گنجور

بخش ۱۰۸ - نامه فرامرز با مهارک هندی

بفرمود شیر ژیان تا دبیر
بیاورد بر خامه مشک و عبیر
نویسد یکی نامه پاکیزه وار
به نزدیک آن مرد ناهوشیار
چو مشکین زبان مرغ شیرین سخن
به قرطاس بر درفشاند از دهن
ز دریای فکرت برانگیخت موج
ز کلک اندر آورد در فوج فوج
سر نامه نام خداوند داد
نگارنده آدم از خاک و باد
خداوند دارای هر دو سرای
به پیروزی و مهتری رهنمای
از او باد بر شاه ایران درود
که ایران و توران از او باد زود
جهاندار بخشنده و پاک دین
برو تا جهانست باد آفرین
مر این نامه را گرد روشن روان
فرامرز پور گو پهلوان
به نزد مهارک بد بدنژاد
کجا نام باب او نیارد به یاد
ز بی دانشی بسته ای برتری
تو بد گوهری از سگان کمتری
ز بد گوهری از تو این بس نشان
که بی نام بر تخت گردنکشان
نشینی و از خود نیایدت شرم
به گیتی ندانی همی سرد و گرم
کسی تاج و تخت از خداوند خود
بگیرد نشیند برو این سزد
تو را کردم آگه کزین برتری
شوی همچنان بر ره کهتری
وگر سر بتابی ز اندرز من
سرت را همی دور بینی ز تن
تو دانی که چون من کنم رای جنگ
ز تیغم بسوزد به دریا نهنگ
فرستاده ای جست مانند باد
روان کرد نزدیک آن بد نژاد
خود و رای و گردان ایران سپاه
ابا باده و رود و نخجیرگاه
گهی گور زد گه به نخجیر تاخت
گه آسایش از خوابگه بزم ساخت
فرستاده نزد مهارک رسید
ورا از بر تخت با تاج دید
به گرد اندرش نامور مهتران
رده برکشیده ز هندی سران
بدو داد آن نامه دل شکن
دبیرش برو خواند آن انجمن
مهارک برآشفت مانند دیو
از آن نامه نام بردار نیو
یکی بانگ زد بر فرستاده تند
کجا سست شد پا زبن گشت کند
مرا همچنان رای داند مگر
به فیروزی بخت و فر و هنر
اگر من کنم رای آوردگاه
کنم روز روشن به چشمش سیاه
فرستاده را خوار کرد و براند
همی آتش خشم زو برفشاند
هم اندر زمان لشکری گرد کرد
که شد روز روشن برو لاجورد
سپاهی همه خیره و گرز دار
یلان سرافراز خنجرگذار
ز قنوج و کشمیر و از مرز هند
ز چین و ز ماچین و از مرز سند
ز مردان گرد از در کارزار
برون کرده شد چار ره صد هزار
همان پیل با طوق و با تخت زر
فزون از دو ششصد بدی بیشتر
روان کرد ازینان سپاهی گران
پر از خشم و کینه ز جنگ آوران
غو کوس و گرد دلیران جنگ
زمان کرد تار و زمین کرد تنگ
وز آن سو فرستاده سر فراز
چو آمد به نزد فرامرز باز
یکایک ز گفت مهارک بگفت
نکردش برو هیچ گونه نهفت
چو بشنید ازو نامور پهلوان
برآشفت مانند پیل ژیان
پر از خشم و کین کرد سوگند یاد
به مهر و نگین و به کین و به داد
به دارای کیوان هرمزد و شید
به بزم و به رزم و به بیم و امید
که من زان سنگ بدرگ تیره جان
ستانم همه مرز هندوستان
به رزمش ز آورد پیچان کنم
چو برباب زن مرغ بریان کنم
بفرمود تا برنشیند سپاه
به تندی بشد سوی آوردگاه
یکی ژرف رودی به پیش آمدش
ز پهنا به یک میل بیش آمدش
چو تنگ اندر آمد سوی ژرف رود
بفرمود تا لشکرآمد فرود
مهارک چو شنید کآمد سپاه
سوی ژرف رود آمد از جایگاه
پیامی فرستاد زی پهلوان
که از آب بگذر سپیده دمان
وگرنه بفرمای تا بگذرم
بدین ژرف دریا خود و لشکرم
به هامون چو آیم برآرای جنگ
یکی تا ببینی نهنگ و پلنگ
پیامش به گوش سپهبد رسید
زخشم مهارک دلش بر دمید
چنین داد پاسخ که بگشای راه
که از آب من بگذرانم سپاه
به مردی مرا باید آمد برت
به هامون ز گفت تو بر لشکرت
مهارک چو بشنید گرد آورید
سپه را چو تیره شب اندر رسید
لب رود پر پشته بود از درخت
درختان شاخ آور جای سخت
بفرمود تا بر لب جویبار
کمین ها کنند از پی کارزار
که چون پهلوان با سپه سوی رود
درآید ز بهر گذشتن فرود
به هنگام بیرون گذشتن ز آب
به ایشان بگیرند ره بر شتاب
سگالش نمودند و برخاستند
به هر سو کمینگه برآراستند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بفرمود شیر ژیان تا دبیر
بیاورد بر خامه مشک و عبیر
هوش مصنوعی: شیر ژیان فرمان داد تا نویسنده‌ای بیاورند تا بر روی کاغذ با مرکب خوش‌بو و عطرآگین بنویسد.
نویسد یکی نامه پاکیزه وار
به نزدیک آن مرد ناهوشیار
هوش مصنوعی: یک نفر نامه‌ای مرتب و زیبا می‌نویسد و به سمت آن مردی که بی‌خبر و ناآگاه است می‌فرستد.
چو مشکین زبان مرغ شیرین سخن
به قرطاس بر درفشاند از دهن
هوش مصنوعی: مرغی با زبانی خوشبو و شیرین، سخنان دلنشین خود را بر روی کاغذ به زیبایی می‌نویسد.
ز دریای فکرت برانگیخت موج
ز کلک اندر آورد در فوج فوج
هوش مصنوعی: از عمق اندیشه و تفکر، امواجی برمی‌خیزد و قلم، افکار را به صورت گروهی و منظم به تصویر می‌کشد.
سر نامه نام خداوند داد
نگارنده آدم از خاک و باد
هوش مصنوعی: در آغاز نامه، نام خداوند نوشته شده است. خالق انسان، او را از خاک و باد آفریده است.
خداوند دارای هر دو سرای
به پیروزی و مهتری رهنمای
هوش مصنوعی: خداوند صاحب هر دو جهان است و ما را به سوی پیروزی و بزرگی راهنمایی می‌کند.
از او باد بر شاه ایران درود
که ایران و توران از او باد زود
هوش مصنوعی: سلام و درود بر او که بادهای نیک بر شاه ایران می‌فرستد، زیرا این بادها به سرعت ایران و توران را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
جهاندار بخشنده و پاک دین
برو تا جهانست باد آفرین
هوش مصنوعی: جهان و خالق آن بخشنده و پاک‌نهاد است، بنابراین شایسته است که تو به سوی او بروی، چرا که جهان محل رحمت و بزرگواری است.
مر این نامه را گرد روشن روان
فرامرز پور گو پهلوان
هوش مصنوعی: این نامه را به گرد روشن روان فرامرز پور بدهید و از او بخواهید که پهلوان را خبر کند.
به نزد مهارک بد بدنژاد
کجا نام باب او نیارد به یاد
هوش مصنوعی: به نزد مهارک (کسی که با او در ارتباط است)، چه کسی می‌تواند به یاد آورد که پدر او کیست، وقتی که او از نژاد بدی آمده است؟
ز بی دانشی بسته ای برتری
تو بد گوهری از سگان کمتری
هوش مصنوعی: به دلیل نادانی و بی‌خبری‌ات، برتری تو بر دیگران، همچون گوهر باارزش، کمتر از سگان است.
ز بد گوهری از تو این بس نشان
که بی نام بر تخت گردنکشان
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که نشان بدی و بی‌ارزشی در ذات یک فرد، حتی بدون داشتن نام و نشانی، کافی است تا خود را در میان بزرگان و قدرتمندان مشخص کند. در واقع، همان طور که یک جواهر بدچهره نمی‌تواند خود را پنهان کند، بد بودن نیز به راحتی قابل شناسایی است.
نشینی و از خود نیایدت شرم
به گیتی ندانی همی سرد و گرم
هوش مصنوعی: وقتی که نشسته‌ای و از خودت شرم نمی‌کشی، به دنیا نمی‌دانی که گرما و سردی چطور به وجود می‌آید.
کسی تاج و تخت از خداوند خود
بگیرد نشیند برو این سزد
هوش مصنوعی: هر کسی که از خداوند موقعیت و قدرتی به دست آورد، شایسته است که در آن جایگاه بنشیند.
تو را کردم آگه کزین برتری
شوی همچنان بر ره کهتری
هوش مصنوعی: من تو را آگاه کردم که با این برتری که داری، همواره باید بر مسیر فروتنی گام برداری.
وگر سر بتابی ز اندرز من
سرت را همی دور بینی ز تن
هوش مصنوعی: اگر از نصیحت من روی برگردانی، سرانجام خود را از بدنت دور خواهی دید.
تو دانی که چون من کنم رای جنگ
ز تیغم بسوزد به دریا نهنگ
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که وقتی من در فکر جنگ برآیم، همچون تیغی که به دریا می‌اندازند، نهنگ نیز بسوزد.
فرستاده ای جست مانند باد
روان کرد نزدیک آن بد نژاد
هوش مصنوعی: پیامدی از طرف کسی به سرعت و چالاکی حرکت می‌کند و به نزدیک فردی با نژاد ناپسند می‌رسد.
خود و رای و گردان ایران سپاه
ابا باده و رود و نخجیرگاه
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و قدرت ملت ایران اشاره دارد. شاعر از شکوه و عظمت این سرزمین با اشاره به نیروی جوانان و سربازان ایرانی صحبت می‌کند، همچنین به زندگی پرجنب‌وجوش و رهایی در وطن اشاره می‌کند که با طبیعت و آب و هوای آن همراه است.
گهی گور زد گه به نخجیر تاخت
گه آسایش از خوابگه بزم ساخت
هوش مصنوعی: گاه انسان در زندگی به سختی و مبارزه می‌پردازد، گاه به خوشی و آرامش می‌رسد و گاه نیز از خواب و استراحت خود برای لذت و جشن می‌گذرد.
فرستاده نزد مهارک رسید
ورا از بر تخت با تاج دید
هوش مصنوعی: فرستاده به مهارک رسید و او را روی تخت و با تاج دید.
به گرد اندرش نامور مهتران
رده برکشیده ز هندی سران
هوش مصنوعی: در دور او، بزرگان و سران نامی را از سرزمین هند برگزیده‌اند و به مقام‌های بالا رسانده‌اند.
بدو داد آن نامه دل شکن
دبیرش برو خواند آن انجمن
هوش مصنوعی: دبیر، نامه‌ای دلخراش به او داد و او آن را خواند و در نتیجه، جمعیت را تحت تأثیر قرار داد.
مهارک برآشفت مانند دیو
از آن نامه نام بردار نیو
هوش مصنوعی: مهارک از دیدن آن نامه‌ی نامی نیو به شدت خشمگین و مضطرب شد، مانند دیوی که از چیزی تحریک شده باشد.
یکی بانگ زد بر فرستاده تند
کجا سست شد پا زبن گشت کند
هوش مصنوعی: فردی به یک پیام‌آور پرسرعت صدا زد و از او پرسید چرا در راه، قدم‌هایش سست و کند شده است.
مرا همچنان رای داند مگر
به فیروزی بخت و فر و هنر
هوش مصنوعی: من را به خوبی می‌شناسند مگر با موفقیت شانس و همچنین زیبایی و هنر.
اگر من کنم رای آوردگاه
کنم روز روشن به چشمش سیاه
هوش مصنوعی: اگر من به جنگ بیفتم، در روز روشن چشمان او را تیره و تار می‌کنم.
فرستاده را خوار کرد و براند
همی آتش خشم زو برفشاند
هوش مصنوعی: فرستنده را تحقیر کرده و دور کرد و به او خشم و عصبانیتش را نشان داد.
هم اندر زمان لشکری گرد کرد
که شد روز روشن برو لاجورد
هوش مصنوعی: در زمان مشخصی، گروهی از سربازان گرد هم آمدند و روزی روشن و آفتابی بر آن‌ها فرود آمد که به رنگ لاجوردی درخشید.
سپاهی همه خیره و گرز دار
یلان سرافراز خنجرگذار
هوش مصنوعی: سربازان همگی آماده و با قدرت ایستاده‌اند، مردان دلیر با شمشیر به دست.
ز قنوج و کشمیر و از مرز هند
ز چین و ز ماچین و از مرز سند
هوش مصنوعی: این بیت به اشاره چند منطقه و سرزمین‌های مختلف در آسیا پرداخته است. از قنوج و کشمیر در هند و مرزهای چین و ماچین (سرزمین‌های باستانی در آسیای مرکزی) و مرز سند سخن می‌گوید. به نوعی، شاعر به تنوع جغرافیایی و فرهنگی این نواحی اشاره کرده و نمایشگر گستردگی سرزمین‌ها است.
ز مردان گرد از در کارزار
برون کرده شد چار ره صد هزار
هوش مصنوعی: از مردان جنگی، کسی که در میدان نبرد مهارت دارد، به چهار روش می‌تواند برتری خود را بر دیگران نشان دهد و این نشان‌دهنده‌ توانایی و شجاعت اوست.
همان پیل با طوق و با تخت زر
فزون از دو ششصد بدی بیشتر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک فیل می‌پردازد که با تاج و تخت طلایی خود برتر از دویست فرد نیکوکار است. به عبارت دیگر، این فیل به خاطر شکوه و عظمتش از دیگران برجسته‌تر و با ارزش‌تر به نظر می‌رسد.
روان کرد ازینان سپاهی گران
پر از خشم و کینه ز جنگ آوران
هوش مصنوعی: بسیاری از نیروهای خشمگین و کینه‌جو را از میان این افراد روانه کرد.
غو کوس و گرد دلیران جنگ
زمان کرد تار و زمین کرد تنگ
هوش مصنوعی: صدای ساز و جنگ دلیران در دوران خود طنین‌انداز شد و زمین را به تنگی کشید.
وز آن سو فرستاده سر فراز
چو آمد به نزد فرامرز باز
هوش مصنوعی: و از آن طرف، پیام‌آور با قامتی بلند به نزد فرامرز آمد.
یکایک ز گفت مهارک بگفت
نکردش برو هیچ گونه نهفت
هوش مصنوعی: هر یک از گفتارهای تو را به دقت بیان کرد و هیچ چیزی از آن را پنهان نکرد.
چو بشنید ازو نامور پهلوان
برآشفت مانند پیل ژیان
هوش مصنوعی: وقتی نام معروف آن پهلوان را شنید، مانند فیل نر خشمگین شد.
پر از خشم و کین کرد سوگند یاد
به مهر و نگین و به کین و به داد
هوش مصنوعی: او با دلخوری و دشمنی قسم می‌خورد به عشق و ثروت و به عداوت و عدالت.
به دارای کیوان هرمزد و شید
به بزم و به رزم و به بیم و امید
هوش مصنوعی: به نعمت و ثروت کیوان و هرمزد، در جشن‌ها و جنگ‌ها، در ترس و امید زندگی کن.
که من زان سنگ بدرگ تیره جان
ستانم همه مرز هندوستان
هوش مصنوعی: من از آن سنگ سخت و تاریک جان می‌ستانم و تمام مرزهای هند را در تصرف دارم.
به رزمش ز آورد پیچان کنم
چو برباب زن مرغ بریان کنم
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، به طرز ماهرانه‌ای او را به چالش می‌کشم و همچون نوازنده‌ای که با نواختن سازش جادو می‌کند، دشمن را به زانو درمی‌آورم.
بفرمود تا برنشیند سپاه
به تندی بشد سوی آوردگاه
هوش مصنوعی: فرمان داد تا نیروها به سرعت به سمت میدان نبرد حرکت کنند و خود را آماده کنند.
یکی ژرف رودی به پیش آمدش
ز پهنا به یک میل بیش آمدش
هوش مصنوعی: یک رود عمیق به سر راه او قرار گرفت و در عرض آن به اندازه یک میل جلوتر آمد.
چو تنگ اندر آمد سوی ژرف رود
بفرمود تا لشکرآمد فرود
هوش مصنوعی: وقتی که محلی به تنگنا رسید و مجبور شد به عمق رود بروید، دستور داد تا سپاه به پایین بیاید.
مهارک چو شنید کآمد سپاه
سوی ژرف رود آمد از جایگاه
هوش مصنوعی: وقتی مهارک خبر ورود سپاه به سمت رود ژرف را شنید، از مکان خود حرکت کرد.
پیامی فرستاد زی پهلوان
که از آب بگذر سپیده دمان
هوش مصنوعی: پیامی از کسی به پهلوانی ارسال شد که در ساعات اولیه صبح از آب عبور کند.
وگرنه بفرمای تا بگذرم
بدین ژرف دریا خود و لشکرم
هوش مصنوعی: اگر به من اجازه دهی، من و سپاهیانم به این دریا عمیق عبور خواهیم کرد.
به هامون چو آیم برآرای جنگ
یکی تا ببینی نهنگ و پلنگ
هوش مصنوعی: وقتی به هامون می‌رسم، از جنگی که در پیش است، یکی را به نمایش می‌گذارم تا تو بتوانی نهنگ و پلنگ را ببینی.
پیامش به گوش سپهبد رسید
زخشم مهارک دلش بر دمید
هوش مصنوعی: پیام به فرمانده رسید و باعث شد که خشم و ناراحتی در دل او شعله‌ور شود.
چنین داد پاسخ که بگشای راه
که از آب من بگذرانم سپاه
هوش مصنوعی: او این‌گونه پاسخ داد که راهی باز کن تا بتوانم لشکرم را از آب عبور دهم.
به مردی مرا باید آمد برت
به هامون ز گفت تو بر لشکرت
هوش مصنوعی: مردی به من نیاز است که در دشتی وسیع، به سخن تو بر لشکرت بیایم.
مهارک چو بشنید گرد آورید
سپه را چو تیره شب اندر رسید
هوش مصنوعی: وقتی مهارک صدای جمع‌آوری سپاه را شنید، دستور داد تا به سرعت نیروها را گردآوری کنند، چون شب تاریک در حال نزدیک شدن بود.
لب رود پر پشته بود از درخت
درختان شاخ آور جای سخت
هوش مصنوعی: لب رود با درختان فراوان و شاخه‌های گسترده‌اش پر شده بود و مکان سختی را برای عبور ایجاد کرده بود.
بفرمود تا بر لب جویبار
کمین ها کنند از پی کارزار
هوش مصنوعی: فرمان داد تا در کنار جویبار، کمین کنند و منتظر آغاز نبرد باشند.
که چون پهلوان با سپه سوی رود
درآید ز بهر گذشتن فرود
هوش مصنوعی: وقتی پهلوان با نیرو و لشکر خود به سمت رودخانه می‌آید تا از آن عبور کند، نشان از اراده و قدرت اوست.
به هنگام بیرون گذشتن ز آب
به ایشان بگیرند ره بر شتاب
هوش مصنوعی: زمانی که از آب خارج می‌شوند، باید با سرعت از کنار آن‌ها عبور کرد.
سگالش نمودند و برخاستند
به هر سو کمینگه برآراستند
هوش مصنوعی: سگ را به حالت آماده باش درآوردند و هر کدام در جهتی پنهان شدند تا کمین کنند.