورگ دلاور برآراست کار
سپه را به هامون کشید از حصار
همان ساز و آیین ابا بوق و کوس
برون برد و شد دشت چون آبنوس
یکی لشکر آمد به هامون ز کوه
که شد گاو ماهی ز جنبش ستوه
شد از سم اسپان دل کوه چاک
پراکنده شد بر رخ شید خاک
چنان شد ز گرد سپه روی آب
که در وی تکاور دویدی به تاب
ز آواز گردان در آن کوه و دشت
شهنشاه انجم دلش خیره گشت
ز صحرا به تندی گذر کرد و رفت
بپیچید سوی فرامرز تفت
وز آن سو چو کاهو بیامد دوان
به نزد فرامرز روشن روان
یکایک بر پهلوان بزرگ
بگفت آنچه بشنیده بود از طورگ
سپهبد ز دشمن چو نزدیک شد
جهان چون شب تیره تاریک شد
بفرمود تا بر لب جویبار
فرود آید آن لشکر نامدار
سراپرده پهلوان گزین
کشیدند بر دشت توران زمین
چو منزل بکردند شب تنگ بود
میان دو لشکر دو فرسنگ بود
شبی بود تیره تر از آبنوس
ستاره فروزنده چون سند روس
طلایه بفرمود تا گرد دشت
همی از پی پاس لشکر گذشت
سواران ترکان خبر یافتند
به سوی سپهدار بشتافتند
بگفتند با شیر جنگی طورگ
که آمد فرامرز گرد سترگ
همانا که از ما ندارد خبر
فرود آمدست اندر آن دشت و در
سزد گر بر ایشان شبیخون کنیم
کیان را به رنگ طبرخون کنیم
چنین گفت ناکار دیده طورگ
که ای مهتران و گوان سترگ
هم اکنون بر ایشان بباید زدن
به خنجر دل و دیدشان از بدن
بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ: فرامرز چون کرد آنجا درنگبخش ۸۷ - شبیخون زدن طورگ بر فرامرز و شکست خوردن طورگ: برون شد از آن لشکر بی شمار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو را میهمانی کنم گرز و تیغ
به تو تیر بارم چو باران ز میغ
هوش مصنوعی: من برای تو جشنی برپا میکنم، و در این جشن با شمشیر و تیغ از آسمان همچون باران به تو حمله میکنم.
چو کاهو از آن جایگه گشت باز
به تیزی بپیمود راه دراز
هوش مصنوعی: با گیاه کاهو که از مکان خود بازمیگردد، به سرعت راه طولانی را طی میکند.
طورگ دلاور برآراست کار
سپه را به هامون کشید از حصار
هوش مصنوعی: سربازان دلاور به طرز زیبایی آماده شدهاند و کار سپاه را به سمت هامون (دشتهای وسیع) کشاندهاند و از حصارها خارج کردهاند.
همان ساز و آیین ابا بوق و کوس
برون برد و شد دشت چون آبنوس
هوش مصنوعی: ساز و آیینی که همواره با صدای بوق و کوس همراه است، به طور شگفتانگیزی دشت را مانند درختان آبنوس زینت میدهد.
یکی لشکر آمد به هامون ز کوه
که شد گاو ماهی ز جنبش ستوه
هوش مصنوعی: گروهی از سربازان از کوه به دشت هامون آمدند، که در نتیجه این حرکت، گاو ماهی از شدت ترس و حرکت دچار وحشت شده است.
شد از سم اسپان دل کوه چاک
پراکنده شد بر رخ شید خاک
هوش مصنوعی: دل کوه از سم اسبان شکست و غباری بر چهره زمین نشسته است.
چنان شد ز گرد سپه روی آب
که در وی تکاور دویدی به تاب
هوش مصنوعی: آب چنان به هم خورده و مضطرب شده بود که گویی از دور، دویدن و تاب خوردن چیزی را در خود نشان میداد.
ز آواز گردان در آن کوه و دشت
شهنشاه انجم دلش خیره گشت
هوش مصنوعی: صدای نوازندگان در کوهها و دشتها باعث شد تا دل پادشاه ستارهها مجذوب شود.
ز صحرا به تندی گذر کرد و رفت
بپیچید سوی فرامرز تفت
هوش مصنوعی: او با سرعت از دشت گذشت و به سمت فرامرز پیچید و رفت.
وز آن سو چو کاهو بیامد دوان
به نزد فرامرز روشن روان
هوش مصنوعی: از آن طرف، همچون کاهو، به سرعت به سوی فرامرز روشن روان آمد.
یکایک بر پهلوان بزرگ
بگفت آنچه بشنیده بود از طورگ
هوش مصنوعی: هر یک از افراد به پهلوان بزرگ گفتند آنچه را که از طورگ شنیده بودند.
سپهبد ز دشمن چو نزدیک شد
جهان چون شب تیره تاریک شد
هوش مصنوعی: وقتی سپهبد به دشمن نزدیک شد، دنیا مانند یک شب تاریک و بینور شد.
بفرمود تا بر لب جویبار
فرود آید آن لشکر نامدار
هوش مصنوعی: فرمان داد که آن لشکر معروف به کنار جویبار بیاید.
سراپرده پهلوان گزین
کشیدند بر دشت توران زمین
هوش مصنوعی: پرچم و نشانه قهرمان را بر روی دشت توران نصب کردند.
چو منزل بکردند شب تنگ بود
میان دو لشکر دو فرسنگ بود
هوش مصنوعی: وقتی که شب فرارسید، فاصله بین دو لشکر دو فرسنگ بود و این فاصله برای برقراری ارتباط یا حرکت در آن شب دشوار و تنگ به نظر میرسید.
شبی بود تیره تر از آبنوس
ستاره فروزنده چون سند روس
هوش مصنوعی: شبی بود تاریکتر از چوب سیاه، اما ستارهای درخشان مانند سنگ جواهر روشنایی میبخشید.
طلایه بفرمود تا گرد دشت
همی از پی پاس لشکر گذشت
هوش مصنوعی: طلایه به فرماندهی فرستاده شد تا دور تا دور دشت را بگردد و از پی پاسبانی و مراقبت بر لشکر بیفتد.
سواران ترکان خبر یافتند
به سوی سپهدار بشتافتند
هوش مصنوعی: سواران ترک متوجه شدند و به سمت فرمانده خود راهی شدند.
بگفتند با شیر جنگی طورگ
که آمد فرامرز گرد سترگ
هوش مصنوعی: گفتند که اگر شیر جنگی به میدان بیاید، فرامرز با قامت بزرگش به سمت او میرود.
همانا که از ما ندارد خبر
فرود آمدست اندر آن دشت و در
هوش مصنوعی: بیگمان، ما از وضعیت و خبری که در آن دشت و در آنجا رخ داده، اطلاعی نداریم.
سزد گر بر ایشان شبیخون کنیم
کیان را به رنگ طبرخون کنیم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به آنها حمله کنیم، سزاوار است، چون میتوانیم آنها را به رنگی تازه و نیکو درآوریم.
چنین گفت ناکار دیده طورگ
که ای مهتران و گوان سترگ
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر سخنی است که شخصی با تجربه و آگاه در برابر جمعی از افراد بزرگ و با نفوذ میگوید. او به آنها اشاره میکند و نشان میدهد که در موقعیتی قرار دارد که از نظر اجتماعی یا سیاسی اهمیت دارد.
هم اکنون بر ایشان بباید زدن
به خنجر دل و دیدشان از بدن
هوش مصنوعی: این لحظه باید با جدیت و شجاعت به آنها مقابله کنیم و نگاهشان را از دنیا و امور مادی قطع کنیم.