گنجور

بخش ۱۰۶ - بازگشتن فرامرز از هند به ایران زمین

سپهبد چو از کوه لشکر کشید
شب تیره ابر سیه بر درید
چو زرین درفشی برآورد زاغ
سرش برتر آمد ز افراز باغ
بر شاه ایران زمین کرد روی
ابا پور فرخ گو نامجوی
به شادی همی رفت آن راه دور
دلش بود خرم ز کردار پور
همه راه با باز و با یوز و سگ
ز زنخجیر و از مرغ پرواز و تک
گهی پهلوان زاده پرهنر
به پیکان فکندی دل گورنر
گهی یوز بود و گه از کوه غرم
چو بادش گرفتی به تک گرم گرم
گهی با سگ اندر بد آهو به تک
به تیزی ز آهو سبق برده سگ
بدین شادمانی فزون از دو ماه
تهمتن همی راند لشکر به راه
چو آمد به نزدیک ایران زمین
از ایشان خبر شد به شاه گزین
پذیره فرستاد گردانش را
همه نامداران ایرانش را
ببردند پیل و سپاه و درفش
همان کوس زرین و زرینه کفش
جهان پر غریو و هوا پر خروش
غو پهلوانان بدرید گوش
رسیدند بر پهلو سرفراز
یکایک ببردند او را نماز
تهمتن بزرگان ستایش نمود
سزاوار هر کس بدان سان که بود
از آن پس براندند تا پیشگاه
به دیدار نام آور پادشاه
چو آمد تهمتن بر تخت شاه
جهاندار برخاست بر رسم و راه
گرفتش به بر روی او بوسه داد
به دیدار پور و پدر گشت شاد
ببوسید روی فرامرز شیر
جوان جهان گیر و گرد دلیر
همان نامداران که با او بدند
ابر شهریار آفرین خوان شدند
یکایک بپرسیدشان شهریار
ز رنج ره دور و از کارزار
ب رتخت شه جمله سر بر زمین
نهادند و کردند برو آفرین
بفرمود تا خوان بیاراستند
خورش هر چه بهتر از آن خواستند
چو خوردند نان سروران مهان
یکی بزمگه ساخت شاه جهان
ز آواز نای و ز بانگ سرود
همی داد ناهید جان را درود
ز الحان بربط ز آواز چنگ
ز بوی گل و لاله خوب رنگ
هوا پر نوا و زمین پر نگار
سمن بر پری چهرگان میگسار
شهنشاه کیخسرو نامور
بپرسید از رستم پر هنر
ز کردار اسپهبد نوجوان
هژبر فرامرز روشن روان
تهمتن به پاسخ زبان برگشاد
به شه کرد رزم فرامرز یاد
از آن رزم هایی که او کرده بود
ز کار تجانو که بسپرده بود
ز کار کمین کردن هندوان
ز مکر و فریب شه جادوان
بسی آفرین کرد شاه جهان
برآن نامور پهلوان جهان
همان باده خوردند تا نیم شب
گشاده به آسایش و کام لب
چو شد سرگران هر کسی از شراب
برفتند مستان سوی جای خواب

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهبد چو از کوه لشکر کشید
شب تیره ابر سیه بر درید
هوش مصنوعی: سپهبد وقتی که از کوه لشکرش را بیرون آورد، شب تاریک را مانند ابر سیاه پاره کرد.
چو زرین درفشی برآورد زاغ
سرش برتر آمد ز افراز باغ
هوش مصنوعی: زاغی که درفش طلایی را بالا برد، به سبب بالاتر بودنش، از دیگر پرندگان در باغ سر افرازتر شد.
بر شاه ایران زمین کرد روی
ابا پور فرخ گو نامجوی
هوش مصنوعی: شاه ایران به تصویر جوانی خوشبخت و محبوب نگاه می‌کند که دارای نام و نسب گرانقدر است.
به شادی همی رفت آن راه دور
دلش بود خرم ز کردار پور
هوش مصنوعی: او با شادی به راه دوری می‌رفت و دلش از کردار پسرش خوشحال و شاداب بود.
همه راه با باز و با یوز و سگ
ز زنخجیر و از مرغ پرواز و تک
هوش مصنوعی: همه مسیرها با پرندگان و حیوانات شکاری و سگ شروع می‌شود و از بازی‌ها و پرواز آن‌ها عبور می‌کند.
گهی پهلوان زاده پرهنر
به پیکان فکندی دل گورنر
هوش مصنوعی: گاهی پیشه‌ور و دلیر، با مهارت و هنر، بر دل حاکم تیر می‌زد.
گهی یوز بود و گه از کوه غرم
چو بادش گرفتی به تک گرم گرم
هوش مصنوعی: گاهی مثل یوز سریع و تند است و گاهی مانند غرش یک کوه، وقتی که به او نزدیک می‌شوی، احساس گرما و اضطراب شدیدی می‌کنی.
گهی با سگ اندر بد آهو به تک
به تیزی ز آهو سبق برده سگ
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، در شرایط خاص، سگ می‌تواند با استفاده از ویژگی‌های تند و تیز خود بر آهو غلبه کند.
بدین شادمانی فزون از دو ماه
تهمتن همی راند لشکر به راه
هوش مصنوعی: در این شادی، تهمتن با قدرت و برکت، لشکر را در مسیر مورد نظر خود به پیش می‌برد و این خوشحالی بیشتر از دو ماه است.
چو آمد به نزدیک ایران زمین
از ایشان خبر شد به شاه گزین
هوش مصنوعی: وقتی که خبر به شاه انتخابی رسید که به ایران نزدیک شده‌اند.
پذیره فرستاد گردانش را
همه نامداران ایرانش را
هوش مصنوعی: او نامه‌ای فرستاد و در آن همه بزرگان و نامداران ایران را دعوت کرد.
ببردند پیل و سپاه و درفش
همان کوس زرین و زرینه کفش
هوش مصنوعی: پیل و لشکر و پرچم را بردند و همانطور که کوس طلا و کفش‌های زرین را نیز با خود بردند.
جهان پر غریو و هوا پر خروش
غو پهلوانان بدرید گوش
هوش مصنوعی: جهان پر از سر و صدا و هوا پر از ناله است، قهرمانان در حال فریاد زدن هستند.
رسیدند بر پهلو سرفراز
یکایک ببردند او را نماز
هوش مصنوعی: برخی افراد قدرتمند و با افتخار به او نزدیک شدند و او را برای ادای نماز برداشتند.
تهمتن بزرگان ستایش نمود
سزاوار هر کس بدان سان که بود
هوش مصنوعی: تهمتن به بزرگان احترام گذاشت و به هر یک از آنان به اندازه‌ای که شایستهٔ شان‌شان بود، ارج نهاد.
از آن پس براندند تا پیشگاه
به دیدار نام آور پادشاه
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، آن‌ها را به سوی درگاه فرستادند تا با نامی بزرگ و مشهور از پادشاه ملاقات کنند.
چو آمد تهمتن بر تخت شاه
جهاندار برخاست بر رسم و راه
هوش مصنوعی: وقتی تهمتن بر تخت شاهی نشست، جهاندار به خاطر رسم و سنت احترام گذاشت و بلند شد.
گرفتش به بر روی او بوسه داد
به دیدار پور و پدر گشت شاد
هوش مصنوعی: او را در آغوش گرفت و بر پیشانی‌اش بوسه‌ای زد و از دیدار فرزند و پدر خوشحال شد.
ببوسید روی فرامرز شیر
جوان جهان گیر و گرد دلیر
هوش مصنوعی: صورت فرامرز، جوانی نیرومند و دلیر را می‌بوسیدند که در جهان شناخته‌شده است.
همان نامداران که با او بدند
ابر شهریار آفرین خوان شدند
هوش مصنوعی: افرادی که با او دشمن بودند، به یکباره به بزرگان و نام آوران تبدیل شدند و به او احترام گذاشتند.
یکایک بپرسیدشان شهریار
ز رنج ره دور و از کارزار
هوش مصنوعی: پادشاه از هر یک از آنها درباره سختی‌های سفر طولانی و مبارزات پرسید.
ب رتخت شه جمله سر بر زمین
نهادند و کردند برو آفرین
هوش مصنوعی: در بستر پادشاه، همه سرهای خود را به زمین گذاشتند و برای او ستایش و تمجید کردند.
بفرمود تا خوان بیاراستند
خورش هر چه بهتر از آن خواستند
هوش مصنوعی: سپس فرمان داد تا سفره‌ای بچینند و هر چه خوراکی پسندیده‌تر بود را روی آن قرار دهند.
چو خوردند نان سروران مهان
یکی بزمگه ساخت شاه جهان
هوش مصنوعی: وقتی که بزرگان و سروران نان خوردند، شاه جهانی را به جشن و میهمانی دعوت کرد.
ز آواز نای و ز بانگ سرود
همی داد ناهید جان را درود
هوش مصنوعی: از صدای نی و آواز سرود، ناهید جان را سلام و درود می‌فرستد.
ز الحان بربط ز آواز چنگ
ز بوی گل و لاله خوب رنگ
هوش مصنوعی: از نغمه‌های دل‌انگیز بربط و صدای چنگ، و همچنین از عطر گل و لاله‌های با رنگ زیبا لذت می‌برم.
هوا پر نوا و زمین پر نگار
سمن بر پری چهرگان میگسار
هوش مصنوعی: هوا پر از نغمه و زمین مملو از زیبایی است، گل‌های سمن بر چهره‌های دل‌انگیز می‌ریزد.
شهنشاه کیخسرو نامور
بپرسید از رستم پر هنر
هوش مصنوعی: شاه کیخسرو معروف از رستم با هنر و مهارت بسیار پرسش کرد.
ز کردار اسپهبد نوجوان
هژبر فرامرز روشن روان
هوش مصنوعی: از رفتار و کردار جوانی به نام هژبر فرامرز، روحش روشن و تابناک است.
تهمتن به پاسخ زبان برگشاد
به شه کرد رزم فرامرز یاد
هوش مصنوعی: تُهمتن (که یکی از شخصیت‌های مشهور حماسه‌های فارسی است) به زبان خود پاسخ نرم و محکم داد و به شاه، یادآوری کرد که فرامرز (دیگر قهرمان و شخصیت نامدار) در میدان جنگ قهرمانانه عمل کرده و یاد او را زنده کرد.
از آن رزم هایی که او کرده بود
ز کار تجانو که بسپرده بود
هوش مصنوعی: از نبردهایی که او انجام داده بود، کار تجانو را به او سپرده بود.
ز کار کمین کردن هندوان
ز مکر و فریب شه جادوان
هوش مصنوعی: در این بیت به دورویی و فریبکاری افرادی اشاره شده که به خاطر خودخواهی و شرایط خاص خود، قصد دارند به دیگران آسیب برسانند. این افراد با دقت و پنهانی در نظر دارند به اهداف خود برسند و برای این کار از ترفندها و نیرنگ‌های مختلف استفاده می‌کنند.
بسی آفرین کرد شاه جهان
برآن نامور پهلوان جهان
هوش مصنوعی: شاه جهان به خاطر آن پهلوان معروف جهان، بسیار ستایش و تمجید کرد.
همان باده خوردند تا نیم شب
گشاده به آسایش و کام لب
هوش مصنوعی: آن‌ها تا نیمه‌های شب، شراب نوشیدند و در آرامش و لذت بودند.
چو شد سرگران هر کسی از شراب
برفتند مستان سوی جای خواب
هوش مصنوعی: وقتی هر کسی از نوشیدن شراب خوشحال و سرمست شد، مستان به سمت جای خواب خود رفتند.