گنجور

بخش ۲۱ - کویمات، حماة، آب عاصی

پانزدهم رجب سنه ثمان و ثلثین و اربعمایه از آنجا به کویمات شدیم، و از آنجا به شهر حماة شدیم، شهری خوش، آبادان، بر لب آب عاصی، و این آب را از آن سبب عاصی گویند که به جانب روم می‌رود، یعنی چون از بلاد اسلام به بلاد کفر می‌رود عاصی است، و بر این آب دولاب های بسیار ساخته اند. پس از آنجا راه دو می‌شود: یکی به جانب ساحل، و آن غربی شام است، و یکی جنوبی، به دمشق می‌رود. ما به راه ساحل رفتیم.

در کوه چشمه‌ای دیدم که گفتند هر سال چون نیمه شعبان بگذرد آب جاری شود از آنجا و سه روز روان باشد و بعد از سه روز یک قطره نیاید تا سال دیگر. مردم بسیار آنجا به زیارت روند و تقّرب جویند و به خداوند سبحانه و تعالی، و عمارات و حوض‌ها ساخته‌اند آنجا. چون از آنجا بگذشتیم به صحرایی رسیدیم که همه نرگس بود شکفته، چنانکه تمامت آن صحرا سپید می‌نمود از بسیاری نرگس ها.

بخش ۲۰ - ابوالعلاء معری: در آن شهر مردی بود که وی را ابوالعلاء معری می‌گفتند، نابینا بود و رییس شهر او بود، نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگران فراوان، و خود همه شهر او را چون بندگان بودند و خود طریق زهد پیش گرفته بود، گلیمی پوشیده و در خانه نشسته بود، نیم من نان جوین را به نُه گرده کرده، شبانه روز به گرده‌ای قناعت کند و جز آن هیچ نخورد، و من این معنی شنیدم که درِ سرای باز نهاده است و نواب و ملازمان او کار شهر می‌سازند مگر به کلیات که رجوعی به او کنند، و وی نعمت خویش از هیچکس دریغ ندارد و خود صائم الدهر قائم اللیل باشد و به هیچ شغل دنیا مشغول نشود، و این مرد در شعر و ادب به درجه ای است که افاضل شام و مغرب و عراق مقّرند که در این عصر کسی به پایهٔ او نبوده است و نیست، و کتابی ساخته است آن را «الفصول و الغایات» نام نهاده، و سخن‌ها آورده است مرموز و مثل‌ها به الفاظ فصیح و عجیب که مردم بر آن واقف نمی شوند مگر بر بعضی اندک، و نیز آن کسی نیز که بر وی خواند، چنان او را تهمت کردند که تو این کتاب به معارضهٔ قرآن کرده‌ای، و پیوسته زیادت از دویست کس از اطراف نزد وی ادب و شعر خوانند، و شنیدم که او را زیادت ازصد هزار بیت شعر باشد، کسی از وی پرسید که ایزد تبارک و تعالی اینهمه مال و نعمت ترا داده است، چه سبب‌ست که مردم را می‌دهی و خویشتن نمی خوری؟ جواب داد که مرا بیش از این نیست که می‌خورم، و چون من آنجا رسیدم این مرد هنوز در حیات بود.بخش ۲۲ - عرقه، طرابلس و مردمان شیعه‌اش: از آنجا برفتیم، به شهری رسیدیم که آن را عرقه می‌گفتند. چون از عرقه دو فرسنگ بگذشتیم، به لب دریا رسیدیم و بر ساحل دریا، روی از سوی جنوب، چون پنج فرسنگ برفتیم به شهر طرابلس رسیدیم، و از حلب تا طرابلس چهل فرسنگ بود، بدین راه که ما رفتیم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پانزدهم رجب سنه ثمان و ثلثین و اربعمایه از آنجا به کویمات شدیم، و از آنجا به شهر حماة شدیم، شهری خوش، آبادان، بر لب آب عاصی، و این آب را از آن سبب عاصی گویند که به جانب روم می‌رود، یعنی چون از بلاد اسلام به بلاد کفر می‌رود عاصی است، و بر این آب دولاب های بسیار ساخته اند. پس از آنجا راه دو می‌شود: یکی به جانب ساحل، و آن غربی شام است، و یکی جنوبی، به دمشق می‌رود. ما به راه ساحل رفتیم.
هوش مصنوعی: در روز پانزدهم ماه رجب سال سی و هشت هجری قمری، از یک مکان به کویمات رفتیم و سپس به شهر حماة رسیدیم. این شهر زیبا و آباد در کنار رود عاصی قرار دارد. نام این رود عاصی به این دلیل است که به سمت روم حرکت می‌کند و به عبارتی چون از سرزمین‌های اسلامی به سرزمین‌های کفر می‌رود، عاصی نامیده می‌شود. در کنار این رود، آسیاب‌های زیادی ساخته‌اند. از آنجا، مسیر به دو قسمت تقسیم می‌شود: یکی به سمت ساحل، که به غرب شام می‌رود و دیگری به سمت جنوب که به دمشق می‌رسد. ما مسیر ساحل را انتخاب کردیم.
در کوه چشمه‌ای دیدم که گفتند هر سال چون نیمه شعبان بگذرد آب جاری شود از آنجا و سه روز روان باشد و بعد از سه روز یک قطره نیاید تا سال دیگر. مردم بسیار آنجا به زیارت روند و تقّرب جویند و به خداوند سبحانه و تعالی، و عمارات و حوض‌ها ساخته‌اند آنجا. چون از آنجا بگذشتیم به صحرایی رسیدیم که همه نرگس بود شکفته، چنانکه تمامت آن صحرا سپید می‌نمود از بسیاری نرگس ها.
هوش مصنوعی: در کوه، چشمه‌ای وجود دارد که گفته می‌شود هر سال بعد از نیمه شعبان آب از آن جاری می‌شود و به مدت سه روز ادامه دارد. پس از آن، تا سال بعد هیچ آبی از آن نمی‌ریزد. مردم زیادی به آنجا می‌آیند تا زیارت کنند و به خداوند نزدیک شوند و ساختمان‌ها و حوض‌هایی در آن مکان ساخته‌اند. بعد از گذر از آنجا، به صحرايی رسیدیم که پر از نرگس‌های شکفته بود و به طوری که کل آن صحرا به خاطر تعداد زیاد نرگس‌ها، سفید به نظر می‌رسید.

حاشیه ها

1392/04/13 22:07
امین کیخا

دولاب یا dawlab همان سامانه برکشنده اب از چاه است ، از نماد های حوزه شهرنشینی ایرانی است ، مقاله ای دراز دامن از ان در ایرانیکا امده است .

1392/04/13 22:07
امین کیخا

دول به کردی یعنی دره ، و به لری یعنی اویزان ، دور هم خوانده می شود ،

1392/04/13 22:07
امین کیخا

اینجا نگفته اما هم نامی از نیمه شعبان امده و هم نرگس ، ناصر خسرو إسماعیلی بوده است .