گنجور

بخش ۲۷ - اندر فرق میان مدرک و ادراک

میان مدرک و ادراک فرق باید کرد
اگر شدست کس از خواب غافلی بیدار

این سوال چنانست که همی گوید میان‌اندر یابنده و‌اندر یافتن فرق چیست و سوم را کآن‌اندر یافته است نتوانست گفتن. و مدرک‌اندر یابنده چیزست و ادراک فعل اوست اعنی‌اندر یافتن، و مدرک آنست که مر اورا‌اندر یابند.و این همچنانست که کسی گوید میان فاعل و میان فعل فرق کن.و فاعل آن باشد که فعل ازو پدید آید چو درودگر، و فعل او درودگریست که آن‌اندر نفس اوست، و تخت آنست که درودگری برو پدید آمدست.

پس حکما گفتند که فعل میانجیست میان فاعل و میان مفعول، و فعل همیشه یا‌اندر ذات فاعل باشد بقوت یا بر ذات مفعول باشد بفعل.و فعل را بذات خویش قیام نیست، اعنی درودگری یا‌اندر نفس درودگر باشد پوشیده یا بر ذات تخت باشد ظاهر. پس همچنین ادراک که آن فعل مدرک است یا‌اندر مدرک است پوشیده یا‌اندر مدرک است بهم شده. و مدرک جوهر نفس مردمست، و ادراک او مر چیزها (را) بپنج حاست است از بیننده و شنونده و بوینده و چشنده و بساونده، و مر نفس را پنج قوت است از بهر آنک ادراک این پنج مدرک را که هر یکی از آن پنج قوت را جای‌اندر زیر آن آلت است که آن رگست بدان توان یافتن.

یکی قوتش بیننده است، و مر او را جای‌اندر میانه سیاهی چشم است بزیر آن پوست روشن که هر که بچشم کسی‌اندر نگه کرد، صورت خویش را‌اندرو ببیند، و مر او را بدین سبب مردمک چشم گویند، از بهر آنک‌اندر یافتن دیدنیها از رنگها و شکلها که این بر طبیعتهاست وز حرکت‌ها مر نفس را بدین قوت است که زیر آن معدن است که گفتیم و این قوت مر صورتهاء جسمی را بپذیرد و مر آن را پیش حاس کلی برد کة آن نفس است و نفس مر آن را بمیانجی این قوت بشناسد و تصور کندش و تمیز کند تا بداند کآن رنگ چه چیز بود و شکل چه چیزی بود.

و همچنین دیگر قوت نفس کآن شنوایی است، جای آن‌اندرسوراخ گوش است از بهراندر یافتن آوازها معنی دار و بی معنی را، و صورت آواز و سخن موج هواست نادیدنی بخلاف مدرک حاست بیننده، و آنچه این حاست نیز‌اندر یابد از محسوسات خویش، آنرا براستی پیش حاس کلی برد که آن نفس است، تا نفس مر آن را تمیز کند.

و همچنین بدیگر قوت که آن چشنده است، جای‌اندر زیر پوست سر زبان است از بهر یافتن مژه‌ها را و آنچ این حاست‌اندر یابد نیز بخلاف آنست که آن دو حاست‌اندر یافتست که پیش ازین یاد کردیم، و مدرک خویش را این حاست نیز بنفس رساند که خداوند این قوت ‌ها اوست.

و همچنین چهارم قوت نفس که مدرک اوست قوت بوینده است، و جای این قوت‌اندر سوراخهاء بینی است سپس پرده ئی که مغز سپس آن پرده است، و این حاست مر بویها را‌اندر یابد که آن نه دیدنی است و نه شنودنی و نه چشیدنی، و آنچ این حاست‌اندر یابد از مدرکات خویش، نیز مر آن را بنفس رساند که حس کلی مر او راست.

و پنجم قوت نفس که ان بساونده است‌اندر همه جسدست پراگنده و بخاصه‌تر‌اندر زیر پوست سر انگشتان دست است که بدو نرم و درشت و متحرک و ساکن و گرم و سرد را‌اندر یابد، و آنچ این حاست‌اندر یابد بخلاف آنست که آن دگر حاست ها‌اندر یافته‌اند، و مدرک خویش را این مدرک نیز پیش نفس برد که مدرک کلی اوست. پس ظاهر کردیم که نفس را پنج قوت است از بهر پنج گونه مدرک، و فعل هر قوتی از قوت‌هاء او‌اندر مدرک و محسوس خویش ادراک اوست، و آنچ محسوس اوست مدرک اوست.

آنگاه گوییم بباید دانستن که هر یکی از این قوت‌هاء‌اندر یابنده چو مر آن‌اندر یافتن خویش را‌اندر یابد، از آن‌اندر یافتن خود مفعول شود، اعنی چو چشم بنگرد سوی چیزی که مر او را الوان (و) شکل است، قوت بیننده مر آن لون و شکل را بپذیرفتنی مجرد بی هیچ هیولی، و بدان لون و بدان شکل شود تا مر آنرا‌اندر یابد. پس این بیننده فاعلی باشد که همی بفعل خویش مفعول شود، از بهر آنک آن دیدنی سپس از انک بیننده بیند بحال خویش ماند و بیننده که مر آن لون و شکل را بپذیرد از حال خویش بگردد. پس ظاهر کردیم که‌اندر یابنده اعنی مدرک از‌اندر یافتن خویش همی مفعول شود، و حالش همی بگردد و‌اندر یافته بحال خویش بماند.

و این دقیقه را از بهر آن گفتیم که گروهی گفتند: اگر ما مر مبدع عقل را بعقل‌اندر یابیم آنگاه عقل فاعل باشد و مبدع او سبحانه مفعول اوباشد، و این روا نباشد. و ما بنمودیم عقلا را بدین دلیل عقلی که عقل مر مبدع خویش را‌اندر یابد باثبات محض بری از همه صفتهاء محسوسات و معقولات، و مبدع حق سبحانه مفعول عقل نباشد، بل عقل بنور‌اندر یافتن مر او را باثبات مجرد شرف و نور پذیرد، و انفعال سوی عقل باشد نه سوی باری سبحانه و تعالی.و این جوابی شافی است مرین سوال را بارادت عقلی.

و حکما گفتند: زمان بسه قسم است. یکی حاضر چو امروز و این ساعت، ودیگر گذشته چون دی و پریر، وسه دیگر آینده چون فردا و پس فردا. و چیزهاء زمانی نیز بدین سه قسم است. پس گفتند: چشم آلت است مر ادراک چیزی را که حاضرست امروز، و گوش آلت است مر ادراک چیزی را که دی و پریربودست و گذشته است، و فکرت آلت است مر ادراک چیزی را که فردا و پس فردا خواهد بودن. و گفتندکه عقل آلت است مرادراک مبدعات را نه مر ادراک مبدع را ولله الحمد و المنه.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میان مدرک و ادراک فرق باید کرد
اگر شدست کس از خواب غافلی بیدار
هوش مصنوعی: بین مدرک و درک تفاوتی وجود دارد. اگر کسی از خواب غفلت بیدار شده باشد، باید به این تفاوت توجه کند.
این سوال چنانست که همی گوید میان‌اندر یابنده و‌اندر یافتن فرق چیست و سوم را کآن‌اندر یافته است نتوانست گفتن. و مدرک‌اندر یابنده چیزست و ادراک فعل اوست اعنی‌اندر یافتن، و مدرک آنست که مر اورا‌اندر یابند.و این همچنانست که کسی گوید میان فاعل و میان فعل فرق کن.و فاعل آن باشد که فعل ازو پدید آید چو درودگر، و فعل او درودگریست که آن‌اندر نفس اوست، و تخت آنست که درودگری برو پدید آمدست.
هوش مصنوعی: این سوال به این شکل است که می‌پرسد تفاوت بین کسی که چیزی را می‌یابد و خود عمل یافتن چیست و در واقع شخصی که خطر پیدا کردن آن چیز را داشته نمی‌تواند به درستی توضیح دهد. در اینجا، درک کننده آن چیزی است که آن شخص در حال یافتن آن است و درک به معنای عمل او در یافتن است. به عبارت دیگر، درک کننده همان چیزی است که او در تلاش برای یافتنش است. این موضوع مشابه این است که کسی بخواهد تفاوت بین فاعل و فعل را مشخص کند. فاعل کسی است که عمل از او ناشی می‌شود، مثل یک درودگر، و فعل او نیز همان درودگری است که در وجود اوست و نتیجه‌اش این است که درودگری از او به وجود آمده است.
پس حکما گفتند که فعل میانجیست میان فاعل و میان مفعول، و فعل همیشه یا‌اندر ذات فاعل باشد بقوت یا بر ذات مفعول باشد بفعل.و فعل را بذات خویش قیام نیست، اعنی درودگری یا‌اندر نفس درودگر باشد پوشیده یا بر ذات تخت باشد ظاهر. پس همچنین ادراک که آن فعل مدرک است یا‌اندر مدرک است پوشیده یا‌اندر مدرک است بهم شده. و مدرک جوهر نفس مردمست، و ادراک او مر چیزها (را) بپنج حاست است از بیننده و شنونده و بوینده و چشنده و بساونده، و مر نفس را پنج قوت است از بهر آنک ادراک این پنج مدرک را که هر یکی از آن پنج قوت را جای‌اندر زیر آن آلت است که آن رگست بدان توان یافتن.
هوش مصنوعی: حکما بر این باورند که عمل واسطه‌ای است بین فاعل و مفعول. عمل یا در ذات فاعل وجود دارد و یا بر ذات مفعول تأثیر می‌گذارد. عمل به خودی خود نمی‌تواند وجود داشته باشد، بلکه یا در وجود درودگر پنهان است یا بر ذات آن به وضوح نمایان است. به همین ترتیب، ادراک که خود یک عمل است، یا در مدرک پنهان است یا در آن به هم پیوسته است. مدرک جوهر نفس انسان است و ادراک او به وسیله پنج حس صورت می‌گیرد: بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه. همچنین نفس دارای پنج قوه است تا این پنج مدرک را درک کند، و هر یک از این قوا در زیر آلت مخصوص خود، یعنی رگ، جای دارند تا بتوانند اطلاعات را دریافت کنند.
یکی قوتش بیننده است، و مر او را جای‌اندر میانه سیاهی چشم است بزیر آن پوست روشن که هر که بچشم کسی‌اندر نگه کرد، صورت خویش را‌اندرو ببیند، و مر او را بدین سبب مردمک چشم گویند، از بهر آنک‌اندر یافتن دیدنیها از رنگها و شکلها که این بر طبیعتهاست وز حرکت‌ها مر نفس را بدین قوت است که زیر آن معدن است که گفتیم و این قوت مر صورتهاء جسمی را بپذیرد و مر آن را پیش حاس کلی برد کة آن نفس است و نفس مر آن را بمیانجی این قوت بشناسد و تصور کندش و تمیز کند تا بداند کآن رنگ چه چیز بود و شکل چه چیزی بود.
هوش مصنوعی: یکی از ویژگی‌های بینایی این است که در میان تاریکی چشم، جایی برای خود دارد که زیر پوست روشن قرار گرفته است. هر کس که به چشم دیگری نگاه کند، می‌تواند تصویر خود را در آن ببیند. به همین دلیل این ناحیه را مردمک چشم می‌نامند، زیرا به ما کمک می‌کند تا چیزها را با توجه به رنگ‌ها و اشکال آن‌ها بشناسیم. این قدرت بینایی به ما امکان می‌دهد تا احساسات و حرکات را درک کنیم، و این تشخیص از طریق جایی است که گفتیم. این قدرت به ما کمک می‌کند تا اشکال و ویژگی‌های جسمی را ببینیم و آن‌ها را به ذهن خود ارائه دهیم. سپس، روح ما با استفاده از این توانایی، آن‌ها را شناسایی و تفکیک می‌کند تا بفهمد که آن رنگ و شکل متعلق به چه چیزی است.
و همچنین دیگر قوت نفس کآن شنوایی است، جای آن‌اندرسوراخ گوش است از بهراندر یافتن آوازها معنی دار و بی معنی را، و صورت آواز و سخن موج هواست نادیدنی بخلاف مدرک حاست بیننده، و آنچه این حاست نیز‌اندر یابد از محسوسات خویش، آنرا براستی پیش حاس کلی برد که آن نفس است، تا نفس مر آن را تمیز کند.
هوش مصنوعی: بیشترین توانایی دیگر نفس، شنوایی است که مرتبط با گوش می‌باشد و به کمک آن می‌توان صداهای معنادار و بی‌معنا را درک کرد. صدا و سخن در واقع نوعی موج در هوا هستند که دیدنی نیستند، برخلاف تصاویری که حواس بینایی می‌تواند مشاهده کند. آنچه این حس شنوایی درک می‌کند، به وسیله محسوسات خود به نفس منتقل می‌شود و نفس باید آن را تشخیص و تفکیک کند.
و همچنین بدیگر قوت که آن چشنده است، جای‌اندر زیر پوست سر زبان است از بهر یافتن مژه‌ها را و آنچ این حاست‌اندر یابد نیز بخلاف آنست که آن دو حاست‌اندر یافتست که پیش ازین یاد کردیم، و مدرک خویش را این حاست نیز بنفس رساند که خداوند این قوت ‌ها اوست.
هوش مصنوعی: به علاوه، حس دیگری که مربوط به چشایی است، در زیر پوست سر زبان قرار دارد و وظیفه آن شناسایی مزه‌هاست. این حس نیز با حواس دیگری که قبلاً به آنها اشاره شد متفاوت است و به خودی خود به درک و شناخت کمک می‌کند، و منبع این قدرت‌ها نیز خداوند است.
و همچنین چهارم قوت نفس که مدرک اوست قوت بوینده است، و جای این قوت‌اندر سوراخهاء بینی است سپس پرده ئی که مغز سپس آن پرده است، و این حاست مر بویها را‌اندر یابد که آن نه دیدنی است و نه شنودنی و نه چشیدنی، و آنچ این حاست‌اندر یابد از مدرکات خویش، نیز مر آن را بنفس رساند که حس کلی مر او راست.
هوش مصنوعی: نیروی چهارم نفس که وظیفه شناخت حساس را بر عهده دارد، همان حس بویایی است. این حس در ناحیه بین سوراخ‌های بینی قرار دارد و پس از آن پرده‌ای وجود دارد که مغز در عقب آن قرار دارد. این حس قادر است بوها را شناسایی کند، در حالی که نه قابل دیدن است و نه شنیدنی و نه چشیدنی. آنچه این حس تشخیص می‌دهد، به تجربیات و ادراکات خود مربوط می‌شود و همچنین این اطلاعات به جزء کلی‌تر خود منتقل می‌شود که حس کلی نام دارد.
و پنجم قوت نفس که ان بساونده است‌اندر همه جسدست پراگنده و بخاصه‌تر‌اندر زیر پوست سر انگشتان دست است که بدو نرم و درشت و متحرک و ساکن و گرم و سرد را‌اندر یابد، و آنچ این حاست‌اندر یابد بخلاف آنست که آن دگر حاست ها‌اندر یافته‌اند، و مدرک خویش را این مدرک نیز پیش نفس برد که مدرک کلی اوست. پس ظاهر کردیم که نفس را پنج قوت است از بهر پنج گونه مدرک، و فعل هر قوتی از قوت‌هاء او‌اندر مدرک و محسوس خویش ادراک اوست، و آنچ محسوس اوست مدرک اوست.
هوش مصنوعی: پنجمین نیروی نفس در تمام بدن پخش شده و به ویژه در زیر پوست سر انگشتان دست قابل احساس است. این نیرو می‌تواند نرمی و خشکی، حرکت و سکون، گرمی و سردی را درک کند. آنچه این نیرو درک می‌کند با آنچه سایر حس‌ها درک می‌کنند متفاوت است. این مدرک نیز به نفس منتقل می‌شود که مدرک کلی او محسوب می‌شود. بنابراین، نشان می‌دهیم که نفس پنج نیرو دارد که هر کدام مربوط به نوع خاصی از درک است و عملکرد هر یک از این نیروها بستگی به مدرک و محسوسات خود دارد. به بیان دیگر، هر آنچه که برای او محسوس باشد، مدرک او نیز هست.
آنگاه گوییم بباید دانستن که هر یکی از این قوت‌هاء‌اندر یابنده چو مر آن‌اندر یافتن خویش را‌اندر یابد، از آن‌اندر یافتن خود مفعول شود، اعنی چو چشم بنگرد سوی چیزی که مر او را الوان (و) شکل است، قوت بیننده مر آن لون و شکل را بپذیرفتنی مجرد بی هیچ هیولی، و بدان لون و بدان شکل شود تا مر آنرا‌اندر یابد. پس این بیننده فاعلی باشد که همی بفعل خویش مفعول شود، از بهر آنک آن دیدنی سپس از انک بیننده بیند بحال خویش ماند و بیننده که مر آن لون و شکل را بپذیرد از حال خویش بگردد. پس ظاهر کردیم که‌اندر یابنده اعنی مدرک از‌اندر یافتن خویش همی مفعول شود، و حالش همی بگردد و‌اندر یافته بحال خویش بماند.
هوش مصنوعی: باید بدانیم که هر یک از این نیروها در کسی که آن‌ها را در خود می‌یابد، به نحوی بر او تأثیر می‌گذارند. به عنوان مثال، وقتی چشم به چیزی نگاه می‌کند که رنگ و شکلی دارد، قدرت بینایی آن رنگ و شکل را به طور مستقل از هرگونه ماده می‌پذیرد و به واسطه‌ی آن، حالتی از آن رنگ و شکل به خود می‌گیرد تا بتواند آن را درک کند. بنابراین، بیننده به عنوان یک عامل است که با عمل دیدن خود، به نوعی به تأثیر‌پذیری از آنچه مشاهده می‌کند دچار می‌شود، زیرا دیدن، حالت او را تغییر می‌دهد و او دیگر نمی‌تواند مانند قبل بماند. در نتیجه، می‌توان گفت که آن چیزی که درک می‌شود، یعنی موضوع مشاهده، تأثیری بر وضعیت فرد بیننده دارد و او از حالت اولیه‌اش خارج می‌شود.
و این دقیقه را از بهر آن گفتیم که گروهی گفتند: اگر ما مر مبدع عقل را بعقل‌اندر یابیم آنگاه عقل فاعل باشد و مبدع او سبحانه مفعول اوباشد، و این روا نباشد. و ما بنمودیم عقلا را بدین دلیل عقلی که عقل مر مبدع خویش را‌اندر یابد باثبات محض بری از همه صفتهاء محسوسات و معقولات، و مبدع حق سبحانه مفعول عقل نباشد، بل عقل بنور‌اندر یافتن مر او را باثبات مجرد شرف و نور پذیرد، و انفعال سوی عقل باشد نه سوی باری سبحانه و تعالی.و این جوابی شافی است مرین سوال را بارادت عقلی.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که برخی افراد بر این باورند که اگر ما خالق عقل را با عقل خود بشناسیم، در این صورت عقل تبدیل به فاعل می‌شود و خالقش مفعول او خواهد بود که این موضوع از نظر منطقی صحیح نیست. به همین دلیل، ما بر این نکته تأکید کرده‌ایم که عقل نمی‌تواند خالق خود را تنها با عقل بشناسد، زیرا عقل از لایه‌های حقیقت و وجود بالاتر و خالصی برخوردار است که از کمبودها و ناتوانی‌های محسوسات و معقولات دور است. بنابراین، خالق حق نه مفعول عقل است و نه به نوعی تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد، بلکه عقل از طریق نور و شناختی که به او می‌بخشد، به درک و شناخته شدن مبدع اعلی می‌رسد. این فرصت شناخت مربوط به عقل است و نه به خالق متعال.
و حکما گفتند: زمان بسه قسم است. یکی حاضر چو امروز و این ساعت، ودیگر گذشته چون دی و پریر، وسه دیگر آینده چون فردا و پس فردا. و چیزهاء زمانی نیز بدین سه قسم است. پس گفتند: چشم آلت است مر ادراک چیزی را که حاضرست امروز، و گوش آلت است مر ادراک چیزی را که دی و پریربودست و گذشته است، و فکرت آلت است مر ادراک چیزی را که فردا و پس فردا خواهد بودن. و گفتندکه عقل آلت است مرادراک مبدعات را نه مر ادراک مبدع را ولله الحمد و المنه.
هوش مصنوعی: حکما تقسیم‌بندی جالبی از زمان دارند. آنها زمان را به سه دسته می‌دانند: یکی زمان حال، مثل امروز و این لحظه، دیگری زمان گذشته، مانند دیروز و پریروز، و دسته سوم زمان آینده، مانند فردا و پس فردا. آن‌ها همچنین معتقدند که ادراک چیزهای زمانمند نیز به این سه دسته تعلق دارد. به گفته آن‌ها، چشم وسیله‌ای برای درک چیزهایی است که هم‌اکنون وجود دارند، گوش وسیله‌ای برای درک چیزهایی است که در گذشته بوده‌اند، و فکر وسیله‌ای برای درک چیزهایی است که در آینده خواهند بود. همچنین عقل به عنوان ابزار درک مخلوقات جدید معرفی شده، نه درک مبدع خالق.