گنجور

بخش ۱۰۹ - صف هشتاد و پنجم

اگر هیچ چیز از آفریده بآفریننده مانستی واجب آمدی که آن چیز نه از چیزی توانستی کردن ، چنانک ایزد تعالی ، و چیزی که مرو را به چیزی دیگر ماننده نباشد فرو ماند از کردن فعلی مانند فعل آن چیز که ازو برتر است ، ای مانند بدو . و دلیل بر درستی این قول آنست که نفس ستور را مانندی نیست به نفس مردم ، از آنچ نفس مردم سخن گوی است ، و نفس ستور سخن گوی نیست . لاجرم مرد صناعتها کند گوناگون که ستور از آن فرو مانده است . و هیچ روی از رویهای نتواند همی کرد صنعت گشتن و نه بر آن محیط شدن ، بدان سبب که نفس مردم را به نفس ستور ماننده نیست . پس اگر هیچ آفریده بآفریدگار حق ماننده بودی نتوانستی نه از چیزی چیزی کردن و پدید آوردن . و چون هیچ چیز نمی یابیم از لطیف و کثیف که او نه از چیزی چیزی توانست پدید آوردن ، و نیز هیچ کس واقف نتوانست شدن بر چگونگی پدید آوردن چیزی نه از چیز دانستیم که هیچ چیز از لطیف و کثیف ماننده نیست بمبدع حق به هیچ روی از رویها تعالی الله الملک التحق المبین .

بخش ۱۰۸ - جواب: او را گوئیم قوت ممیزه چیز را بر مخالفت او چنان بدل کند به حقیقت که انگور ناپخته را چنان بدان ترشی و سختی و سبزی همی یابد و همی بدل کند او را که این انگوری شیرین سیاه و نرم و خوش است، به حکم آنک چنان خواهد بودن ، یامر سرکه ترش رونده را گوید این چیزی شیرین بوده است اندر خوشه آویخته از درختی کز این صفتها امروز چنین اند و هیچ چیز نیابد ، یامر صورت کودکی خرد را که تمییز کند گوید این صورتی خوب خواهد شدن . و قوت طبیعی اندران کودک است صورت زشت همی یابد ، و نیز قوت تمییز که روحانی است خدمت خویش فرماید مر قوتهای طبیعی را مر هر یکی را بر مقدار او ، چنانک مر چشم را دیدن فرماید و مر گوش را شنیدن فرماید ومر بینی را بوییدن فرماید و کام را چشیدن ودست را بسودن ، و این هر پنج قوت بر مثال بندگان فرمانبرداران هر چه یابند از چیزها هر یکی براستی پیش قوت ممیزه برد و عرضه کند وقوت ممیزه چنانک خواهد مر آن سخن را عبارت کند ، اگر خواهد مر تلخ را شیرین گوید و سپید را سیاه کند و دیگر چیزها را که این قوتها سوی او برده باشند چنانک مراد او باشد بگوید ، و قوتهای طبیعی خدمت نتواند فرمودن مر قوت روحانی را . پس اگر قوت طبیعی را نزدیک قوت روحانی خطری بودی همچنان ایشان مرو را خدمت خویش فرمودندی . - و چون این خدمت فرمای مر قوت روحانی را یافتیم و خدمتگار مر قوت طبیعی را یافتیم دانستیم که مر قوت روحانی را پادشاهی است بر قوت طبیعی ، و السلام .بخش ۱۱۰ - صف هشتاد و ششم: تایید به نفس مردم پیوسته نشود مگر به عمل و علم . و هر گاه که مردم عمل شریعت نکند و علم راه از راه عمل اندر نپذیرد باز ماند از پذیرفتن تایید و از رسیدن به درجه مویدان . مردم به عمل بیرون آید از حد قوت به حد فعل ، بر مثال بیرون آمدن چیزهای طبیعی از حد قوت بحد فعل بدو چیز که آن هر دو ماننده اند به عمل و علم . چنانک سیبی که بر درخت خویش از حد قوت به فعل بیرون خواهد آمدن مادت بایدش پذیرفتن از طبایع از راه درخت خویش . و هر روز بپذیرفتن آن مادت شکل او و رنگ او همی گردد ، و آن پذیرفتن مادت مرورا از طبایع بمیانجی درخت ماننده است بعملی که مردم کند از شریعت بمیانجی خداوندان شریعت . و چون آن سیب از عمل همی پذیرد وزان باز نه ایستد ، چون عمل بآخر رسید مران سیب را بوی خوش و رنگ نیکو ومزه شیرین یابد که آن بوی و رنگ و مزه مرورا ماننده است به علمی که مردم آنرا بیابد بمیانجی آن عمل که کند . پس آن سیب بدین دو حال که یکی ماننده عمل است و دیگر ماننده علم است از حد قوت بحد فعل رسد ، اگر اندر میانه که آن سیب از طبایع مادت همی پذیرد که آن مرورا عمل است از پذیرفتن مادت بسبب ی از اسباب بازمانده تباه شود و از درخت خویش بیوفتد و به رنگ و بوی و مزه نرسد که آن مرورا بمنزلت علم است . پس همچنین کسی که او از عمل شریعت باز ایستد بعلم آن نرسد ، از تایید دور ماند . و دلیلی گوئیم دیگر بر حال پیوستن تایید را بمویدان ، و گوئیم که روشنایی چشم نکند جز اندر چشم درست که آن از عیب ودرد و بیماری پاک باشد ، همچنین تایید که او مانند روشنایی چشم است نه پیوندد جز به کسی که عمل او و علم پاکیزه باشد و نفس او شسته باشد بآب عمل و علم از آلایشهای طبیعی . – واین بیانی شافی است مر خردمندان را ، والسلام .

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر هیچ چیز از آفریده بآفریننده مانستی واجب آمدی که آن چیز نه از چیزی توانستی کردن ، چنانک ایزد تعالی ، و چیزی که مرو را به چیزی دیگر ماننده نباشد فرو ماند از کردن فعلی مانند فعل آن چیز که ازو برتر است ، ای مانند بدو . و دلیل بر درستی این قول آنست که نفس ستور را مانندی نیست به نفس مردم ، از آنچ نفس مردم سخن گوی است ، و نفس ستور سخن گوی نیست . لاجرم مرد صناعتها کند گوناگون که ستور از آن فرو مانده است . و هیچ روی از رویهای نتواند همی کرد صنعت گشتن و نه بر آن محیط شدن ، بدان سبب که نفس مردم را به نفس ستور ماننده نیست . پس اگر هیچ آفریده بآفریدگار حق ماننده بودی نتوانستی نه از چیزی چیزی کردن و پدید آوردن . و چون هیچ چیز نمی یابیم از لطیف و کثیف که او نه از چیزی چیزی توانست پدید آوردن ، و نیز هیچ کس واقف نتوانست شدن بر چگونگی پدید آوردن چیزی نه از چیز دانستیم که هیچ چیز از لطیف و کثیف ماننده نیست بمبدع حق به هیچ روی از رویها تعالی الله الملک التحق المبین .
هوش مصنوعی: اگر هیچ چیزی از مخلوق نسبت به خالق واجب نباشد که آن چیز بدون دلیل خاصی ایجاد شده باشد، همان‌گونه که خالق متعالی وجود دارد و هیچ چیز نمی‌تواند به چیزی دیگر شباهت داشته باشد، بنابراین نمی‌تواند مثل آن چیزی که از آن برتر است فعالی را انجام دهد. برای نمونه، نفس یک حیوان به نفس انسان شباهتی ندارد؛ زیرا انسان می‌تواند سخن بگوید، در حالی که نفس حیوان توانایی صحبت کردن را ندارد. بنابراین انسان‌ها می‌توانند صنایع و هنرهای مختلفی ایجاد کنند، اما حیوانات از این نظر محدود هستند. هیچ شیئی نمی‌تواند به هیچ دلیلی تغییر کند و از حالت خود خارج شود، چون نفس انسان با نفس حیوان ارتباطی ندارد. اگر مخلوقی به خالق حقیقی شباهت داشت، نمی‌توانست بدون منبع، چیزی را ایجاد کند. با توجه به اینکه هیچ چیزی را نمی‌یابیم که از ظریف و خشن، بدون منبع و علت خاصی در خلق وجود داشته باشد، و هیچ‌کس نمی‌تواند به درستی بگوید که چگونه چیزی بی‌دلیل پدید می‌آید، بنابراین هیچ چیز از لطیف و خشن به آفریننده واقعی شبیه نیست.