گنجور

بخش ۶۸ - صف پنجاه و ششم

معنی ، بهشت جای اهل ثواب است و معنی دوزخ جای اهل عقاب است .

و خدای تعالی مر بهشت را بتازی چند جای یاد کرد بجنه ، و دوزخ را نار خواند. و جنت بوستانی باشد آراسته به درختان بارور و اسپر غمهای خوش و آب روان و جایهای با راحت و پاکیزه ، چنانک حس را اندران راحت باشد .

پس گوئیم که چون درست کردیم ازین پیش ثواب علمی است نه حسی ، بباید دانستن که فائدهای عقلی که آن شناخت لطائف است که جملگی آرایش و راحت و لذت که اندرین عالم همی آید از آنجا همی آید ، بوستان نفس سخن گوی است گه مر آنرا بگفتار و اندیشه نتوان یافتن . و آن آراسته است پیش روان دین که ایشان درختان آن بوستان اند . و بگشتن اندر آن بوستان و نگریستن بچشم بصیرت اندر آن مر نفس ناطقه را لذت براحت و شادی و آسانی باشد . و لکن علم الهی اندرین عالم بلفظها و مثلها بسته باشد و جدا نشود از آن تا بدان وقت که ایزد تعالی مر آن را تقدیر کرده است . و چون وقت آن فراز آید آن حکمتها از میان مثلها و رمزها بیرون آید بر نیکوتر آرایشی که چشم چنان ندیده است ، و نه هیچ گوش صفت آن شنودست ، و نه بر دل هیچ مردم آن گذشته است . و آن وقت نیز دل از آن سرد نشود ؛ و یابنده آن از آن ملول نشود ، و از نگاه داشتن آن پرداخته نشود . و پیش از آن همی ملول گشت چون اندر پوست مثلها و رمزها بود و همی نگاه بایست داشتن مر آنرا نبشتن و درس کردن ، بدان سبب که اندر تیرگی لفظها و مثلها بود ، همی بدان که غذاها که مر جسم را شاید و قوام زندگی جسم بدان است ، چون اندر بوستان باشد با بآغاز پوست و خاشاک و خار باشد و پیش از وقت رسیدن پنهان باشد اندر میان برگ و شاخ و کشتهای خویش ، چون وقت آن باشد که جسد زو همی زندگی خواهد پذیرفتن آن کثافتها را بیفکند ، و تلخی و ترشی را به شیرینی و خوشی بدل کند و بیرون آید بر نیکوتر آرایشی بدیدار و خوشتر وجهی از مزه و با راحت تر جاهی از بوی و از میان کشتن و برگ و شاخ بیرون آرندش . و نیز جسد از چشیدنش رنجه نشود و از بوی او براحت رسد ، و نگاهبان او از نگاه داشتن او رسته شود . – این مثل بهشت است که مرورا خدای تعالی بوستان خواند که فوائد او برابر کرده شد اندر باب نفسانی با فوائد بوستان اندر باب جسمانی یک یک .

و اما آتش که آن جای گناه کاران است مثل دوزخ بدان از بهر آنست که آتش بکار آید اندر صلاح جسد از بهر پختن چیزهای خام . و نیز آتش ماه کند مر صورتهای جسدانی طبیعی را ، چنانک صورت تباه آن چیز ناپیدا کند و مجهول گرداندش . همچنین شریعتهای پیامبران مثل است بر آتش که آشکارا شدن آن بکار صلاح ظاهر عالم را و قوام خلق جسمانی بدان باشد . مگر آن باشد که مشغول بدان تباه کند صورتهای لطیف را اندر شبهت و بماند اندر پوشش مثلها و رمزها . و صورت لطیف چون اندر ظاهر محض اوفتد خویشتن را اندر غایت بدبخت رساند و بجمله الامر آتش شریعتی مر صورتهای لطیف نفسانی را همچنان زیان دارد که آتش طبیعی مر صورتهای کثیف جسدانی را زیان دارد . ومثل ظاهر شریعت اندر زیان و سود او با صورت لطیف چنانست چون مثل زهر قاتل که طبایع مرورا بیرون داده است اندر عالم از بهر صلاح خلق بوقتی که بدان حاجتمند شوند مر شکستن بیماریهای صعب را ، اما اگر کسی که درست باشد گر ازو بخورد در وقت بمیرد . همچنین کسی که مثلهای شریعتی را صورت بندد بی حقیقت تاویل زندگانی او تباه شود، و باز ماند از لذتهای آن عالم بر مثال باز ماندن آنکس که زهر بخورد از زندگانی و لذتهای این عالم . و هر کجا بوستان است برو موکل است که بی دستوری ، خداوندش اندر نتوان شدن . و معنی آتش آنست که شریعت های بی تاویل که صلاح خلق اندرین عالم بدان است چون آتش بهر جای موجود است ، و بوستان که مثل آ« بعلم تاویل است و برو موکل است بهر جایی نیست . و علم الهی را خزانه داران و موکلانند بی دستوری اندران نتوان شد . اینست سبب ماننده کردن جای نیکبخت ببوستان و جای بدبخت با آتش . اما از روی حقیقت آن راحت را که اندر بهشت است اندر عالم جسمانی ماننده یی نیست و نه مران دشواری را که اندر دوزخ است ماننده هست از دشواری جسدانی. دورکناد خدای ما را از آن بمنه و جوده والسلام

بخش ۶۷ - صف پنجاه و پنجم: مقصود از لفظ ثواب یافتن خوشی است . و مقصود از لفظ عقاب یافتن دشواریست و لذت حسی را بریدن است ، چه از بی نیاز شدن طبایع که اندر کالبد مردم است از حاجتمندی که او را افتاده باشد ، و آنرا همی گرسنه و تشنه خوانند ، و چه از ستره شدن حواس از شنیدن مر محسوسات را واجب آمد که آن لذت که نیک بختان یابند همیشگی باشد و مر آنرا بریدن نباشد . و نیست لذتی که آن دائم بر خال خویش است مگر لذت علم ، که چون چیزی را معلوم کردی هر چند او را بیشتر جویی و نزدیک تر گردانی خوشتر شود . پس پیدا شد که لذت نیکبختان بدان عالم لذتی علمی است از آنست که همیشه است ، چنانک ایزد تعالی همی گوید ، قوله : مثل الجنه التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها تلک عقبی الذین اتقوا و عقبی الکافرین النار . همی گوید : مثل آن بهشت که امید دارند پرهیزگاران بدو همی رود زیر او جویها و بار درختان او همیشه است ، آن عاقبت کار آن کسان است که پرهیزگاری کردند ، و عاقبت کار کافران آتش است .بخش ۶۹ - صف پنجاه و هفتم: گروهی از مردمان چنین گویند که ایزد تعالی پیش از آن که آدم را بیافرید چگونگی ، عالم مرورا معلوم بود. و حجت آرند بر آنچ گویند اگر صورت عالم معلوم ایزد سبحانه نبودی . پس چنان باشد این سخن که ایزد تعالی بیافرید آن چیز که ندانست مر آنرا . و خطا گفت آنکس که چنین گفت ، از بهر آنک صورتها که معلوم است نزدیک پیشه وران پیش از آنک مرانرا پیدا آرند ، همچنانک نتوانند چیزی کردن جز آن چیزی دیگر . و آنچ ایشان آموخته باشند از صنعتها آن جز اندر نفسهای ایشان جای دیگر موجود باشد ، و هیولیها که ایشان مر آن صورتهای صنیعتی را بران هیولیها پدید آرند . اما ایزد سبحانه که چیز آفرید نه از چیزها حاجتمند نیود بدانچ آفرید بچیزی پیش از آفرینش ، از بهر آنک چیزی نبود موجود که صورتها را اندران بقا بودی مگر علم باری سبحانه بدان ، گفتیم که آفریدگار عالم را بیافرید و پیش از آفریدن صورت عالم نزدیک او تعالی جده معلوم نبود . و گر صورت عالم با باری سبحانه بودی پیش از آفریدن چاره نبودی از آنک آن صورت یا چیزی بودی کز ناچیز بودی ، اگر ناچیز بود ناچیز را چگونه صوره کرد از بهر چیزی دگر را تا پیش از آن چیزی دیگر بود که آن صورت را بر گرفتی . پس اگر چیز بود صورت عالم چاره نبود یا ازلی بود یا مبدع حق یا نه ازلی بود . اگر ازلی بود با او چرا نگاه داشت مر عالم را تا وقت آفریدن او که عالم است ، و گر ازلی نبود با او چرا نگاه داشت مر عالم را تا وقت آفریدن او که عالم است ، و گر ازلی نبود آن صورت با مبدع حق و بیافرید مر آن صورت را پیش از آنک مر عالم را آفرید و صورت عالم را . پس خود چرا... که عالم آفرید . و صواب آنست که گوئیم صورت عالم با آفریدن علم بیک جایی بود تا زمان گفته نباشد اندر میان صورت عالم و عالم . و صورت عالم معلوم نباشد . با مبدع حق تا این سخن درست شود که مبدع حق عالم را نه از چیز آفرید . – این است سخن حق آشکارا اندر عقل . و دیگر کسب کردن اندر مبدعات از ناتوانی ، صانعان است که نتوانند کردن پیش از دانستن آن چیز . اما مبدع حق که امر او ابداع است حاجتمند نیست بدانچ صورت آنچ آفرید از نخست معلوم او باشد تا واجب کند که حکمت و قدرت او بغایت تمامی باشد . و مثل این حال چنان است که یکی باشد که او شعر نتواند گفتن ، اگر خواهد که کسی ازو شعری بشنود نخست باید که شعری را حفظ کند آن وقت بخواند و جز آنک حفظ کرده باشد چیزی نتواند گفتن ، و دیگری باشد که او شعر گفتن را بدیهه گوید مرورا حاجت نیاید بحفظ کردن شعری گفته بلک بر بخت خویش بگوید چنانک خواهد ، اگر بیشتر خواهد بیشتر و کمتر خواهد کمتر ، پس آنکس که شعر از قوت طبع خویش بتواند گفتن یاد نگرفته قادرتر باشد بر آنچ گوید از آن عاجز که او شعر راست کرده یاد گرفته است و جز بدان مقدار که داند و نزدیک او معلوم شده باشد توانایی ندارد . و آنکس که او گوید صورت این علام پیش از آفریدن او نزدیک باری سبحانه بود چنان دعوی همی کند که جز بدین مقدار که این عالم است باری را سبحانه قدرت نیست . از بهر آنک دعوی او چنان است که چرا این مقدار معلوم او جلت قدرته نبود که اگر پیش از این پیدا آوردی . و اندرین دعوی که بکرد قدرت را بعجز منسوب کرد . و ستایش نادان نکوهش باشد . و بباید نگریستن اندر طبیعت کلی که او فرود مبدعات است ، که چگونه پدید کند چیزهای طبیعی را بدان قوت که مبدع حق مرورا داده است اندر علت او بی آنک از نخست مر آنرا صورت کند ، بل بدان قوت که عظیم که دارد هر چیزی را اندر صورتها بجایگاه خویش همی نهد . همچنین گوئیم که مبدع حق که با او چیز نیست و امر او ابداع محض است همه علم و حکمت بیافرید مر عالم را با همه صورتهای او با آنک چگونگی آن معلوم بود نزدیک او سبحانه پیش از آفرینش آن . نیز گوئیم که صوره آن مرد موجود نبودی نزدیک مبدع حق و ناممکن بودی آفریدن چیزی نادانستن اگر ندانندی که چه میگویند باز کردندی از آن ، از بهر آنک از یک روی همی روا ندارند آفریدن عالم بصورتی نادانسته ، و از دیگری روی همی روا دارند آفریدن عالم نه از چیزی و مرابداع ایزد را بآفریدن چیز نه از چیز مقر آمدستند که این عظیم تر از همه تواناییهاست و منکر شد ستند آن چیزی را که فرو از آنست ، و آن صورت کردن عالم است بی آنک صورت نزدیک او معلوم بود . و هر آنچ همی گویند صورت عالم پیش از ابداع عالم نزدیک مبدع حق موجود بود مر صورت هر دو عالم را فضل همی نهند بر هر دو عالم ، از بهر آنک روا همی دارند که خدای تعالی هر دو عالم را بیافرید نه از چیزی ، و روا نمی دارند که صورت صورت عالم نزدیک او نبود پیش از آفرینش . و چون چنین همی گویند صورت عالم را بر عالم فضل می نهد و فائده اندر دو عالم است نه اندر صورتهای آن ، و خدای تعالی برتر است از آنک نزدیک او فاضلتر آن چیز باشد که درو فائده نبود .

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

معنی ، بهشت جای اهل ثواب است و معنی دوزخ جای اهل عقاب است .
هوش مصنوعی: بهشت محل افرادی است که به دلیل ایمان و اعمال نیک خود پاداش می‌گیرند و دوزخ مکانی است برای کسانی که به خاطر گناهان و اعمال زشت خود مجازات می‌شوند.
و خدای تعالی مر بهشت را بتازی چند جای یاد کرد بجنه ، و دوزخ را نار خواند. و جنت بوستانی باشد آراسته به درختان بارور و اسپر غمهای خوش و آب روان و جایهای با راحت و پاکیزه ، چنانک حس را اندران راحت باشد .
هوش مصنوعی: خداوند بهشت را چندین بار به عنوان جایگاهی زیبا توصیف کرده و دوزخ را آتش نامیده است. بهشت به مثابه باغی است زیبا و سرسبز که پر از درختان میوه‌دار، گل‌های خوشبو و جوی‌های روان است، و در آنجا مکان‌هایی راحت و پاکیزه وجود دارد؛ به طوری که حواس انسان در آنجا آسایش خواهد داشت.
پس گوئیم که چون درست کردیم ازین پیش ثواب علمی است نه حسی ، بباید دانستن که فائدهای عقلی که آن شناخت لطائف است که جملگی آرایش و راحت و لذت که اندرین عالم همی آید از آنجا همی آید ، بوستان نفس سخن گوی است گه مر آنرا بگفتار و اندیشه نتوان یافتن . و آن آراسته است پیش روان دین که ایشان درختان آن بوستان اند . و بگشتن اندر آن بوستان و نگریستن بچشم بصیرت اندر آن مر نفس ناطقه را لذت براحت و شادی و آسانی باشد . و لکن علم الهی اندرین عالم بلفظها و مثلها بسته باشد و جدا نشود از آن تا بدان وقت که ایزد تعالی مر آن را تقدیر کرده است . و چون وقت آن فراز آید آن حکمتها از میان مثلها و رمزها بیرون آید بر نیکوتر آرایشی که چشم چنان ندیده است ، و نه هیچ گوش صفت آن شنودست ، و نه بر دل هیچ مردم آن گذشته است . و آن وقت نیز دل از آن سرد نشود ؛ و یابنده آن از آن ملول نشود ، و از نگاه داشتن آن پرداخته نشود . و پیش از آن همی ملول گشت چون اندر پوست مثلها و رمزها بود و همی نگاه بایست داشتن مر آنرا نبشتن و درس کردن ، بدان سبب که اندر تیرگی لفظها و مثلها بود ، همی بدان که غذاها که مر جسم را شاید و قوام زندگی جسم بدان است ، چون اندر بوستان باشد با بآغاز پوست و خاشاک و خار باشد و پیش از وقت رسیدن پنهان باشد اندر میان برگ و شاخ و کشتهای خویش ، چون وقت آن باشد که جسد زو همی زندگی خواهد پذیرفتن آن کثافتها را بیفکند ، و تلخی و ترشی را به شیرینی و خوشی بدل کند و بیرون آید بر نیکوتر آرایشی بدیدار و خوشتر وجهی از مزه و با راحت تر جاهی از بوی و از میان کشتن و برگ و شاخ بیرون آرندش . و نیز جسد از چشیدنش رنجه نشود و از بوی او براحت رسد ، و نگاهبان او از نگاه داشتن او رسته شود . – این مثل بهشت است که مرورا خدای تعالی بوستان خواند که فوائد او برابر کرده شد اندر باب نفسانی با فوائد بوستان اندر باب جسمانی یک یک .
هوش مصنوعی: بنابراین باید گفت که این علم به معنای آنچه قبلاً توضیح داده شد، مربوط به دانش غیرحسی است. باید دانست که فواید عقلانی ناشی از شناخت زوایای لطیف هستند که تمامی لذت‌ها و راحتی‌هایی که در این دنیا به وجود می‌آید، از آنجا ناشی می‌شود. اینجا بهشتی برای نفس است که از طریق کلام و اندیشه نمی‌توان آن را شناخت. این باغ به اطلاعات و آموزه‌های دینی متصل است که درختان آن باغ را تشکیل می‌دهند. وقتی در این باغ گردش می‌کنیم و با چشمان بصیرت به آن نگاه می‌کنیم، لذت و شادی برای نفس ناطقه فراهم می‌آید. اما علم الهی در این دنیا به صورت واژه‌ها و تمثیل‌ها محدود است و تا زمانی که خداوند مقدر نکرده، از آن جدا نمی‌شود. وقتی زمان آن برسد، حکمت‌ها از میان تمثیل‌ها و رمزها خارج می‌شوند و به شکلی زیباتر و بی‌نظیر به نمایش در می‌آیند که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوش صدایی از آن نشنیده است و هیچ دل انسانی آن را تجربه نکرده است. در آن زمان، دل نسبت به آن سرد نمی‌شود و کسی که آن را می‌یابد، خسته نخواهد شد و از نگه‌داشتن آن خستگی نخواهد کشید. پیش از آن، احساس ملالت وجود دارد زیرا در جوهر تمثیل‌ها و رمزها پنهان است و نیاز به یادگیری و تمرین دارد. این موضوع به مانند غذاهایی است که برای جسم ضروری‌اند و ادامه حیات جسم را تأمین می‌کنند؛ مانند میوه‌ای که در باغ می‌روید که در ابتدا در میان پوست و خارها پنهان است و وقتی زمانش فرا می‌رسد، جسم از زشتی‌ها رها شده و تلخی و ترشی به شیرینی و دلپذیری مبدل می‌شود و به شکل زیباتر و خوش‌فرم‌تری ظهور می‌یابد. از چشیدن آن نیز جسم آزار نخواهد دید و بوی آن لذت‌بخش خواهد بود و نگهبان آن نیز از فشار و نگه‌داشتن آن رهایی می‌یابد. این تمثیل بهشت است که خداوند متعال آن را بوستان نامیده است و فوایدش در زمینه روحانی با فوایدش در زمینه جسمانی برابر شده است.
و اما آتش که آن جای گناه کاران است مثل دوزخ بدان از بهر آنست که آتش بکار آید اندر صلاح جسد از بهر پختن چیزهای خام . و نیز آتش ماه کند مر صورتهای جسدانی طبیعی را ، چنانک صورت تباه آن چیز ناپیدا کند و مجهول گرداندش . همچنین شریعتهای پیامبران مثل است بر آتش که آشکارا شدن آن بکار صلاح ظاهر عالم را و قوام خلق جسمانی بدان باشد . مگر آن باشد که مشغول بدان تباه کند صورتهای لطیف را اندر شبهت و بماند اندر پوشش مثلها و رمزها . و صورت لطیف چون اندر ظاهر محض اوفتد خویشتن را اندر غایت بدبخت رساند و بجمله الامر آتش شریعتی مر صورتهای لطیف نفسانی را همچنان زیان دارد که آتش طبیعی مر صورتهای کثیف جسدانی را زیان دارد . ومثل ظاهر شریعت اندر زیان و سود او با صورت لطیف چنانست چون مثل زهر قاتل که طبایع مرورا بیرون داده است اندر عالم از بهر صلاح خلق بوقتی که بدان حاجتمند شوند مر شکستن بیماریهای صعب را ، اما اگر کسی که درست باشد گر ازو بخورد در وقت بمیرد . همچنین کسی که مثلهای شریعتی را صورت بندد بی حقیقت تاویل زندگانی او تباه شود، و باز ماند از لذتهای آن عالم بر مثال باز ماندن آنکس که زهر بخورد از زندگانی و لذتهای این عالم . و هر کجا بوستان است برو موکل است که بی دستوری ، خداوندش اندر نتوان شدن . و معنی آتش آنست که شریعت های بی تاویل که صلاح خلق اندرین عالم بدان است چون آتش بهر جای موجود است ، و بوستان که مثل آ« بعلم تاویل است و برو موکل است بهر جایی نیست . و علم الهی را خزانه داران و موکلانند بی دستوری اندران نتوان شد . اینست سبب ماننده کردن جای نیکبخت ببوستان و جای بدبخت با آتش . اما از روی حقیقت آن راحت را که اندر بهشت است اندر عالم جسمانی ماننده یی نیست و نه مران دشواری را که اندر دوزخ است ماننده هست از دشواری جسدانی. دورکناد خدای ما را از آن بمنه و جوده والسلام
هوش مصنوعی: آتش که نماد عذاب و گناه است، به نوعی به بهبود وضعیت جسمی کمک می‌کند، زیرا برای پختن و آماده کردن غذا به کار می‌رود. همچنین آتش می‌تواند شکل‌های ظاهری اجسام را تغییر دهد و آن‌ها را نابود کند. به همین ترتیب، قوانین و احکام پیامبران نیز مانند آتش به آشکار کردن حقایق و ساماندهی جهان کمک می‌کنند. اما اگر کسی نسبت به این احکام بی‌توجه باشد، ممکن است دچار آسیب‌ دیدگی شود و تصویر واقعی زندگی را از دست بدهد. شریعت و قوانین الهی مانند سم مهلک می‌توانند برای برخی افراد خطرناک باشند؛ چرا که اگر کسی به‌درستی از آن‌ها استفاده نکند، ممکن است دچار زوال و نابودی شود. به همین دلیل، شریعت و علم درست می‌توانند به بهبود وضعیت انسانی کمک کنند، اما باید با درک و تأمل به آن‌ها پرداخته شود. در نهایت، جایگاه خوب و بد انسان‌ها به مانند باغ و آتش است، جایی که خداوند بر همه چیز نظارت دارد و هیچ چیز بدون اراده او تحقق نمی‌یابد. بنابراین، راحتی بهشت و عذاب جهنم در دنیای مادی مشابهی ندارند و بهتر است از خداوند درخواست کنیم که ما را از شرایط سخت دور نگه دارد.