گنجور

بخش ۶۴ - صف پنجاه و دوم

زمان علت است مر تمام شدن چیزهای طبیعی را، و چیزهای طبیعی باشنده است به جنبش طبایع، و طبایع جنبنده است به گردش افلاک، و افلاک گردان است به حرکت نفس کلی از حرکت شوق که آن را آرام نیست مگر به تمام شدن نفس و رسیدن او به مرتبت عقل کلی.

پس گوئیم که زمان را علت جنبش افلاک است که جنبنده است به شوق نفس کلی. پس علت زمان شوق نفس کلی است، و زمان که بر نفس لازم آید پدید آوردن بسبب بیرون آوردن او بود مر چیزها را از حد قوت به حد فعل.

و نفس دانست که آنچه فرود ازو باشد نتواند مادتهای او را پذیرفتن مگر به زمان. پس زمان واجب آمد مر فرودینان را از نفس، همچنانک رفتن قلم به کار آید مر پدید آوردن خط را از زیر قلم ، و حاجت آید فکرت مردم را به آلت و قلم تا بیرون آرد حکمتها را از عقل، و همچنین همه آلت ها که بدو عمل کنند. از بهر آن فایده ها باید که فرود از آلت پدید آید نه از به حکمت آن عمل کز نفس بیرون آرند، بر مثال خط که نفس همی داند. نبشتن، پس قلم و حبر کاغذ و دست و جنبش و جای و روزگار باید تا آن نبشتن ازو پدید آید و آن نبشتن از بهر آن همی باید تا کسی مرانرا ببیند کزو فایده گیرد، نه از بهر آن باید تا آنچ بایست بر کاغذ بنگارد. پس درست شد که آلت همه از بهر آن فایده را که فرود از عمل باشد، و زمان آلتی است مر عمل عالم را. پس دانستیم که زمان از بهر پذیرندگان بایست که زیر عمل عالم اندر بودند. ولکن چون نفس کلی مرین آلت عظیم کلی را پدید آورد که زمان است چنان آوردش از بایستگی که اوهام اندرو نمی تواند رسیدن ببر گرفتن مرورا، و این از تمامی حکمت بود که آلتی پدید آورد بدین شریفی و بایستگی اندر باید یافتن مرین فصل را که روشن است و بسیار بزرگان اندرین شبهت اند.

بخش ۶۳ - صف پنجاه و یکم: خردمند که آن کس است که از محسوس بر معقول دلیلی تواند گرفتن و ما یافتیم مر چیزهای طبیعی را که پیدا شدند به فعل پس از آنک مرو را به قوت یافته بودیم. و هر چه یافتن آن به آغاز اندر حد قوت نبود به انجام مرورا حد فعل یافته نشد، چون مردم که پیش از آن که به فعل مردم شد اندر پشت پدر مردمی دیگر بود به حد قوت تا ممکن بود پیدا شدن او به فعل، بر مثال خرمابنی که پیش از این که خرمابن گشت به فعل یافتن او اندر دانه خرما بود به قوت.بخش ۶۵ - صف پنجاه و سوم: عالم نامی است گرفته از عالم، و گرد آرنده است این نام مر فایده دهنده و فایده پذیر را، از بهر آنک جملگی عالم جسمانی خود این دو چیز است یا عالم نورانی است چون افلاک و کواکب، یا سفلانی است چون طبایع. و آن نورانی فایده دهنده است. و این سفلانی فایده پذیر. . هر چه اندرین دو میان از زایشها است همه مادت پذیر است از طبایع، و همچنین هر فایده دهنده ای و فایده پذیری عالم باشد از مردم، زا بهر آنک غرض آفریدگار از عالم مردم است از بهر فایده پذیرفتن او به علم. نبینی که رسول الله صلی الله علیه و آله گفت «الناس عالم او متعلم او مستمع و سائر الناس همج، گفت: مردمان به جملگی دانش دهنده است و دانش پذیر و دیگر مردم فرومایه و گول و چون گوئیم جسمانی مرکب گفته شود که آنچه او را درازا و بالا و پهناست آنچه از بر یکدیگر بساخته است، چون جزهای این عالم که بر یکدیگر بسته است تا ازو عالم آمده است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمان علت است مر تمام شدن چیزهای طبیعی را، و چیزهای طبیعی باشنده است به جنبش طبایع، و طبایع جنبنده است به گردش افلاک، و افلاک گردان است به حرکت نفس کلی از حرکت شوق که آن را آرام نیست مگر به تمام شدن نفس و رسیدن او به مرتبت عقل کلی.
هوش مصنوعی: زمان علت تمامی تغییرات و پایان چیزهای طبیعی است. چیزهای طبیعی به خاطر تغییرات و ویژگی‌های خود وجود دارند و این ویژگی‌ها نیز به حرکت نجوم و افلاک بستگی دارد. حرکت افلاک تحت تأثیر نفس کلی یا حرکت شوق است و این نفس آرام نمی‌گیرد مگر اینکه به کمال برسد و به مرتبه عقل کلی دست یابد.
پس گوئیم که زمان را علت جنبش افلاک است که جنبنده است به شوق نفس کلی. پس علت زمان شوق نفس کلی است، و زمان که بر نفس لازم آید پدید آوردن بسبب بیرون آوردن او بود مر چیزها را از حد قوت به حد فعل.
هوش مصنوعی: زمان، دلیل حرکت اجرام آسمانی است که به واسطه اشتیاق نفس کلی، به حرکت درآمده‌اند. بنابراین، اشتیاق نفس کلی علت زمان است و زمان به دلیل وجود نفس به وجود می‌آید. این زمان باعث می‌شود که چیزها از حالت قابلیت و استعداد خارج شده و به حالت فعل و عمل درآیند.
و نفس دانست که آنچه فرود ازو باشد نتواند مادتهای او را پذیرفتن مگر به زمان. پس زمان واجب آمد مر فرودینان را از نفس، همچنانک رفتن قلم به کار آید مر پدید آوردن خط را از زیر قلم ، و حاجت آید فکرت مردم را به آلت و قلم تا بیرون آرد حکمتها را از عقل، و همچنین همه آلت ها که بدو عمل کنند. از بهر آن فایده ها باید که فرود از آلت پدید آید نه از به حکمت آن عمل کز نفس بیرون آرند، بر مثال خط که نفس همی داند. نبشتن، پس قلم و حبر کاغذ و دست و جنبش و جای و روزگار باید تا آن نبشتن ازو پدید آید و آن نبشتن از بهر آن همی باید تا کسی مرانرا ببیند کزو فایده گیرد، نه از بهر آن باید تا آنچ بایست بر کاغذ بنگارد. پس درست شد که آلت همه از بهر آن فایده را که فرود از عمل باشد، و زمان آلتی است مر عمل عالم را. پس دانستیم که زمان از بهر پذیرندگان بایست که زیر عمل عالم اندر بودند. ولکن چون نفس کلی مرین آلت عظیم کلی را پدید آورد که زمان است چنان آوردش از بایستگی که اوهام اندرو نمی تواند رسیدن ببر گرفتن مرورا، و این از تمامی حکمت بود که آلتی پدید آورد بدین شریفی و بایستگی اندر باید یافتن مرین فصل را که روشن است و بسیار بزرگان اندرین شبهت اند.
هوش مصنوعی: نفس متوجه شد که هر چیزی که از او پایین‌تر می‌آید، نمی‌تواند ماهیت او را بپذیرد مگر با گذشت زمان. بنابراین، زمان به عنوان ضرورتی برای پایین آمدن از نفس معرفی شد، مشابه آنکه طبعاً برای نوشتن، قلم باید حرکت کند تا خطی ایجاد شود. همچنین، مردم به ابزار و قلم نیاز دارند تا اندیشه‌های خود را از عقل استخراج کنند. تمامی ابزارهایی که در این فرایند کار می‌کنند، باید به نوعی از عمل بیرون بیایند تا فیضی حاصل شود. به عنوان مثال، نفس می‌داند که نوشتن به چه معناست، اما برای اینکه نوشتن واقعاً اتفاق بیفتد به قلم، جوهر، کاغذ، دست، حرکت و زمان نیاز است تا آن نوشته به وجود آید و این نوشته فقط باید به گونه‌ای باشد که دیگران بتوانند آن را ببینند و از آن بهره‌برداری کنند. از این‌رو مشخص است که ابزارها برای دستیابی به این اهداف باید وجود داشته باشند و زمان به عنوان ابزاری برای عمل کردن در جهان مطرح است. پس درک کردیم که زمان برای پذیرندگان ضروری است تا در زیر عمل جهانی حضور داشته باشند. اما وقتی نفس به طور کلی این ابزار بزرگ را به نام زمان ایجاد کرد، به گونه‌ای آن را به وجود آورد که تصورات نمی‌توانند به آن دسترسی پیدا کنند. این امر ناشی از حکمت کامل است که باعث ایجاد ابزاری با این ویژگی‌های مهم شده است و باید این فصل روشن را درک کرد که بسیاری از بزرگان در این باره تأمل کرده‌اند.