بخش ۷۰ - درخواستن فرامرز از کید هندی به جهت هر دو دختران او (و)دادن کید
یکی روز پردخته شد پیشگاه
فرامرز و گرگین بد و کیدشاه
چنین گفت با کید هندی دلیر
که چشمم ز رویت نگشتست سیر
مرا رای جیپال و آن مرز خاست
شدن سوی آن مرز و بومم هواست
کنون آرزو دارم از تو یکی
بگویم تو بشنو مپیچ اندکی
زراسب گرانمایه فرزند توس
که با تخت و تاج است و با پیل و کوس
نژاد وی از نامور نوزر است
گذشته ز کاوس کی مهتر است
دگر بیژن گیو کو روز جنگ
نیندیشد از شیر و جوشا نهنگ
ز مادر سوی زال دارد نژاد
پدر گیو گودرز و با فر و داد
برادر ورا هست هفتاد و هشت
گذارد زمین زیرشان کوه و دشت
به درگاه کاوس کی مهترند
ز ایرانیان سر به سر مهترند
به دامادی کید کردند رای
بدین در چه گوید کنون کدخدای
بدو کید گفتا که تو مهتری
پسر زان تو هم پدر دختری
چو دانی که این کار زیبا بود
ترا دل بدین هم شکیبا بود
کنیز تواند آن دو سر زان تست
به گیتی مرا جان و سر زان تست
هم اندر زمان دختران را بخواند
به نزد جهان پهلوانشان نشاند
دو مرد گرانمایه آورد پیش
ببستند کابین به آیین خویش
یکی دست در دست بیژن نهاد
دگر زان شه نوذری کرد یاد
نثاری فشاندند بر هر چهار
یکی غلغل افتاد در هند بار
در گنج بگشود و کید گزین
ستوه آمد از زر و گوهر زمین
فرستادشان یک به یک برگ و ساز
چو یک هفته بودند با کام و ناز
بخش ۶۹ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش: چو بشنید زین گونه کید گزینبخش ۷۱ - سخن گفتن فرامرز به جهت پذیرفتن دین یزدان و قبول نکردن کید: پس از هفته بنشست با انجمن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی روز پردخته شد پیشگاه
فرامرز و گرگین بد و کیدشاه
هوش مصنوعی: روزی فرامرز و گرگین و کیدشاه پیش یکدیگر حاضر شدند.
چنین گفت با کید هندی دلیر
که چشمم ز رویت نگشتست سیر
هوش مصنوعی: دلیر هندی چنین گفت: "چشمان من از تماشای روی زیبایت سیر نمیشود."
مرا رای جیپال و آن مرز خاست
شدن سوی آن مرز و بومم هواست
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم به دیار جیپال بروم و آن جا که مرز را میتوان رد کرد، به سمت وطنم حرکت کنم.
کنون آرزو دارم از تو یکی
بگویم تو بشنو مپیچ اندکی
هوش مصنوعی: حالا من آرزو دارم که از تو چیزی بگویم، تو هم خوب گوش کن و زیاد درگیر نشو.
زراسب گرانمایه فرزند توس
که با تخت و تاج است و با پیل و کوس
هوش مصنوعی: زراسب، فرزند گرانقدر توس، کسی است که دارای مقام و سلطنت است و با نیرو و قدرتی همچون فیل و صدای طبل در میدان نبرد حاضر میشود.
نژاد وی از نامور نوزر است
گذشته ز کاوس کی مهتر است
هوش مصنوعی: او از نژاد مشهور و بزرگ زرتشت آمده و نسلش به پیشوایان و بزرگانی چون کاوس میرسد.
دگر بیژن گیو کو روز جنگ
نیندیشد از شیر و جوشا نهنگ
هوش مصنوعی: بیژن و گیو در روز جنگ، به فکر شیر و قدرت نهنگ نیستند.
ز مادر سوی زال دارد نژاد
پدر گیو گودرز و با فر و داد
هوش مصنوعی: فرزند زال از مادرش به دنیا آمده و نژادش به پدرش گیو و گودرز برمیگردد. او با فضیلت و شرافت زاده شده است.
برادر ورا هست هفتاد و هشت
گذارد زمین زیرشان کوه و دشت
هوش مصنوعی: برادر او را دارد و هفتاد و هشت نفر از او حمایت میکنند، زمین زیر پایشان کوه و دشت است.
به درگاه کاوس کی مهترند
ز ایرانیان سر به سر مهترند
هوش مصنوعی: در درگاه کاوس، همه ایرانیان از نظر مقام و شخصیت برابر و محترم هستند.
به دامادی کید کردند رای
بدین در چه گوید کنون کدخدای
هوش مصنوعی: برای عروس یابی تدبیرهایی اندیشیده شده است. اکنون کدخدا چه نظری درباره این کار دارد و در این باره چه خواهد گفت؟
بدو کید گفتا که تو مهتری
پسر زان تو هم پدر دختری
هوش مصنوعی: به او گفتند تو شخص محترمی هستی، اما باید بدانید که تو تنها فرزند پدرت نیستی، بلکه خواهر هم داری.
چو دانی که این کار زیبا بود
ترا دل بدین هم شکیبا بود
هوش مصنوعی: وقتی میدانی که این کار زیباست، دل تو نیز به خاطر آن آرام میگیرد و تحمل میکند.
کنیز تواند آن دو سر زان تست
به گیتی مرا جان و سر زان تست
هوش مصنوعی: کنیز میتواند آن دو سر به تو باشد، چون در دنیا جان و سر من به تو وابسته است.
هم اندر زمان دختران را بخواند
به نزد جهان پهلوانشان نشاند
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که همزمان با فرارسیدن زمان، دختران را فرا میخوانند و به حضور قهرمان بزرگ جهان میبرند.
دو مرد گرانمایه آورد پیش
ببستند کابین به آیین خویش
هوش مصنوعی: دو مرد بزرگ و محترم را به حضور آوردند و برایشان مهریه را به شیوه خود تعیین کردند.
یکی دست در دست بیژن نهاد
دگر زان شه نوذری کرد یاد
هوش مصنوعی: یک نفر دست خود را در دست بیژن گذاشت و دیگری از آن پادشاه نوذری یاد کرد.
نثاری فشاندند بر هر چهار
یکی غلغل افتاد در هند بار
هوش مصنوعی: در گوشههای مختلف هند، صدای زنگی به گوش میرسد که نشاندهندهای از وقوع یک حادثه یا جشن است. هر کجا که نگاه میکنید، صدای نثاری که بهدست آمده، فضایی شاد و پرانرژی به وجود آورده است.
در گنج بگشود و کید گزین
ستوه آمد از زر و گوهر زمین
هوش مصنوعی: او به گنجی دست یافت و پس از مدتی از زیورآلات و ثروتهای دنیا خسته و ناامید شد.
فرستادشان یک به یک برگ و ساز
چو یک هفته بودند با کام و ناز
هوش مصنوعی: آنها را یکی یکی به همراه برگ و ساز فرستاد، زیرا که یک هفته با لذت و خوشی بودند.