قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
تو را ز مال که سوداست، اگر نه سود، چه سود؟
فزودگان را فرسوده گیر پاک همه
خدای عزوجل نه فزود و نه فرسود
خدای را به صفات زمانه وصف مکن
که هر سه وصف زمانه است هست و باشد و بود
یکی است با صفت و بیصفت نگوئیمش
نچیز و چیز مگویش، که مان چنین فرمود
خدای را بشناس و سپاس او بگزار
که جز بر این دو نخواهیم بود ما ماخوذ
به فعل و قول زبان یکنهاد باش و مباش
به دل خلاف زبان چون پشیز زر اندود
چو نرم گویم با تو مرا درشت مگو
مسوز دست جز آن را که مر تو را برهود
ز خاک و آتش و آبی، به رسم ایشان رو
که خاک خشک و درشت است و آب نرم و نسود
مباش مادح خویش و، مگوی خیره مرا
که «من ترنج لطیفم خوش و تو بی مزه تود»
اگر کسی بگرفتی به زور و جهد شرف
به عرش بر بنشستی به سرکشی نمرود
جهود را چه نکوهی؟ که تو به سوی جهود
بسی نفایهتری زانکه سوی توست جهود
ستوده سوی خردمند شو به دانش ازانک
بحق ستوده رسول است کش خدای ستود
یقین بدان که ز پاکیزگی است پیوسته
به جان پاک رسول از خدای و خلق درود
اگر نخواهی کائی به محشر آلوده
ز جهل جان و، ز بد دل، ببایدت پالود
تو را چگونه پساود هگرز پاکی و علم
که جان و دلت جز از جهل و فعل بد نپسود؟
به مال و ملک و به اقبال دهر غره مشو
که تو هنوز ز آتش ندیدهای جز دود
جهان مثل چو یکی منزل است بر ره و خلق
درو همی گذرد فوج فوج زودا زود
برادر و پدر و مادرت همه رفتند
تو چند خواهی اندر سفر چنین آسود؟
تنت چو پیرهنی بود جانت را و، کنون
همه گسست و بفرسوده گشت تارش و پود
ربود خواهد از تنت پیرهن اکنون
همان که تازگی و رنگ پیرهنت ربود
تو باد پیمودی همچو غافلان و فلک
به کیل روز و شبان بر تو عمر تو پیمود
تو سالیانها خفتی و آنکه بر تو شمرد
دم شمردن تو، یک نفس زدن نغنود
کنون بباید رفتن سبک به قهر و، سرت
پر از بخار خمار است و چشم خواب آلود
تو عبرت دو جهانی که میروی و، دلت
ز بخت نا خشنود و خدای ناخشنود
نگاه کن که چه حاصل شدت به آخر کار
از انکه دست و سر و روی سوختی و شخود
چرا به رنج تن بیخرد طلب کردی
فزونئی که به عمر تو اندرون نفزود
بدان که: هر چه بکشتی ز نیک و بد، فردا
ببایدت همه ناکام و کام پاک درود
بدانکه بر تو گواهی دهند هر دو به حق
دو چشم هر چه بدید و دو گوش هر چه شنود
به گمرهی نبود عذر مر تو را پس ازانک
تو را دلیل خداوند راه راست نمود
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰: ای خوانده کتاب زند و پازندقصیدهٔ شمارهٔ ۵۲: یکی بیجان و بیتن ابلق اسپی کاو نفرساید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هوش مصنوعی: در این جایگاه آسمانی، چه کسی از اهل ملک بود که نتوانست از این چرخ بزرگ و آبی رنگ چیزی بگیرد یا به آن دست یابد؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
هوش مصنوعی: هر کسی که زندگیاش را صرف کسب مال و ثروت کند، وقتی که زمان به پایان میرسد، نه آن مال باقی میماند و نه از آن سودی نصیب او میشود.
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
تو را ز مال که سوداست، اگر نه سود، چه سود؟
هوش مصنوعی: زمانی که عمر به پایان میرسد و عمر تو به مال و ثروت وابسته بوده باشد، اگر این ثروت سودی ندارد، آیا اصلاً ارزش دارد؟
فزودگان را فرسوده گیر پاک همه
خدای عزوجل نه فزود و نه فرسود
هوش مصنوعی: افرادی که توانایی و قدرت بیشتری دارند، نباید به ظواهر و غفلتها بیفتند. باید به یاد داشته باشند که خداوند، نه چیزی به وجود میآورد و نه از بین میبرد. او همواره پایدار و بینهایت است.
خدای را به صفات زمانه وصف مکن
که هر سه وصف زمانه است هست و باشد و بود
هوش مصنوعی: خدا را با ویژگیهای زمان محدود نکن، زیرا این ویژگیها به گذشته، حال و آینده مربوط میشوند و خدا از هرگونه قید و شرط زمانی فراتر است.
یکی است با صفت و بیصفت نگوئیمش
نچیز و چیز مگویش، که مان چنین فرمود
هوش مصنوعی: یک وجود است که دارای صفات و بیصفت است، نباید او را بیارزش و ارزشمند نامید، زیرا ما را چنین آموزش دادهاند.
خدای را بشناس و سپاس او بگزار
که جز بر این دو نخواهیم بود ما ماخوذ
هوش مصنوعی: خدا را بشناس و از او به خاطر نعمتهایی که به ما داده سپاسگزاری کن، زیرا ما فقط به همین دو چیز وابسته خواهیم بود.
به فعل و قول زبان یکنهاد باش و مباش
به دل خلاف زبان چون پشیز زر اندود
هوش مصنوعی: به عمل و گفتار خود یکدست و یکپارچه باش و در دل خود با زبانت مخالف نباش، زیرا این مشابه است به چیزی که بر روی پشیز طلا ریخته شده است.
چو نرم گویم با تو مرا درشت مگو
مسوز دست جز آن را که مر تو را برهود
هوش مصنوعی: اگر به آرامی با تو صحبت کنم، تو مرا زشت و تند نگو. فقط به آن چیزی که به نفع توست، آزار نرسان.
ز خاک و آتش و آبی، به رسم ایشان رو
که خاک خشک و درشت است و آب نرم و نسود
هوش مصنوعی: از خاک و آتش و آب، طبق رویهی آنان برو که خاکی که خشک و زبر است و آب لطیف و نرم میباشد.
مباش مادح خویش و، مگوی خیره مرا
که «من ترنج لطیفم خوش و تو بی مزه تود»
هوش مصنوعی: به خود نبال و به تمجید خود نپرداز و این را نفرما که "من میوهای خوشمزه و لطیف هستم و تو هیچ طعمی نداری."
اگر کسی بگرفتی به زور و جهد شرف
به عرش بر بنشستی به سرکشی نمرود
هوش مصنوعی: اگر کسی را با زور و تلاش به جایی برسانی، مانند نمرود که به قدرت خود بر فراز آسمانها نشسته بود، به خود تکبر و سرکشی میکند.
جهود را چه نکوهی؟ که تو به سوی جهود
بسی نفایهتری زانکه سوی توست جهود
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که نباید کسی را سرزنش کرد، زیرا خود ما از او کمتر نیستیم. حتی اگر دیگران نقصها و کاستیهایی داشته باشند، این ممکن است به دلیل موقعیت یا شرایط خاص باشد. در واقع، باید به جای سرزنش، به خود نگریست و به یاد داشت که هر فردی ممکن است عیوبی داشته باشد که ما نیز ممکن است با آنها دست و پنجه نرم کنیم.
ستوده سوی خردمند شو به دانش ازانک
بحق ستوده رسول است کش خدای ستود
هوش مصنوعی: به فردی که دارای فهم و دانش است، توجه و احترام کن؛ زیرا پیامبری که به حق ستوده شده، از سوی خداوند مورد تکریم قرار گرفته است.
یقین بدان که ز پاکیزگی است پیوسته
به جان پاک رسول از خدای و خلق درود
هوش مصنوعی: به راستی بدان که پاکی و نیکویی از ویژگیهای همیشگی روح پاک پیامبر است، که از سوی خدا و مردم مورد ستایش و درود قرار دارد.
اگر نخواهی کائی به محشر آلوده
ز جهل جان و، ز بد دل، ببایدت پالود
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی در روز محشر به خاطر جهل و دل بدت دچار آلودگی شوی، باید خودت را پاکسازی کنی.
تو را چگونه پساود هگرز پاکی و علم
که جان و دلت جز از جهل و فعل بد نپسود؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی خود را با پاکی و علم توصیف کنی، در حالی که نه جانت و نه دلت از جهل و کارهای زشت دور نیستند؟
به مال و ملک و به اقبال دهر غره مشو
که تو هنوز ز آتش ندیدهای جز دود
هوش مصنوعی: به ثروت و دارایی و خوشبختی روزگار مغرور نشو، چرا که تو هنوز از درد و رنج زندگی چیزی جز نشانهها و آثار آن را ندیدهای.
جهان مثل چو یکی منزل است بر ره و خلق
درو همی گذرد فوج فوج زودا زود
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک منزل است که انسانها در مسیر آن به صورت گروهی عبور میکنند و به سرعت در حال گذر هستند.
برادر و پدر و مادرت همه رفتند
تو چند خواهی اندر سفر چنین آسود؟
هوش مصنوعی: برادر و پدر و مادر تو همه رفتهاند، تو چقدر میخواهی در این سفر بیخیال و راحت باشی؟
تنت چو پیرهنی بود جانت را و، کنون
همه گسست و بفرسوده گشت تارش و پود
هوش مصنوعی: تن تو همچون پیراهنی بود که جانت را در خود داشت، اما اکنون همه چیز از هم گسسته و تار و پود آن فرسوده شده است.
ربود خواهد از تنت پیرهن اکنون
همان که تازگی و رنگ پیرهنت ربود
هوش مصنوعی: اکنون که لباس تازه و رنگین تو را گرفته، خود آن چیزی که برای تو جوانی و زیبایی به ارمغان آورده است نیز به تدریج از تو میرباید.
تو باد پیمودی همچو غافلان و فلک
به کیل روز و شبان بر تو عمر تو پیمود
هوش مصنوعی: تو مانند دیگران بیخبر از حقیقت و جریانات زندگی به راه خود ادامه دادی، در حالی که روز و شب در گردشاند و عمر تو بیخبر از گذر آن سپری شده است.
تو سالیانها خفتی و آنکه بر تو شمرد
دم شمردن تو، یک نفس زدن نغنود
هوش مصنوعی: سالیان دراز در خواب بودی و آنکه بر تو حساب میکرد، تنها یک نفس طول کشید تا تو بیخبر بمانی.
کنون بباید رفتن سبک به قهر و، سرت
پر از بخار خمار است و چشم خواب آلود
هوش مصنوعی: حالا وقت آن است که با حالتی خشن و سنگین حرکت کنی، در حالی که سرت پر از خیالهای پرحاشیه است و چشمانت خوابآلود به نظر میرسند.
تو عبرت دو جهانی که میروی و، دلت
ز بخت نا خشنود و خدای ناخشنود
هوش مصنوعی: تو درسی برای دو جهان هستی، اما با دل ناراضی از سرنوشت و خداوندی که هم از تو راضی نیستی.
نگاه کن که چه حاصل شدت به آخر کار
از انکه دست و سر و روی سوختی و شخود
هوش مصنوعی: به نتیجهای که در پایان کار به دست میآوری دقت کن؛ آیا ارزش آن آسیبهایی که دیدی و زحماتی که کشیدی را دارد یا نه؟
چرا به رنج تن بیخرد طلب کردی
فزونئی که به عمر تو اندرون نفزود
هوش مصنوعی: چرا به دنبال افزایش رنج و سختی برای بدن خود هستی، در حالی که این کار هیچ افزایشی به عمر تو نمیدهد؟
بدان که: هر چه بکشتی ز نیک و بد، فردا
ببایدت همه ناکام و کام پاک درود
هوش مصنوعی: بدان که هر چیزی را که در این دنیا انجام میدهی، چه خوب و چه بد، در آینده پیامدهایش را خواهد چشید و باید با نتایج آن روبرو شوی. در نهایت، تو باید با ناامیدی و به دور از خوشحالی مواجه شوی.
بدانکه بر تو گواهی دهند هر دو به حق
دو چشم هر چه بدید و دو گوش هر چه شنود
هوش مصنوعی: بدان که چشمانت بر هر چیزی که دیدهاند و گوشهایت بر هر چیزی که شنیدهاند، به حقیقت بر تو شهادت خواهند داد.
به گمرهی نبود عذر مر تو را پس ازانک
تو را دلیل خداوند راه راست نمود
هوش مصنوعی: درست است که بعد از اینکه خداوند تو را به راه راست هدایت کرد، دیگر هیچ دلیلی برای گمراهی و عذر نداشتن تو وجود ندارد.
حاشیه ها
1397/11/17 12:02
ابراهیم کریمی
قبه کبود:کنایه از آسمان
هست و باید و بود : کنایه از مقید زمان بودن و در دایره بود و نبود قرار گرفتن
یک نهاد: بر سر یک سیره و منش بودن
مادح خویش بودن:کنایه از خودستایی و مغرور بودن
تنت چو پیرهن بود جانترا: تشبیه است زیبا
شخودن:خراشیدن و کنایه می تواند بودن از برای دنیا خود را در رنج انداختن