گنجور

بخش ۲۸ - معارضه

اگر کسی گوید که عالم هیولانی خود از نفس پدید آمد و از طبیعت کلی.

بخش ۲۷ - صف بیست و یکم: هر گروهی را از دانایان چه از حکما، علم دین و چه از پیشروان علم طبایع و چه از رئیسان علم الهی اندر وجود عالم جسمانی سخن است، و اندر جواهر عالی و صورتهای عقلی اختلاف کرده اند. و ما ازجمله آنچ محصول و مراد و مغز سخنها است بیرون کنیم و باز نماییم جویندگان حق را که برین خوان آراسته ما نشینند با دست شسته به آب پرهیز و معده گرسنه طعام و شراب نفسانی. گوییم که آفریده مبدع حق سبحانه جمله بر سه قسم است: یکی ازو فوق‌الزمان است چون عالم الهی و عقلانی و نفسانی کز روزگار برتر است و او را زوال نیست، دیگر قسمت آنست که مع‌الزمان است چون عالم جرمانی و نورانی که روزگار او را پیشی و پسی نیست، سیم قسمت آنست که تحت‌الزمان است- اعنی که زیر روزگار است- و آن عالم جسمانی است. پس گوییم که آنچ زیر زمان است از موجودات هم کاین است و هم فاسد، اعنی هست شونده است و نیست شونده، از بهر آنک اندر جایگاه بودش و نابودش است، و آنچ با زمان برابر است از موجودات کائن است و لکن فاسد نیست، و آن افلاک و انجم است که گوهر ایشان فساد و تغیر نپذیرد، از بهر آنک صورتشان بر هیولی جاکول است، و طبایع و موالید فساد پذیرد، از بهر آنک هیولای ایشان جاکول است بر صورت ایشان. و نیز گوییم که چون جرمانی میانجی آمد میان عالم عقلانی و عالم هیولانی بدان روی که از آن عالم قوت پذیرنده است و بدین عالم رساننده است، همچنان میانجی‌اند، که نه برتر از زمانند و نه از زیر زمان بلک با زمان برابرند بر میانجی و نیز نه چون عالم عقلانی‌اند که نه کائن است و نه فاسد، و نه چون عالم هیولانی‌اند که هم کائن است و هم فاسد، بلک بر میانجی‌اند که کائن است و فاسد نیست. و آنچ برتر از روزگار است از موجودات نه کائن است و نه فاسد، و آن عالم عقل است که گوهر محض است و اندرو کون و فساد نیست البته.بخش ۲۹ - جواب: او را گوییم که نخست بباید شناختن که علم بر چند روی است، تا سخن بر بصیرت باشد. و چون ما مر عالم هیولانی را که حاصل آفرینش ظاهرست شش جانب یافتیم که عین عالم هفتم آن بود، دانستیم که فعل بر هفت روی لازم آید: نخست ابداعی و آن عقل اول است هستی نه از هست، و دیگر انبعاثی چون نفس کلی هستی از هستی دیگر، و سدیگر تکوینی اعنی باشیدنی چون افلاک و ستارگان، چهارم چون طبایع چهارگانه، و پنجم زایشی چون زایشهای عالم کز طبایع پدید آمد، و ششم تناسلی چون فعل کز میان نر و ماده پدید آمد، و هفتم صناعی چون صنعتها که مردم کنند. پس فعل مبدع حق ابداعی است و انبعاثی، و مبدع حق فعل زمانی نکند، که فعل زمانی را آلت و مادت باید و مر عالم را ابتداء زمانی نیست، و لکن ابتداء فکری هست او را، و مبدع حق دور است از اندیشه و از صفت اندیشندگان هم کلی و هم جزئی، تعالی الله عما یقول الظالمون علوا کبیرا. ایزد تعالی مران مؤمن مخلص را بر حق نگاه دارد که این سرهای لطیف و سخنهای شریف را که اندر کیفیت کون عالم مرکب و بسیط بگفتیم از اسرار حکماء و محققان نگاه دارد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر کسی گوید که عالم هیولانی خود از نفس پدید آمد و از طبیعت کلی.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که جهان مادی از نفس و به‌طور طبیعی به وجود آمده است.