گنجور

بخش ۱۱ - از شمیران تا تبریز

بیست و ششم محرم از شمیران برفتم، چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم و از سعیدآباد بگذشتم. بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه (۴٣٨) به شهر تبریز رسیدم، و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود، و آن شهر قصبه آذربایجان است، شهری آبادان.

طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را در خطبه چنین ذکر می‌کردند: «الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد مولی امیرالمومنین».

مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد، شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنه اربع و ثلثین و اربعمائه (۴٣۴) و در ایام مسترقه بود، پس از نماز خفتن بعضی از شهر خراب شده بود، و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند.

بخش ۱۰ - شمیران در ولایت دیلم: اکنون با سر حکایت و کار خود شوم، از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکیست همه سنگلاخ و آن قصبه ولایت طارم است و به کنار شهر قلعه‌ ای بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است، سه دیوار بر گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه فرو برده تا کنار رودخانه که از آن جا آب بر آورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهترزادگان ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد و گفتند آن امیر را قلعه های بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنان که در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی ستاند و مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همه کفش‌ها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس آنِ کسان را نبَرد و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که: «مرزبان الدیلم خیل جیلان ابوصالح مولی امیرالمومنین» و نامش جستان ابراهیم است.بخش ۱۲ - قطران تبریزی: و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک می‌گفت، اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیست و ششم محرم از شمیران برفتم، چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم و از سعیدآباد بگذشتم. بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه (۴٣٨) به شهر تبریز رسیدم، و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود، و آن شهر قصبه آذربایجان است، شهری آبادان.
هوش مصنوعی: در تاریخ بیست و ششم محرم از شمیران حرکت کردم و در چهاردهم صفر به شهر سراب رسیدم. سپس در شانزدهم صفر از سراب خارج و از سعیدآباد گذشتم. در بیستم صفر سال ۴۳۸ به شهر تبریز رسیدم که برابر با پنجم شهریور ماه قدیم است. تبریز، مرکز آذربایجان، شهری آباد و پربار است.
طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را در خطبه چنین ذکر می‌کردند: «الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد مولی امیرالمومنین».
هوش مصنوعی: طول و عرض منطقه‌ای که پیمودم هر کدام هزار و چهارصد بوده و در خطبه‌ها، پادشاه آذربایجان را به این صورت معرفی می‌کردند: «امیر بزرگ، سیف الدوله و شرف ملت، ابومنصور وهسودان بن محمد، ولی امیرالمؤمنین».
مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد، شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنه اربع و ثلثین و اربعمائه (۴٣۴) و در ایام مسترقه بود، پس از نماز خفتن بعضی از شهر خراب شده بود، و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند.
هوش مصنوعی: به من گفتند که در این شهر زلزله‌ای رخ داده است، در شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سال ۴۳۴ هجری. در آن زمان، برخی از شهرها به حالت خراب درآمدند و برخی دیگر آسیب ندیدند. همچنین گفته شد که چهل هزار نفر در این حادثه جان باخته بودند.

حاشیه ها

1392/01/31 12:03
علی نامیرا

«ابومنصور وهسودان» بدون فاصله درست است.

1392/04/13 21:07
امین کیخا

باز یاد هممیهنان اذربایجانی که درگذشتنشان جانمان را اندوهگین کرد

1400/02/03 11:05
آزادبخت

وهسودان مملان هموست که در زمان او نخستین ترکان به اذربایجان امدند و مراغه را ویران کردند و مردم را کشتند و اسیر کردند و چون دژخویی بسیار کردند نخست سران انان را بخواند و چند تنشان بکشت و سپس به جنگ انان رفت و انان را از اذربایجان بیرون کرد اما با مرگ محمود غزنوی و امدن غزان سلجوقی و شکست خونبار مسعود و دیلمیان ایران به زیر حکم غزها رفت با این همه غزان انچنان نبودند که ایران را دگرگون کنند و امدنشان هم با ترفند مسلمان شدن بود انکه روی ایران را در خوارزم و فرارودان و کاشغر گرداند امدن ترکان مغولی بود و آذربایجان تا زمان شاه عباس صفوی پارسی ماند و رساله روحی انار جانی و گزارش چلبی که در قرن یازده نوشته بهترین سند در این باره است - روحی انار جان رساله خود را به گویش اهل تبریز نوشته که اندکی با فارسی دری فرق دارد اما قابل فهم است
رساله روحی انارجانی به زبان زنان بزرگان اهل تبریز و لاتها و بازاریها هر یک جداگانه است و اطلاعات جامعه شناسی زیبایی از لحاظ زبان و گویش بدست میدهد و هیچ واژه ترکی در ان پیدا نمی شود - رساله در قرن یازده نوشته شده و همچنین جلبی نیز که پس از او و زمان تسلط عثمانی امده زبان تبریز و مراغه و دیگر شهرهای اذربایجان را پهلوی میداند که مردان اعیانشان به فارسی دری سخن می گویند باید دانست که هم اکنون نیز در شهرستانهای اذربایجان شرقی و باکو و دربند روستاها و شهرکهای کوچک و بزرگی هستند که با نام تات شناخته می شوند اما انها خود و زبان خود را پارسی مینامند