بخش ۱۶۹ - پذیره شدن فرطورتوش،فرامرز را
چو آگاهی آمد به فرطورتوش
که گرد سرافراز با رای و هوش
گذر کرده از راه کژدر بر اسب
ابا پیل و لشکر چو آذرگشسب
شگفتی فروماند خسرو در آن
همی گفت هرکس که این پهلوان
همانا سروشیست با هوش و فر
که بگذشت ازین سان بر این بوم و بر
اگر فر یزدان نبودی ورا
رخ بخت خندان نبودی ورا
دلاور چو با فر یزدان بود
گذشتن بدین راه آسان بود
به مردی اگر کوه آهن بدی
اگر بر تنش چرخ جوشن بدی
همانا بر این ره نکردی گذر
نه گرگ و نه شیران و نه ببر نر
ز مردی برو بر بهانه نماند
چو بر تارک او سری اسب راند
چوآمد به نزدیکی شهر شاه
شهنشه پذیره شدش با سپاه
ابا پیل و با اسب و با نای و نوش
جهان گشت یکسر ز گرد آبنوس
یکایک چو با هم رسیدند تنگ
ز اسب اندر آمد جوان بی درنگ
همان شه بیامد گرفتش به بر
نگه کرد خسرو بر آن یال و بر
از آن برز و بالا و آن فر و هوش
شگفتی فروماند فرطورتوش
زمانی پرستش گرفتند دیر
از آن پس شهنشاه و گرد دلیر
نشستند بر بادپایان همه
دوان از پس و پیش ایشان رمه
یکی شهر بودش شهاباد نام
همه جای خوبی و آرام و کام
پر از باغ پر گلشن و پر درخت
تمامی پر از مردم نیک بخت
یکی کاخ شاهانه بود اندرو
به سان بهشتی پر از رنگ و بو
در و بام و دیوار از او بلور
چو خورشید تابان نمودی ز دور
بدان کاخش اندر فرود آورید
همه فرش زربفت چین برکشید
از آن پس فراوان پرستندگان
پری پیکر و ماه رخ بندگان
بتان سمن بوی حوری نژاد
سهی قد و سیمین بر و حورزاد
فرستاد شه سوی مرد جوان
که بی خور زیبا نباشد جهان
به هر چیز کآن از در کار بود
مر آن شیر دل را سزاوار بود
ز بهر خور و خواب و آرام او
همان از پی شادی و کام او
از آن پس بیامد بر پهلوان
ابا نامداران ز پیر و جوان
بیاراست بزمی که از چرخ ماه
فرومانده بود اندر آن بزمگاه
به خروار بد نرگس و نسترن
همان سوسن و لاله و یاسمن
نشستند و بر کف نهادند جام
ز شاهان با داد بردند نام
پریرخ غلامان کشیدند صف
نهادند همه جام شادی به کف
لبان پر زخنده زبان چربگوی
به غمزه جگر دوز و آرام جوی
به کردار شبنم که بر برگ گل
نشیند سحرگه ز خون قطره مل
عرق کرده رخسار دلجویشان
روان آب زیبای در خونشان
رخ ساقی افکنده در می فروغ
ازو عکس خورشید تابان دروغ
ز عکس رخ ساقیان در شراب
همه کاخ بد پر مه و آفتاب
به جام بلور از نکویی که بود
چنان چون به چشم بزرگان نمود
که آتش به آب اندرون ریختست
دگر شیر با می درآمیختست
نشستند خنیاگران بر رده
ز چنگ و ز بربط یکی صف زده
چو با زیر آهنگ بم ساختند
دل زهره از تن بپرداختند
ز الحان خوبان بربط سرای
ز آواز ابریشم و چنگ و نای
تو گفتی هوا رود سازد همی
و یا چرخ بربط نوازد همی
گل و سنبل و نرگس و نسترن
که بردند با لاله و یاسمن
فراوان به گوهر درآمیختند
بسی مشک و عنبر در آن ریختند
ز بام گرانمایه ایوان شاه
همی ریختندی در آن بزمگاه
سپهر اندر آن بزمگه خیره ماند
هر آن در که بفزودش از بر نشاند
یکی ماه از ایشان به شادی و ناز
برآسود یکسر به رامش نواز
سر مه به میدان خسرو شدند
به چوگان و بازی روارو شدند
بخش ۱۶۸ - خوان هفتم کشتن فرامرز،اژدها را: بیامد به نزدیک نر اژدهابخش ۱۷۰ - رفتن فرامرز با لشکر،همراه فرطورتوش در میدان و گوی زدن فرامرز و ایرانیان وشرح آن: ز دو روی لشکر بیاراستند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو آگاهی آمد به فرطورتوش
که گرد سرافراز با رای و هوش
هوش مصنوعی: زمانی که دانایی و آگاهی به تو دست میدهد، مانند یک گردنفراز خواهی بود که با عقل و هوش خود به موفقیت دست یابی.
گذر کرده از راه کژدر بر اسب
ابا پیل و لشکر چو آذرگشسب
هوش مصنوعی: عبارت اشاره به شخصی دارد که از مسیری غیرمعمول و غیراستاندارد عبور کرده و با قدرت و شجاعت به جلو میرود. او شجاعت و استقامت را از خود بروز میدهد و مانند یک قهرمان بر اسب سوار است، نماد قدرت و عظمت. این تصویر میتواند به تلاش برای غلبه بر چالشها و مشکلات زندگی اشاره کند.
شگفتی فروماند خسرو در آن
همی گفت هرکس که این پهلوان
هوش مصنوعی: خسرو از شنیدن صحبتهای آن پهلوان شگفتزده و متعجب شد و نتوانست حرفهای او را باور کند.
همانا سروشیست با هوش و فر
که بگذشت ازین سان بر این بوم و بر
هوش مصنوعی: بازیگر ذکاوت و زیبایی در میان ما هستند که با گذر از این سرزمین و آسمان، تأثیر شگرفی بر جا میگذارند.
اگر فر یزدان نبودی ورا
رخ بخت خندان نبودی ورا
هوش مصنوعی: اگر لطف خداوندی نبود و چهرهاش درخشان و خوشبختی او وجود نداشت، او نمیتوانست به این مقام و زیبایی دست یابد.
دلاور چو با فر یزدان بود
گذشتن بدین راه آسان بود
هوش مصنوعی: شجاعی که از نیروی خداوند برخوردار باشد، عبور از این مسیر برای او آسان خواهد بود.
به مردی اگر کوه آهن بدی
اگر بر تنش چرخ جوشن بدی
هوش مصنوعی: اگر به یک مرد، کوهی از آهن بدهی یا اگر زرهای سنگین به او ببندی، باز هم نمیتواند نیروی انسانی و ارادهاش را جایگزین کنی.
همانا بر این ره نکردی گذر
نه گرگ و نه شیران و نه ببر نر
هوش مصنوعی: به راستی بر این راه، هیچیک از درندگان بزرگ از جمله گرگ، شیر و ببر نر عبور نکردهاند.
ز مردی برو بر بهانه نماند
چو بر تارک او سری اسب راند
هوش مصنوعی: از مردی که بهانهای برای ترک کردن نداشته باشد، مانند اسبی که بر سر او نشسته، چیزی باقی نخواهد ماند.
چوآمد به نزدیکی شهر شاه
شهنشه پذیره شدش با سپاه
هوش مصنوعی: وقتی شاه بزرگ به نزدیکی شهر رسید، مردم با لشکر خودشان به استقبال او آمدند.
ابا پیل و با اسب و با نای و نوش
جهان گشت یکسر ز گرد آبنوس
هوش مصنوعی: با فیل و اسب و نی و نوش، همه جهان به کلی تغییر کرد و از گرد درخت ابنوست (چوب سیاه) دور شد.
یکایک چو با هم رسیدند تنگ
ز اسب اندر آمد جوان بی درنگ
هوش مصنوعی: همهی آنها که به هم رسیدند، به سرعت یک جوان از اسب پایین آمد.
همان شه بیامد گرفتش به بر
نگه کرد خسرو بر آن یال و بر
هوش مصنوعی: همان پادشاه آمد و او را در آغوش گرفت. خسرو به آن موی بلند و زیبایش نگاه کرد.
از آن برز و بالا و آن فر و هوش
شگفتی فروماند فرطورتوش
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به ویژگیهای برجسته و فراموشنشدنی یک شخص دارد. فردی که دارای ویژگیهای ظاهری و باطنی فوقالعادهای است و به گونهای است که دیگران از درک و وصف او عاجز هستند. این احساس شگفتی و حیرت ناشی از عظمت و جذابیت این فرد، باعث میشود که تواناییهای او از حد تصور فراتر رود.
زمانی پرستش گرفتند دیر
از آن پس شهنشاه و گرد دلیر
هوش مصنوعی: مدتی مردم از عشق و عبادت به پرستش خدایان خارج شدند و توجهشان به پادشاهی و شجاعت خود جلب شد.
نشستند بر بادپایان همه
دوان از پس و پیش ایشان رمه
هوش مصنوعی: همه بر روی بالهای باد نشستهاند و به سرعت از جلو و عقب به سمت آنها میآیند.
یکی شهر بودش شهاباد نام
همه جای خوبی و آرام و کام
هوش مصنوعی: شهر زیبایی به نام شهاباد وجود داشت که همه جا در آن خوب و آرام و پر از لذت بود.
پر از باغ پر گلشن و پر درخت
تمامی پر از مردم نیک بخت
هوش مصنوعی: این مکان مملو از باغها و گلستانها و درختان است و همه جا پر از افراد خوشبخت و نیکوکار میباشد.
یکی کاخ شاهانه بود اندرو
به سان بهشتی پر از رنگ و بو
هوش مصنوعی: یک قصر باشکوه و عظیم در آنجا بود که به مانند بهشتی پر از عطر و زیبایی به نظر میرسید.
در و بام و دیوار از او بلور
چو خورشید تابان نمودی ز دور
هوش مصنوعی: دیواری که به بلور میدرخشد، مانند خورشید درخشان است و از دور نمایی زیبا و جالب دارد.
بدان کاخش اندر فرود آورید
همه فرش زربفت چین برکشید
هوش مصنوعی: به آنجا که خانهاش را به زیر میآورید، همه فرشهای زربفت را چینزده بر خواهید داشت.
از آن پس فراوان پرستندگان
پری پیکر و ماه رخ بندگان
هوش مصنوعی: پس از آن، تعداد زیادی از افرادی که زیبایی و جذابیت دختران را ستایش میکردند، افزایش یافت.
بتان سمن بوی حوری نژاد
سهی قد و سیمین بر و حورزاد
هوش مصنوعی: مجسمهها و زیباهایی که بوی گل سمن میدهند، مانند حوریانی با قامت بلند و خوشفرم، با چهرههایی نورانی و فرشتهوار هستند.
فرستاد شه سوی مرد جوان
که بی خور زیبا نباشد جهان
هوش مصنوعی: پادشاه جوانی را به دنبال زیبایی فرستاد، زیرا بدون او زندگی زودگذار و خالی از زیبایی خواهد بود.
به هر چیز کآن از در کار بود
مر آن شیر دل را سزاوار بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در کار آن شیر دل باشد، شایسته و معقول است.
ز بهر خور و خواب و آرام او
همان از پی شادی و کام او
هوش مصنوعی: برای تأمین نیازهای روزمره و آرامش او، تنها به دنبال شادی و خواستههایش هستم.
از آن پس بیامد بر پهلوان
ابا نامداران ز پیر و جوان
هوش مصنوعی: پس از آن، مردان و زنان معروف و سرشناس نزد پهلوان آمدند و به او پیوستند.
بیاراست بزمی که از چرخ ماه
فرومانده بود اندر آن بزمگاه
هوش مصنوعی: بزم شادی را برپا کن که در آن، زیباییهایی که از آسمان و چرخش ماه آمده، نمایان شده است.
به خروار بد نرگس و نسترن
همان سوسن و لاله و یاسمن
هوش مصنوعی: در میان انبوهی از گلها، نرگس و نسترن دیده میشود که همانند سوسن، لاله و یاسمن زیبا و دلربا هستند.
نشستند و بر کف نهادند جام
ز شاهان با داد بردند نام
هوش مصنوعی: نشستند و جامی از شاهان را بر روی زمین گذاشتند و با انصاف نام آن را بردند.
پریرخ غلامان کشیدند صف
نهادند همه جام شادی به کف
هوش مصنوعی: پریچهرهها، غلامان صفی درست کردند و همه با جامهای پر از شادی در دست ایستادند.
لبان پر زخنده زبان چربگوی
به غمزه جگر دوز و آرام جوی
هوش مصنوعی: لبان پر از خنده و زبان شیرین و فریبنده، با نگاهی دلربا و طعنهآمیز، به آرامی دل دیگران را جریحهدار میکند.
به کردار شبنم که بر برگ گل
نشیند سحرگه ز خون قطره مل
هوش مصنوعی: مانند شبنمی که در صبح زود بر روی گلبرگها نشسته، به آرامی از دل این جهان جدا میشود و با خود قطرهای از درد را به همراه میآورد.
عرق کرده رخسار دلجویشان
روان آب زیبای در خونشان
هوش مصنوعی: چهره دلبرانه آنها به قدری زیبا است که عرق بر پیشانیشان نشسته و مانند آب زلالی در دل شناور است.
رخ ساقی افکنده در می فروغ
ازو عکس خورشید تابان دروغ
هوش مصنوعی: چهره زیبای ساقی در میخانه جلوهگری میکند و درخشش آن چهره همچون تابش خورشید زیبا و فریبنده است.
ز عکس رخ ساقیان در شراب
همه کاخ بد پر مه و آفتاب
هوش مصنوعی: از تصویر چهرههای نوشندگان در شراب، تمام قصرها با نور ماه و خورشید روشن شدهاند.
به جام بلور از نکویی که بود
چنان چون به چشم بزرگان نمود
هوش مصنوعی: در جام بلورین، زیبایی و نیکویی به شکل و صحبت بزرگان نمایش داده میشود.
که آتش به آب اندرون ریختست
دگر شیر با می درآمیختست
هوش مصنوعی: آتش به درون آب ریخته شده و دیگر شیر با می ترکیب شده است.
نشستند خنیاگران بر رده
ز چنگ و ز بربط یکی صف زده
هوش مصنوعی: خوانندگان با سازهای خود، بر روی صفی نشستهاند و با چنگ و بربط، آهنگ مینوازند.
چو با زیر آهنگ بم ساختند
دل زهره از تن بپرداختند
هوش مصنوعی: وقتی با نغمهای دلنشین و آهنگ ملایمی دل را نواخته و به صدا درآوردند، زهره از جسم خود جدا شد و به عالم دیگری رفت.
ز الحان خوبان بربط سرای
ز آواز ابریشم و چنگ و نای
هوش مصنوعی: از نغمههای دلانگیز معشوقان با موسیقی بربط، همچنین از صدای ابریشم و سازهایی مانند چنگ و نای لذت میبرم.
تو گفتی هوا رود سازد همی
و یا چرخ بربط نوازد همی
هوش مصنوعی: تو گفتی که هوا موجب ایجاد نغمه و موسیقی میشود و یا چرخ فلک به نواختن ساز ادامه میدهد.
گل و سنبل و نرگس و نسترن
که بردند با لاله و یاسمن
هوش مصنوعی: گل، سنبل، نرگس و نسترن همراه با لاله و یاسمن به معنای زیبایی و رنگارنگی طبیعت و گلی از گلهاست که هرکدام زیبایی و خاص بودن خود را دارند. این ترکیب نشاندهندهٔ تنوع و جاذبهای است که در دنیا وجود دارد.
فراوان به گوهر درآمیختند
بسی مشک و عنبر در آن ریختند
هوش مصنوعی: به مقدار زیاد جواهرات را با هم ترکیب کردند و عطرهای خوشبو مانند مشک و عنبر را به آن اضافه کردند.
ز بام گرانمایه ایوان شاه
همی ریختندی در آن بزمگاه
هوش مصنوعی: از سقف باارزش و زیبای ایوان پادشاه، چیزی به سمت جشن و میهمانی در حال ریختن بود.
سپهر اندر آن بزمگه خیره ماند
هر آن در که بفزودش از بر نشاند
هوش مصنوعی: در آسمان آن مهمانی، هر کسی که به جمع افزوده میشود، به طوری حیرتزده میماند که گویا در آنجا جاودانه است و نمیتواند از آنجا جدا شود.
یکی ماه از ایشان به شادی و ناز
برآسود یکسر به رامش نواز
هوش مصنوعی: یکی از آنها به خاطر شادی و زیبایی خاصی که دارد، مثل ماه درخشید و همه را تحت تاثیر خود قرار داد و به آرامش و نوازش دعوت کرد.
سر مه به میدان خسرو شدند
به چوگان و بازی روارو شدند
هوش مصنوعی: ماه زیبا به میدان آمد و با بازی چوگان، به رقابت و سرگرمی مشغول شد.