بخش ۹ - صف پنجم
از سخن آنچ درو راست و دروغ نیاید خبر است. و خبر بر دو روی است : ابتداء است و جواب . و فرق میان راست و دروغ آنست که راست سخنی باشد که مردمان آنرا بدانند اندر چیزی که آن چیز یافته باشد ، چنانک کسی گوید که آتش گرم است . و دروغ سخنی باشد که مردمان مر آنرا ندانند اندر چیزی که آن چیز نایافته باشد و نادانسته ، چنانک کسی گوید آتش سخن گوی است . آتش نامی است که مردمان آنرا بدانند و سخن گفتن نیز معلوم است . و لکن آتش نیز بدین صفت نایافته است از آنچ آتش سخن گوی نیست. و دروغ بر دو بخش است: یک بخش ازو ممکن است و دیگر بخش محال است. و ممکن چنانست که گوید « فلان چنین گفت » شاید بودن که گفت و شاید بودن که نگفت ، و ناممکن و محال آنست که گوید سنگ بپرید! و اما خبر دادن حکایت کردنست از گفتار و کردار و قضا و قضیت مر آنرا سلب گویند، گویی که چنین است و آنرا ایجاب گویند یا گویی که چنین نیست و آنرا سلب گویند. و چون قضیت ایجاب از یک روی راست اید از بسیار رویها دروغ آید ، چنانک گویی « آتش گرم است » این قضیت بدین روی راست باشد و لکن چون گویی « آتش سرد است یا تر است» و جزین هر چه همی توان گفتن همه دروغ باشد . و چون قضیت سلب از یک روی دروغ آید از بسیار رویهای دیگر راست آید، چنانک اگر گوید « آتش گرم نیست» این قضیت دروغ باشد ولکن اگر گوید سخن گوی و پرنده و نویسنده و تر و سرد نیست و جز آن هرچه گوید همه راست باشد، چون لفظ « نه » اندر میان باشد. پس بدین بیان که بکردیم پیدا شد که چون سخن راست بر وجه اثبات گفته شود چنانک گویی چنین است آن سخن را اندازه پدید باشد ، و چون دروغ بر وجه اثبات گفته شود مر آنرا اندازه پدید نباشد، چنانک چون گوید « آتش گرم است و خشک است وروشن است » این همه راست است ولکن از ین بسیار نتوان گفتن. و چون گویی « آتش سرد است و پرنده است و سیاه است » و جز آن بی اندازه صفت توان گفتن، همه دروغ باشد، و برعین این حال چون سخن بر وجه نفی وسلب گفته شود دروغ اندرو بی اندازه آید ، و راست براندازه آید ، چنانک گوید « آتش گرم نیست و خشک و روشن نیست » این همه دروغ باشد ولکن ازین راست دروغ نتوان بسیار گفتن. و چون گویی « آتش سیاه نیست واستر و اسب نیست » همه راست است، ولکن اندازه نیست کزین راست چندان توان گفتن. پس سخن مردمان بیشتر دروغ از بهر آن همی آید که آنچ گویند اندر اثبات همی گویند ، از آنک ممکن نیست اندر سلب سخن گفتن ، چنانک کسی که آب خورده باشد بوجه اثبات گوید که آب خوردم این آسان تر از آن تواند گفتن که بوجه سلب گوید نان نخوردم و گوشت و انگور وخربزه نخوردم، و همه خوردنیهای جهانرا بگوید که نخورده ام جز آب را تا گفته شود که آب خورده ام ، ولکن اگر سخن مردمان بوجه نفی و سلب بودی راست اندر و بیشتر از دروغ بودی ، بدین روی – که بیان آن کردیم- نموده شد حد دروغ و راست و شرح کرده آمد علت بسیاری دروغ اندر سخن مردمان، خدای تعالی ما را بر راست گفتن بداراد.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.