گوئیم بتوفیق خدایتعالی که اندر عالم خرید و فروخت بدین دو گوهر است و این دو گوهر دلیل است بر دو اصل روحانی که فایده دادن و فایده پذیرفتن را اندر دو عالم مایه ایشانند بدان تایید کز ایشان روانست اندر عالم دین برمحققان و آن بیانست پس گوئیم که هر که حدی از حدود دین اجابت کند (و) اولیای خدایرا بشناسد و سوی ایشان از حکمت دلیل جوید و آن حکمت که اندر زیر مثالهای شریعت پوشیده است بداند و اطاعت حدود بدارد خویشتن را بدان دو گوهر لطیف از آتش جاویدانی خریده باشد همچنانکه چیزهای جسمانی بدان دو گوهر بخرند چنانکه خدایتعالی گفت قوله تعالی:ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه همیگوید (خدای) بخرید از مومنان نفسهای ایشان و مالهای ایشان بدانچه بهشت مرایشانراست و هر که مقدار حدود نشناخته باشد و منکر شود او نصیب باقی خویش بچیزهای فانی فروخته باشد چنانکه کسی این دو گوهر را بچیز های فانی فرو شد چنانکه خدایتعالی همیگوید مر آنکسانرا که آخرت را (بدنیا فروختند) قوله تعالی:اولئک الذین اشتروا الحیوه الدنیا باالاخره. گفت که بخریدند زندگانی اینجهان را بدانجهان
پس گوئیم که زر مثل است بر اول از آنچه او برتر است از سیم همچنانکه اول برتر است از ثانی و هر که بر بیست مثقال زر پادشاه شود (و) یکسال بر آن بگذرد بر و واجب شود نیم دینار از آن زکوه بیرون کردن و بیست دو عقد است و آن دلیل است بر دو اصل روحانی و آنکس که بیست مثقال زر دارد دلیل است برناطق که او نصیب خویشتن از دو اصل روحانی یافته است و نیم دینار از زکوه دلیل است بربیرون کردن ناطق از آنچه او یافته باشد از دو اصل و آن هم تاویل است و هم تنزیل است و قوله تعالی:فللذکر مثل حظ الانثیین یبین الله لکم ان تضلوا و الله بکل شی علیم یعنی اهل حق بتحقیق راست نمودند یعنی درست نصیب مرد راست همچنانکه مرد را نصیب همچند دو ماده است پیدا کند مر شما (را راه) راست خدای تا گمراه نشوید پس هر که علم حقیقت نداند او گمراه است و سیم دلیل است بر ثانی و هر که از سیم دویست درم دارد پنج درم برو واجب شود پس از سال که برو بگذرد و دویست که نیز دو عقد است دلیل است بر دو اصل روحانی و آنکس که دویست درم یافت او اساس بود که اندر مرتبت خویش از دو اصل نصیب یافت و بنفس کل پیوسته شد چنانکه ناطق بعقل کل پیوسته است پس مر اساس را واجب شود بپای کردن پنج حدود و فایده دادن مر ایشانرا تا بدان فایده پاکیزه شوند و برکسی که بیست مثقال زر تمام ندارد زکوه نیست یعنی روانیست مر ناطق را بپای کردن اساس تا نصیب خویش از دو اصل روحانی نیابد و اندر مرتبت ناطق نیاید و مرتبت ناطق آنست که مر آن تائید را تالیف تواند کردن بخلق بگفتار و آن کتاب و شریعت باشد و همچنین بر کسی که دویست درم سیم ندارد زکوه نیست یعنی که مر اساس را روا نیست بپای کردن پنج حد جسمانی تا نصیب خویش اندر مرتبت تاویل از عقل و نفس بتمامی نیابد و هر که دویست درم سیم دارد برو صدقه حرامست بلکه مرو را واجب است صدقه دادن معنیش آنست که هر که از دو اصل روحانی تایید یافت حرام شد برو از کسی سخن شنیدن اندر دین بلکه برو واجب است مر خلق را شنوانیدن تا دیگران بد و پاک شوند و آن ازوی زکوه باشد و نیست بر کسی که بیست مثقال زر یا دویست درم سیم دارد زکوه تا سال برو نگذرد معنیش آنست که تا شریعت ناطق و تاویل اساس بکمال نرسد ظاهر و باطن خویش پدید نمیکند و السلام.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گوئیم بتوفیق خدایتعالی که اندر عالم خرید و فروخت بدین دو گوهر است و این دو گوهر دلیل است بر دو اصل روحانی که فایده دادن و فایده پذیرفتن را اندر دو عالم مایه ایشانند بدان تایید کز ایشان روانست اندر عالم دین برمحققان و آن بیانست پس گوئیم که هر که حدی از حدود دین اجابت کند (و) اولیای خدایرا بشناسد و سوی ایشان از حکمت دلیل جوید و آن حکمت که اندر زیر مثالهای شریعت پوشیده است بداند و اطاعت حدود بدارد خویشتن را بدان دو گوهر لطیف از آتش جاویدانی خریده باشد همچنانکه چیزهای جسمانی بدان دو گوهر بخرند چنانکه خدایتعالی گفت قوله تعالی:ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه همیگوید (خدای) بخرید از مومنان نفسهای ایشان و مالهای ایشان بدانچه بهشت مرایشانراست و هر که مقدار حدود نشناخته باشد و منکر شود او نصیب باقی خویش بچیزهای فانی فروخته باشد چنانکه کسی این دو گوهر را بچیز های فانی فرو شد چنانکه خدایتعالی همیگوید مر آنکسانرا که آخرت را (بدنیا فروختند) قوله تعالی:اولئک الذین اشتروا الحیوه الدنیا باالاخره. گفت که بخریدند زندگانی اینجهان را بدانجهان
هوش مصنوعی: با توفیق خداوند متعال، در دنیای خرید و فروش، دو گوهر وجود دارد که نشاندهنده دو اصل معنوی است. این اصول به فرآیند دادن و دریافت مرتبط هستند و با تایید آنها، در دنیای دین به علمای دین نمایان میشود. به این ترتیب میگوییم که هر کسی که حدی از دین را بپذیرد، اولیای خدا را بشناسد و از حکمتهای پنهان در شریعت آگاهی یابد و به اصول دینی پایبند باشد، به نوعی خود را با این دو گوهر ارزشمند خریداری کرده است، درست مانند خرید کالاهای مادی. خداوند در قرآن میفرماید که از مؤمنان جانها و اموالشان را به قیمت بهشت خریده است. اما اگر کسی حدود دین را نشناسد و منکر آن باشد، در حقیقت سهم پایدار خود را به چیزهای فانی و بیارزش میفروشد، مانند کار کسانی که زندگی دنیوی را به آخرت میفروشند.
پس گوئیم که زر مثل است بر اول از آنچه او برتر است از سیم همچنانکه اول برتر است از ثانی و هر که بر بیست مثقال زر پادشاه شود (و) یکسال بر آن بگذرد بر و واجب شود نیم دینار از آن زکوه بیرون کردن و بیست دو عقد است و آن دلیل است بر دو اصل روحانی و آنکس که بیست مثقال زر دارد دلیل است برناطق که او نصیب خویشتن از دو اصل روحانی یافته است و نیم دینار از زکوه دلیل است بربیرون کردن ناطق از آنچه او یافته باشد از دو اصل و آن هم تاویل است و هم تنزیل است و قوله تعالی:فللذکر مثل حظ الانثیین یبین الله لکم ان تضلوا و الله بکل شی علیم یعنی اهل حق بتحقیق راست نمودند یعنی درست نصیب مرد راست همچنانکه مرد را نصیب همچند دو ماده است پیدا کند مر شما (را راه) راست خدای تا گمراه نشوید پس هر که علم حقیقت نداند او گمراه است و سیم دلیل است بر ثانی و هر که از سیم دویست درم دارد پنج درم برو واجب شود پس از سال که برو بگذرد و دویست که نیز دو عقد است دلیل است بر دو اصل روحانی و آنکس که دویست درم یافت او اساس بود که اندر مرتبت خویش از دو اصل نصیب یافت و بنفس کل پیوسته شد چنانکه ناطق بعقل کل پیوسته است پس مر اساس را واجب شود بپای کردن پنج حدود و فایده دادن مر ایشانرا تا بدان فایده پاکیزه شوند و برکسی که بیست مثقال زر تمام ندارد زکوه نیست یعنی روانیست مر ناطق را بپای کردن اساس تا نصیب خویش از دو اصل روحانی نیابد و اندر مرتبت ناطق نیاید و مرتبت ناطق آنست که مر آن تائید را تالیف تواند کردن بخلق بگفتار و آن کتاب و شریعت باشد و همچنین بر کسی که دویست درم سیم ندارد زکوه نیست یعنی که مر اساس را روا نیست بپای کردن پنج حد جسمانی تا نصیب خویش اندر مرتبت تاویل از عقل و نفس بتمامی نیابد و هر که دویست درم سیم دارد برو صدقه حرامست بلکه مرو را واجب است صدقه دادن معنیش آنست که هر که از دو اصل روحانی تایید یافت حرام شد برو از کسی سخن شنیدن اندر دین بلکه برو واجب است مر خلق را شنوانیدن تا دیگران بد و پاک شوند و آن ازوی زکوه باشد و نیست بر کسی که بیست مثقال زر یا دویست درم سیم دارد زکوه تا سال برو نگذرد معنیش آنست که تا شریعت ناطق و تاویل اساس بکمال نرسد ظاهر و باطن خویش پدید نمیکند و السلام.
هوش مصنوعی: در این متن به توضیحاتی درباره زر و سیم و اهمیت آنها در معنای روحانی پرداخته شده است. همچنین به ارتباط بین داراییهای مادی و الزامات زکات اشاره شده است. برای کسانی که به مقدار معینی از زر یا سیم میرسند، زکات واجب میشود و این نشاندهندهی نصیب روحانی آنها از اصول معنوی است. در واقع، هر کس که در رتبهای بالاتر قرار بگیرد، باید واجباتی را رعایت کند تا از نظر روحانی پاک و نیکو بماند. زکات در اینجا به عنوان یک نوع داده روحانی در نظر گرفته شده است که برای پاکسازی و رشد معنوی افراد لازم است. در نهایت، تأکید بر این است که تنها پرداخت زکات در صورتی واجب است که سالی بر دارایی بگذرد و این به سینوریت و درک عمیقتر از مفاهیم روحانی اشاره دارد.