گنجور

بخش ۳۸ - قاهره

و ازتنیس به قسطنطنیه کشتی به بیست روز رود. و ما به جانب مصر روانه شدیم و چون به نزدیک دریا می‌رسد شاخ‌ها می‌شود و پراکنده در دریا می‌ریزد. و آن شاخ آب را که ما در آن می‌رفتیم رومش می‌گفتند و همچنین کشتی از روی آب می‌آمد تا به شهری رسیدیم که آن را صالحیه می‌گفتند و این روستای پرنعمت و خواربار است و کشتی بسیار می‌سازند و هر یک را دویست خروار بار می‌کنند و به مصر می‌برند تا در دکان بقال می‌رود که اگر نه چنین بودی آزوقه آن شهر به پشت ستور نشایستی داشتن با آن مشغله که آن جاست. و ما بدین صالحیه از کشتی بیرون آمدیم و آن شب نزدیک شهر رفتیم. روز یکشنبه هفتم صفر سنه تسع وثلثین و اربعمائه که روز اورمزد بود از شهریورماه قدیم در قاهره بودیم.

بخش ۳۷ - رمله، عسقلان، طینه، تنیس: پس از بیت المقدس عزم کردم که در دریا نشینم و به مصر روم و باز از آن جا به مکه روم. باد معکوس بود به دریا متعذر بود رفتن. به راه خشک برفتم و به رمله بگذشتم. به شهری رسیدیم که آن را عسقلان می‌گفتند و بازار و جامع نیکو، و طاقی دیدم که آن جا بود کهنه، گفتند مسجدی بوده است، طاقی سنگین عظیم بزرگ چنان که اگر کسی خواستی خراب کند فراوان مالی خرج باید کرد تا آن خراب شود. و از آن جا برفتم در راه بسیار بادیه‌ها و شهرها دیدم که شرح آن مطول می‌شود تخفیف کردم. به جایی رسیدم که آن را طینه می‌گفتند و آن بندر بود کشتی‌ها را. و از آن جا به تنیس می‌رفتند.بخش ۳۹ - صفت شهر مصر و ولایتش: صفت شهر مصر و ولایتش : آب نیل ازمیان جنوب و مغرب می‌آید و به مصر می‌گذرد و به دریای روم می‌رود. آب نیل چون زیادت می‌شود دو بار چندان می‌شود که جیحون به ترمذ. و این آب از ولایت نوبه می‌گذرد و به مصر می‌آید و ولایت نوبه کوهستان است و چون به صحرا رسد ولایت مصر است و سرحدش که اول آن جا رسد اسوان می‌گویند. تا آن جا سیصد فرسنگ باشد. و بر لب آب همه شهر‌ها و ولایت هاست. و آن ولایت را صعید الاعلی می‌گویند. و چون کشتی به شهر اسوان رسد از آن جا برنگذرد چه آب از درهای تنگ بیرون می‌آید و تیز می‌رود. و از آن بالاتر سوی جنوب ولایت نوبه است و پادشاه آن زمین دیگراست و مردم آن جا سیاه پوست باشندو دین ایشان ترسای باشد. بازرگانان آن جا روند و مهره و شانه و بسد برند و از آن جا برده آورند. و به مصر برده یا نوبی باشد یا رومی. دیدم که از نوبه گندم و ارزن آورده بودند هر دوسیاه و بد. و گویند نتوانسته‌اند که منبع آب نیل را به حقیقت بدانند و شنیدم که سلطان مصر کس فرستاد تا یک ساله راه برکنار نیل رفته و تفحص کردند هیچ کس حقیقت آن ندانست الا آن که گفتند که از جنوب از کوهی می‌آید که آن را جبل القمر گویند. و چون آفتاب به سر سرطان رود آب نیل زیادت شدن گیرد از آن جا که به زمستان که قرار دارد بیست ارش بالا گیرد چنان که به تدریج روز به روز می‌افزاید.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و ازتنیس به قسطنطنیه کشتی به بیست روز رود. و ما به جانب مصر روانه شدیم و چون به نزدیک دریا می‌رسد شاخ‌ها می‌شود و پراکنده در دریا می‌ریزد. و آن شاخ آب را که ما در آن می‌رفتیم رومش می‌گفتند و همچنین کشتی از روی آب می‌آمد تا به شهری رسیدیم که آن را صالحیه می‌گفتند و این روستای پرنعمت و خواربار است و کشتی بسیار می‌سازند و هر یک را دویست خروار بار می‌کنند و به مصر می‌برند تا در دکان بقال می‌رود که اگر نه چنین بودی آزوقه آن شهر به پشت ستور نشایستی داشتن با آن مشغله که آن جاست. و ما بدین صالحیه از کشتی بیرون آمدیم و آن شب نزدیک شهر رفتیم. روز یکشنبه هفتم صفر سنه تسع وثلثین و اربعمائه که روز اورمزد بود از شهریورماه قدیم در قاهره بودیم.
هوش مصنوعی: از تنیس تا قسطنطنیه سفر با کشتی بیست روز طول کشید. ما به سمت مصر حرکت کردیم و وقتی به نزدیک دریا رسیدیم، آب به شکل شاخ‌هایی در می‌آمد و در دریا پراکنده می‌شد. آبی که ما در آن حرکت می‌کردیم، به نام روم شناخته می‌شد. کشتی به راه خود ادامه داد تا به شهری رسیدیم که نامش صالحیه بود. این روستا بسیار سرسبز و دارای فراوانی خواربار است و در آنجا کشتی‌های زیادی ساخته می‌شود. هر کشتی می‌تواند دویست خروار بار را حمل کند و به مصر می‌برد تا در دکان‌های بقالی فروخته شود. اگر چنین نباشد، غذای آن شهر با آن مشغله‌ای که دارد، به سختی تأمین می‌شود. ما در صالحیه از کشتی پیاده شدیم و آن شب نزدیک شهر ماندیم. روز یکشنبه، هفتم صفر سال ۴۳۱ هجری در قاهره بودیم.

حاشیه ها

1392/04/15 08:07
امین کیخا

اشکارا شاخاب را برای خلیج بکار برده است ، به کردی هم خلیج کندا یعنی با اب کنده شده است که زیباست ، اما خلیج به عربی یعنی اسب تیز رو ، به معنی gulf , شاخاب ان با تردید به فارسی بودن امده است .

1392/04/15 08:07
امین کیخا

اورمزد روز یا هرمز روز پنجشنبه است گویا . روز ا ام ماه را هم می گویند

1393/10/23 01:12
دخو نادری

منظورش از قسطنطنیه کجاست ! و اینکه با کشتی تا خود قاهره اومدن ! که البته زمان زیاد باید ببره

1393/10/23 11:12
امین کیخا

کنستانتیپول منظورش بوده یعنی همان استامبول امروزی که از راه آب به شمال افریکا می پیوندد .حکیم دانا بوده است و دو سخنی در میان گفته هایش نیست .

1397/02/09 15:05
مجید میزازاده

ناصر خسرو چون مسیر 20 روزه استانبول یا قسطنطنیه را طولانی می بیند. و قبلا هم گفته بود مایل به سفر با کشتی نیست چه برسد طولانی لذا از تنیس یا قبرس کنونی با کشتی بطرف مصر حرکت می کنند و وارد بند کوچکی بنام صالحیه می شوند که احتمالا به شهر کنونی پورت سعید مصر وصل شده باشد. و از پرت سعید تا قاهره دویست کیلومتر است.