گنجور

بخش ۴۳ - جواب

او را گوییم که چنین شناعتها به نفس کلی آنکس باز بندد که از آفرینش عالم مقصود نفس کلی مرین حیوان را داند که همی‌خورند و همی‌خسبند، و نه چنانست، و بباید دانستن که اختیار نفس کلی به بودن عالم اختیار زمانی نبوده‌ست و اختیاری که به زمان نباشد زمان اندرو نقصان تواند آوررن، اما نفس اندر فلک حرکتی نهاده است از بهر تباه شدن شخص‌ها از پس یکدیگر تا بدان سبب بیرون آمدن نفس باشد از حد قوت به حدّ فعل، و وباء و بلاء که اندر عالم ظاهر شود و از قحط و غرق و جز آن به سبب دو چیز باشد: تباه کردن قصدی را باشد و یا پیدا کردن قصدی را، اعنی که فلک همیشه زایشها همی بیرون آرد و عالم را تهی بکند و بعضی از آنک بیرون آرد آلت باشند مر پیدا شدن مقصودی را و بعضی خود مقصود باشند. و چون عالم پر شود از آلت که مقصود ازو به حاصل شود یا مقصود آشکارا شود اندر میان شخصها که به طبع ماننده مقصود باشند و قوتهای سعادت فلکی روی سوی مقصود نهد و آن آلتها که بدو ماننده باشند بی‌نصیب مانند از سعادت تا آن وباء و بلاء اندر ایشان به سبب گسسته شدن سعادت ازیشان پدید آید و ایشان که آلت بودند به پیدا آمدن مقصود باطل شوند. بر مثال درودگری که بسیار چوب گوناگون که اندر جوهر همچون چوب آن در باشد که همی‌سازد فراز آرد خرد و بزرگ تا به فراز آوردن آن همه چوبها آن در که همی خواهد خواستن بسازد، و چون مقصود او حاصل آمد آن تراشها و چوب‌ریزها بسوزد و بیندازد و آن در را از میان برگیرد، پس هر که ببندد مر خویشتن را که از آن شخصها باشد که ایشان اندر وقت پیدا شدن مقصود آلت باشند مر مقصود را به خوردن طعام و شراب و طرب و جستن شهوتها مشغول شود و روی به صنعتهایی دارد که فائده آن به جسم بازگردد تا زیانکار از این جهان بیرون شود و اندر رنجهای جاویدی افتد، و هرکه پسندگار باشد ازین جهان بدان قدر که او را پسنده باشد و پرداخته شود مر طلب کردن فائده‌های عقلی و علمهاء الهی را و این عالم طبیعت را آلت خویش گیرد تا آراسته و نیک‌بخت ازین عالم بیرون شود و به همسایگی آنکس که مقصود نفس کل اوست برسد و لذت پذیرد از عالم عقل و نفس و برسد به چیزهایی که هیچ چشم چنان ندیده‌ست و نه هیچ گوش صفت او شنیده است و نه بر دل هیچ مردم آن گذشته است. هر که عالم مرو را آلت خویش سازد اندر بیرون آوردن مقصود زیانکار شود بدان جهان ایزد تعالی ما را از آن گروه کناد که عالم را آلت خویش گیریم اندر کسب کردن فائده‌های عقلی و ما را از آن کسان دور داراد که عالم مر ایشان را آلت خویش گرفت اندر بیرون آوردن مقصود آفریدگار خویش.

بخش ۴۲ - معارضه: اگر کسی گوید که حادثهای بزرگ که اندر عالم همی افتد از زلزله و صاعقه و قحط و افراط آب و آتش و طاعون و جز آن که آفرینش حیوان بدان تباه می شود نشان آنست که نه بر مراد نفس کلی است چون صنعتهای او را تباه میکند.بخش ۴۴ - صف سی و چهارم: سود مر آن را تواند بودن و مر آنرا شاید بودن که او را زیان تواند بودن، از بهر آنک این هر دو مخالفانند و پذیره مخالفان جوهر باشد و ایزد تعالی از جوهر برتر است. و توحید یکتا آنست که هر چه اندر آفریده‌ها بینی و دانی از صفتها و اضافت آن از خدای تعالی همه دور کنی، و چون مردم حاجتمند بود به کشیدن حاجتها به خویشتن و دور کردن مضرتها از خویشتن نشانی داد مردم که ترا زو خیر است بدانچ منفعت پذیرفت و مضرت را دور کرد، از بهر آنک پذیرفتن منفعت مر چیزی را از چیزی باشد که برتر ازوست، و همچنین دور کردن مضرت مر چیزی ضعیف را لازم آید که مضرت‌پذیر باشد، پس نه روا بود که کسی گوید که خدای تعالی عالم را بیافرید یا مردم را پدید آورد از بهر کشیدن منفعت یا دور کردن مضرت، و هر که خدای‌ را زیان و سود اثبات کند ضعیفی و عاجزی بدو جلت قدرته باز بسته بود، چنانک پیدا کردیم که پذیرفتن منفعت و دور کردن مضرت مر چیزی ضعیف را لازم آید، تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

او را گوییم که چنین شناعتها به نفس کلی آنکس باز بندد که از آفرینش عالم مقصود نفس کلی مرین حیوان را داند که همی‌خورند و همی‌خسبند، و نه چنانست، و بباید دانستن که اختیار نفس کلی به بودن عالم اختیار زمانی نبوده‌ست و اختیاری که به زمان نباشد زمان اندرو نقصان تواند آوررن، اما نفس اندر فلک حرکتی نهاده است از بهر تباه شدن شخص‌ها از پس یکدیگر تا بدان سبب بیرون آمدن نفس باشد از حد قوت به حدّ فعل، و وباء و بلاء که اندر عالم ظاهر شود و از قحط و غرق و جز آن به سبب دو چیز باشد: تباه کردن قصدی را باشد و یا پیدا کردن قصدی را، اعنی که فلک همیشه زایشها همی بیرون آرد و عالم را تهی بکند و بعضی از آنک بیرون آرد آلت باشند مر پیدا شدن مقصودی را و بعضی خود مقصود باشند. و چون عالم پر شود از آلت که مقصود ازو به حاصل شود یا مقصود آشکارا شود اندر میان شخصها که به طبع ماننده مقصود باشند و قوتهای سعادت فلکی روی سوی مقصود نهد و آن آلتها که بدو ماننده باشند بی‌نصیب مانند از سعادت تا آن وباء و بلاء اندر ایشان به سبب گسسته شدن سعادت ازیشان پدید آید و ایشان که آلت بودند به پیدا آمدن مقصود باطل شوند. بر مثال درودگری که بسیار چوب گوناگون که اندر جوهر همچون چوب آن در باشد که همی‌سازد فراز آرد خرد و بزرگ تا به فراز آوردن آن همه چوبها آن در که همی خواهد خواستن بسازد، و چون مقصود او حاصل آمد آن تراشها و چوب‌ریزها بسوزد و بیندازد و آن در را از میان برگیرد، پس هر که ببندد مر خویشتن را که از آن شخصها باشد که ایشان اندر وقت پیدا شدن مقصود آلت باشند مر مقصود را به خوردن طعام و شراب و طرب و جستن شهوتها مشغول شود و روی به صنعتهایی دارد که فائده آن به جسم بازگردد تا زیانکار از این جهان بیرون شود و اندر رنجهای جاویدی افتد، و هرکه پسندگار باشد ازین جهان بدان قدر که او را پسنده باشد و پرداخته شود مر طلب کردن فائده‌های عقلی و علمهاء الهی را و این عالم طبیعت را آلت خویش گیرد تا آراسته و نیک‌بخت ازین عالم بیرون شود و به همسایگی آنکس که مقصود نفس کل اوست برسد و لذت پذیرد از عالم عقل و نفس و برسد به چیزهایی که هیچ چشم چنان ندیده‌ست و نه هیچ گوش صفت او شنیده است و نه بر دل هیچ مردم آن گذشته است. هر که عالم مرو را آلت خویش سازد اندر بیرون آوردن مقصود زیانکار شود بدان جهان ایزد تعالی ما را از آن گروه کناد که عالم را آلت خویش گیریم اندر کسب کردن فائده‌های عقلی و ما را از آن کسان دور داراد که عالم مر ایشان را آلت خویش گرفت اندر بیرون آوردن مقصود آفریدگار خویش.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی ارتباط بین نفس کلی و آفرینش عالم می‌پردازد. می‌گوید که نفس کلی باید به بودن عالم توجه داشته باشد و تأکید می‌کند که این وجود به معنای تباه شدن افراد و تحقق فعالیت‌هاست. به بیان دیگر، تحول و زایش در عالم ناشی از دو عامل است: یک نوع تباهی هدف و یا تحقق آن. اگر عالم پر از ابزارهایی باشد که به مقصود نزدیک می‌شوند، آن‌گاه سعادت و کامیابی به وجود می‌آید و ابزارهایی که خود به مقصود نزدیک هستند، بهره‌مند خواهند شد. علاوه بر این، به هم‌تفاوتی انسان‌ها در مواجهه با این تغییرات اشاره می‌کند؛ کسانی که به دنبال لذت‌های زودگذر هستند، ممکن است از سعادت واقعی دور شوند و در رنج‌های ابدی به سر ببرند. در مقابل، افرادی که در پی دانایی و معارف الهی هستند و طبیعت را وسیله‌ای برای کسب فیض عقلانی قرار می‌دهند، می‌توانند به سعادت و خوشبختی ای برسن که فراتر از تجربه‌های دنیوی است. در نهایت، تأکید دارد که انسان‌ها باید مراقب باشند که عالم را تنها ابزاری برای رسیدن به خواسته‌های زودگذر خود ندانند و سعی کنند به مقاصد واقعی و معنوی نزدیک شوند.