آن کسان که گفتند صورت عالم پیش از آنکه آشکارا شد نزدیک مبدع بود . ایشان خالق از مخلوق نشناختند ، و مبدع را از مبدع باز ندانستند . و ما گوئیم ، بجود خداوند زمانه ، که این صورتها کز طبیعت برین جسدها پدید آمده است همه اندر لوح محفوظ که آن نفس کل است نقش است . و هیچ چیز اندر عالم صورتی نپذیرفته است از جزییات و کلیات که اصل آن اندر نفس موجود و معلوم نبوده است .
و دلیل بر درستی این دعوی آنست که مردم صناعتی تواند کردن که داند و چیزی که ندانسته است نتوان کردن ، صورتی که ندیده است حکایت آن نتواند کردن . و هر صنعتی که صانعی از نفسهای جزیی بکند از نخست مران صنعت را بر جای خویش نقش کرده باشد پیش از آنک بیرون آردش بر هیولی . پس چون اندر جزییات چنین یافتیم که مر صنعت را نفس ناطق نخست اندر ذات خویش نقش کند به معاونت اوستادی که آن استاد از کسی دیگر یاری بخواهد ، دانستیم که این صنعت کلی که عالم است از نخست نفس کلی که نفوس مردم جزییات اویند به معاونت عقل کلی که او از یاری کسی بیزار است اندر ذات خویش نقش کرد ، آن وقت مران نقش را بر هیولای نخستین بیرون آورد ، چنین که امروز آشکار است ، و بدین صنعت که ما یاد کردیم نفس کل است که او بنده خاضع است خدای را تعالی ، و ایزد سبحانه از مانند بودن بآفریدگان لطیف و کثیف خویش دور است .
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن کسان که گفتند صورت عالم پیش از آنکه آشکارا شد نزدیک مبدع بود . ایشان خالق از مخلوق نشناختند ، و مبدع را از مبدع باز ندانستند . و ما گوئیم ، بجود خداوند زمانه ، که این صورتها کز طبیعت برین جسدها پدید آمده است همه اندر لوح محفوظ که آن نفس کل است نقش است . و هیچ چیز اندر عالم صورتی نپذیرفته است از جزییات و کلیات که اصل آن اندر نفس موجود و معلوم نبوده است .
هوش مصنوعی: افرادی که گفتهاند شکل جهان قبل از اینکه به صورت آشکار درآید، نزدیک به خالق بوده، نتوانستهاند بین خالق و مخلوق تمایز قائل شوند. آنها همچنین مفهوم مبدع را بهدرستی درک نکردهاند. ما میگوییم که به وجود خداوند، این اشکال که از طبیعت به این جسمها تعلق دارند، همگی در لوح محفوظ که همان نفس کل است، نقش بستهاند. هیچ چیزی در جهان وجود ندارد که صورتی از جزئیات و کلیات را دریافت کرده باشد، بدون اینکه اصل آن در نفس موجود و معلوم وجود داشته باشد.
و دلیل بر درستی این دعوی آنست که مردم صناعتی تواند کردن که داند و چیزی که ندانسته است نتوان کردن ، صورتی که ندیده است حکایت آن نتواند کردن . و هر صنعتی که صانعی از نفسهای جزیی بکند از نخست مران صنعت را بر جای خویش نقش کرده باشد پیش از آنک بیرون آردش بر هیولی . پس چون اندر جزییات چنین یافتیم که مر صنعت را نفس ناطق نخست اندر ذات خویش نقش کند به معاونت اوستادی که آن استاد از کسی دیگر یاری بخواهد ، دانستیم که این صنعت کلی که عالم است از نخست نفس کلی که نفوس مردم جزییات اویند به معاونت عقل کلی که او از یاری کسی بیزار است اندر ذات خویش نقش کرد ، آن وقت مران نقش را بر هیولای نخستین بیرون آورد ، چنین که امروز آشکار است ، و بدین صنعت که ما یاد کردیم نفس کل است که او بنده خاضع است خدای را تعالی ، و ایزد سبحانه از مانند بودن بآفریدگان لطیف و کثیف خویش دور است .
هوش مصنوعی: این متن میگوید که انسانها فقط میتوانند کاری را انجام دهند که به آن آگاهند و نمیتوانند چیزی را که نمیشناسند، بسازند یا بیان کنند. به عبارتی، هر هنری که فردی خلق میکند، ابتدا باید در ذهن او شکل گرفته باشد قبل از اینکه به واقعیت تبدیل شود. بنابراین، هنگامی که ما میبینیم که یک هنرمند، ایدهها و جزئیات را از وجود خود استخراج میکند، متوجه میشویم که این ایده ابتدایی، از یک عقل کلی و جهانی نشأت میگیرد که هیچ وابستگی به دیگری ندارد. در نهایت، این عقل کلی، الگوهای خود را به جهان مادی میآورد، و این نشان میدهد که تمام موجودات عالم به زبانی از بندگی و خضوع در برابر خداوند تعلق دارند و خداوند از شبیه بودن به مخلوقات خود به دور است.